eitaa logo
《راز پلاک سوخته》
131 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
68 فایل
■کانال #راز_پلاک_سوخته صحیفه #شهید_مدافع_حرم_مهدی_طهماسبی است برگرفته از خاطرات،سبک زندگی و... فرهنگنامه ای از #مربی_شهید که در آسمان دمشق،مشق شهادت کرد ودر دفاع از حریم آل الله #پیکرش_سوخت و با #پلاکی_سوخته برگشت.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کلمینی قبل ان یتصدع قلبی فاموت ؛ بامن‌حرف‌بزن‌قبلِ‌آنکه‌قلبم‌شکافته‌شود و‌بمیرم . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام مولای داغدارم ، مهدی جان این روزهای پراندوه ... بر شما که هرلحظه روضه ی مجسم می بینید ، چه می رود؟ من و پدر و مادرم به فدای چشمان خون فشان و قلب صبورتان ... صبحتون امام زمانی (عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman
ناگفتنی هایی از زندگی سردار دل ها ♦️قسمت هفتاد و سوم ✍ علی شیرازی حاج قاسم می گفت: ما درس ولایت‌شناسی را باید برویم پیش سید حسن نصرالله یاد بگیریم. او اعتقاد جدی به بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی دارد و این‌ها را یک بیانات الهی و غیبی می‌داند. ایشان به هر بیانی و به هر کلمه‌ای که از ناحیه‌ امام خامنه ای صادر شده بود، اهتمام جدی و توجه اساسی و فوق‌العاده داشت. با تحول در میدان، حاجی هم به باور رسید که حزب الله پیروز جنگ است. ایشان تا پایان جنگ در کنار سید حسن و عماد ماند. بعد از اینکه جنگ تمام شد، حاج قاسم به ایران برگشت و در جلسه‌ ای در تهران، در محضر امام خامنه ای و با حضور همه‌ سران قوا و مسئولین نظامی، گزارش میدان و پیروزی حزب الله لبنان را تبیین کرد. برگشت حاج قاسم برای همه نوید بخش بود. با آمدن حاجی نگرانیم تمام شد. وقتی او را دیدم، عشق درونم شعله ور گشت. روزی که به دیدنش رفتم، شهید حاج احمد کاظمی هم بود. از دوستی قاسم و احمد، مطلع بودم. چشم های حاج احمد از آن دیدار برق می زد. خنده از لب هایش کنار نمی رفت. به حال حاج قاسم غبطه می خوردم و بر خود می بالیدم که بوی بهشت را از وجود نورانی او استشمام می کنم. آن روز حاج قاسم از خاطرات خود در جنگ ۳۳ روزه لبنان گفت. از تهدیدهایی که جان او و سید حسن نصرالله و عماد مغنیه را در خطر انداخته بود. وی گفت: سید حسن در جنگ با دشمن، مرحله به مرحله جلو می‌‌رفت و در هر مرحله‌ای هم سلاح جدیدی را رو می‌کرد تا به دشمن ثابت کند که می‌تواند آنان را در عمق استراتژیک، مورد حمله جدی قرار بدهد. ادامه دارد ... 🇮🇷https://eitaa.com/alishirazi_ir
🔴امام علی ع خطاب به عمار فرمود : ای عمّار ! تازه فهمیدم «مصیبت» یعنی چه؟! ▪️بعد از به خاک سپردن حضرت زهرا ع ؛ امام علی ع چند روز از خانه بیرون نیامد و عزاداری می‌نمود ▫️ عمار گوید: من وارد خانه شدم. 🔹 فَوَجَدتُُه جالسًا فی بَیتِهِ و مَعَه وَلَداهُ الحَسنُ و الحُسین... ▪️دیدم مولا علی ع زانوی غم بغل گرفته و حسنین دو طرف آن حضرت نشستند و او گریه می‌کند ▫️عمار گوید به امام عرض کردم : 🔶شما ما را به صبر در مصائب امر می‌کنید اما خودتان اینگونه بی‌تاب شده‌اید؟! 🔹 امیرالمؤمنین ع فرمود: ♦️ یا عمّار إنّ العَزاءَ عَن مِثلِ مَن فَقَدتُهُ لَعزیزٌ... ▪️ای عمار! آرام شدن از داغ کسی که من او را از دست دادم، خیلی سخت است! ▫️به خدا قسم ای عمّار! چنین مصیبتی نکشیدم مگر در شهادت زهرا ع عمار گوید: فَأبکانِی کلامَهُ و بُکاؤَه فَبَکیتُ رَحمةً لَه ▪️گریه‌های بی‌امان مولا و سخنان دردناک او، مرا به گریه وا داشت و برای او جگرم سوخت و گریه کردم... ▪️المنتخب،طریحی،ص۳۵۷ 🟪با صلوات نشر دهید @akh_moq_is
آه سوزان على (عليه السلام) در کنار قبر زهرا (عليها السلام) ▫️فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهيِنَةُ! أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ إلَى أَنْ يَخْتَارَ اللّهُ لِي دَارَکَ الَّتي أَنْتَ بِهَا مُقِيمٌ ▪️پس امانتى كه به من سپرده بودى برگردانده شد، و به صاحبش رسيد، از اين پس اندوه من جاودانه، و شبهايم، شب زنده دارى است، تا آن روز كه خدا خانه زندگى تو را براى من برگزيند. ✍اين عبارت که از شدّت اندوه على(عليه السلام) در برابر حادثه غم انگيز شهادت حضرت زهرا(عليها السلام) حکايت مى کند به خوبى نشان مى دهد که تا چه حد اين بانوى عزيز در نظر على(عليه السلام) گرامى بود و پيوند عاطفى و روحانى و معنوى آن دو به يکديگر عميق و ريشه داربود. 📘 @nahiol_balagheh
14.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🥀تکلیف یک کبوتر پهلو شکسته چیست؟ وقتی در آشیانه اش آتش به پا شده ست...🕊 🎞برشی جگرسوز از نمایش فاخر با موضوع شهادت ام الشهدا حضرت زهرا مرضیه سلام الله علیها 🇮🇷 از‌ سری برنامه های کنگره ملی شهدای کاشان ━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮ 🆔 @shamsa_kashan ✔️سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد ---✧❀کانال خبرگزاری روستای کَلّه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️اگر تو خوابت برد، معلوم نیست دشمن خوابش برده باشه... ▫️وَمَنْ نامَ لَمْ يُنَمْ عَنْه 🔹آن کس که در خواب فرو رود بايد بداند که دشمن در خواب نيست و از او غافل نخواهد شد. ✍اهمّيّت اين دستور در عصر و زمان ما از هر عصر و زمانى بيشتر است، زيرا دشمن تهاجم را در جهات مختلف شروع کرده است; نه تنها در جهات نظامى، بلکه در جهات فرهنگى از طريق شبهه افکنى و ايجاد تزلزل در مبانى اعتقادى و از طريق نشر فساد و ايجاد آلودگى هاى اخلاقى با تمام قدرت به ميدان وارد شده حتى عوامل زيادى را در داخل مسلمانان با هزينه هاى سنگين انتخاب کرده است. بايد بدانيم که در برابر لحظه اى غفلت از اين برنامه هاى تخريبى هزينه هاى گزافى بايد پرداخت. 📘 @nahjol_balagheh
1_14755348983.mp3
3.5M
🕯🥀🍂 🥀 ❇️ 💠 نوآهنگ| حلالم کن 🌴 این شبا حال و هوای خونمون 🥀 خیلی عجیبه 🌴 التماست میکنم بیشتر بمون 🥀 علی غریبه 🎙 محمدحسین حدادیان 🤲 اَللّهُمَ‌ عَجِّل لولیّکَ الفَرَج 🤲 🕯 بحق فاطمه سلام الله علیها🕯 🌷🌹🌷🌹🌷🌷🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
12.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🌷پاشو اینجوری منو نده عذاب ..... 🌹علی زین غم چنان مات ست و مبهوت که دستش را گرفته دست تابوت!🥺 🇮🇷 از‌ سری برنامه های کنگره ملی شهدای کاشان ┄═❁๑🍃๑🌺🌺๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ 🏷 💢 @shohadakashan
🔶️ماجرای عنایت حضرت فاطمه (س) به شهید احمد کاظمی: ◀️شهید احمد کاظمی از شهدایی است که در پرتو عنایات ائمه به ویژه فاطمه زهرا سلام‌الله علیها به جایگاهی رفیع دست یافت. در بخشی از کتاب "مهر مادر" یکی از همرزمان این شهید نقل می‌کند: ارادت عجیب به حضرت زهرا (س) داشت، در هر پست و مقامی بود مجلس عزای فاطمیه را برپا می‌کرد و خودش هم مانند خادمان، در کنار در می‌ایستاد و خوش آمد می‌گفت. در نیروی هوایی که بود مسجد حضرت زهرا (س) را در پادگان ولی‌عصر (عج) راه‌اندازی کرد. ◀️وقتی به فرماندهی نیروی زمینی انتخاب شد در مراسم رسمی پشت تریبون رفت و خدا را به حق حضرت زهرا (س) قسم داد و گفت «من دوست داشتم در نیروی هوایی شهید شوم ولی ان‌شاءالله در نیروی زمینی دوران شهداتم فرا برسد.» علت این همه عشق و علاقه‌اش به حضرت زهرا (س) را دوستان قدیمی او می‌دانستند. ⬇️ یکی از آن‌ها می‌گفت «اوایل سال 1361 در عملیات بیت‌المقدس در خدمت حاج احمد بودیم. او فرمانده تیپ نجف بود. نیروها خیلی به او علاقه داشتند. در حین عملیات به سختی مجروح شد، ترکش به سرش خورده بود. با اصرار او را به بیمارستان صحرایی بردیم. شهید کاظمی می‌گفت «کسی نفهمد من زخمی شدم. همین جا مداوایم کنید. می‌خواست روحیه‌ی نیروها خراب نشود.» دکتر گفت «این زخم عمیق است، باید کاملاً مداوا و بعد بخیه شود» به همین دلیل بستری شد. خونریزی او به قدری زیاد بود که بی‌هوش شد. مدتی گذشت، یک دفعه از جا پرید! گفت «بلندشو، باید برویم خط» هر چه اصرار کردیم بی‌فایده بود. بالاخره همراه ایشان راهی مقر نیروها شدیم. در طی راه از ایشان پرسیدم: شما بی‌هوش بودی، چه شد که یک‌دفعه از جا بلند شدی؟ هر چه می‌پرسیدم جواب نمی‌داد. قسمش دادم که به من بگویید که چه شد؟ نگاهی به چهره‌ی من انداخت و گفت «می‌گویم، به شرطی که تا وقتی زنده‌ام به کسی حرفی نزنی.» بعد خیلی آرام ادامه داد «وقتی در اتاق خوابیده بودم، یک باره دیدم خانم فاطمه زهرا (س) آمدند داخل اتاق، به من فرمودند: چرا خوابیدی؟ گفتم: سرم مجروح شده، نمی‌توانم ادامه دهم. حضرت زهرا (س) دستی به سر من کشیدند و فرمودند: بلند شو، بلند شو، چیزی نیست، برو به کارهایت برس.» وقتی حاج احمد به منطقه برگشت در جمع نیروها گفت «من تا حالا شکی نداشتم که در این جنگ ما برحق هستیم، اما امروز روی تخت بیمارستان این موضوع را با تمام وجود درک کردم.» ♡🕊♡↷