ساعت ۱۰ صبح بود ، باران ریز و تند میزد به کولر و تِرِق و ترق صدا میپیچید در خانه . خانه ای که قرار نبود دیگر بوی چای دارچینِ منُ، نان تازه تو را بدهد، برگه ماموریت به دست، در چارچوب دَر ایستاده و فخر میفروختی به عالَم..
نَفَسَم به شماره افتاده، چشمانم عقربه های ساعت را نشانه میرود، تک تک ثانیه ها را التماس، بلکه بایستند. بغض میانِ گلویََم میدود و میگویم: "مهدی! کُتِ قهوه ای ات را در کوله بزارم یا می پوشی"؟ خودم جوابِ خودم را میدهم و میگویم "بپوش آقا، هوا سرده.." چه میدانستم میانِ شعله های آتش...
هنوز هستی و هُرمِ نفسهایَت جانَم را به یغما برده؟ تمامِ خاطراتِ زندگی مان جلوی چشمانَم رژه میروند، باید بیشتر نگاهَت کنم. یک بار دیگر بندِ دلم را به بندِ وجودَت گره میزنم و قند در دلم آلاسکا میشود!
مُدام ساعت را نگاه و این پا و آن پا میشوی، مُدام بالای سرم میگویی "فلان چیز را هم گذاشتی"؟ صدای گریه ی حسین، احساسَم را پاره میکند. شیشه شیر را که بِهَم میزنَم دلم بِهَم میخورد و لب میزنم "خدایا! نکنه برنگرده"؟ کلافه ام و در خیالَم هزار بار آرزو میکنم کاش همیشه پیشِ مان بمانی! کاش مرا با بچه شیرخواره تنها نگذاری، کاش این بار زندگی ات را بر آرمان هایت مُقدم بداری! میدانم آخر این مسئولیت پذیری تو، کار دستمان میدهد.
دستی در موهای لَختِ امیرمان میکِشَمُ، حسین را روی زمین میگذارم، درِ گوشَش میخوانم "طفل معصومِ من! تو برای بابا مَهدی دعا کن". زمینُ زمان را التماسُ، زیپِ کوله ات را با هزار "فَلِلًه خَیرُ حافِظا و هُوَ اَرحَمُ الراحمین" میکِشَم، طنینی تلخ در دلم نجوا میکند "دل کندی"؟ نمیخواهم به حرفهایَش گوش کنم، از دیشب یک ریز در دلم جولان میدهدُ، نبودنَت را گوشزد..
دست و دلم نمیرود سمت قرآن بروم اما چاره ای نیست و تنها وسیله ای که میتواند تو را برای من و بچه ها حفظ کند، کلام الله است. باید [طو] را محکم بِسپارَمَت!
دلتنگی هایم را قورت می دهم و کاسه آب را زیرِ شیر میگیرم، صدایَت را بلند میکنی و میگی: "تا وقتی بر میگردم به حسین بابا گفتنُ یاد بدی".
دلم هُری می ریزد و باز در دلم نجوا میشود "مگر چند وقت قرار است بِمانی"؟ دیگر حریف چشمهایَم نمیشوم. اشک هایم داخل کاسه آب جای خودشان را باز میکنند تا بدرقه ات کنند..
مادر و پدرت آمده اند تا لحظه آخر کنار جگرگوشه شان باشند. عجیب نورانی شده ای مهدی! این را مادرت هم اقرار میکند. کاش بخاطر مِهر فرزندی نَروی!
بابا کوله ات را که برمیدارد نگاهَم به دستانش تنیده و دلم تَرَک بَرمیدارد، هنوز آن شبی که در خانه شان دست و پایَش را بوسه زدی، یادم هست..
ساعت ۱ بامداد بود ، رعد و برق زد و من همچنان نشسته بودم روی تخت و یک پیراهن مردانه ی آبی را چسبانده بودم به سینه ام . گوشه ی پلک راستم میپرید و حدقه ی چشمهایم میسوخت ..
صلاه صبح بود ، موذن مسجد محل با التهاب بانگ میزد خدا بزرگ است ! و من پیراهن آبی به تن روی سجاده ای که سال ها رویَش نماز میخواندی، عزا گرفته بودم …
۷ ماه بعد بود، انگار نشتی پیدا کرده بودم ، بهانه های امیر و بابا گفتن های حسین تمامی نداشت و نبودنَت را به رُخَم میکشید. امیر را که با هزار قربان صدقه خواباندم ، چندساعتی در آلبوم مان گشت زدم و قنج رفتم برای خنده هایَت ، اتفاقا قول و قرارهایت را هم مرور کردم که گفته بودی برمیگردی اما قلبم را پُر نکرد تا غَمَم را غرق کند! نشتی داشتم.. خاطراتِ باهم بودنمان از درز روح و تنم میریخت بیرون...
صبح روز جمعه، یک دسته بابونه در بغلم گرفتم ، در و دیوار خانه صدایَت را در جانم پخش میکند "تا برمیگردم به حسین بابا گفتن یاد بدی"، کتری قُل میزند و چای دَم میکِشَد، از وقتی رفتی چوب دارچین درونَش نَیَنداخته ام. هنوز نفس که می کِشم ته دماغم بوی یاس میدهد این خانه ، بوی نان تازه که هر صبح میگرفتی، کُت قهوه ای ات اما آویزِ آخرین رگال درِ کمد است، میشود گفت لابه لای پالتو و پیرهن های رزم و لباسِ سبزِ پاسداری ات…
حالا شش سال است که تو "عندَ رَبّهِم یُرزَقون"ی و من، پیراهن آبی ات را به نظاره نشسته ام، انگشترت را... کُت قهوه ای ات را... پلاک سوخته ات را...
برای آنکه بتوانم نَفَس کشیدنَت را لمس کنم باید پلک هایم را روی هم بِفِشارَم . مسیرِ بنیاد-گلزار را بروم تا حضورت بِنشینَد به استُخوانَم، گونه ام را که بر مزارت میگذارم ، قلبم جلا میگیرد ؛ انگار غمت مدتهاست غرق شده ! با انگشتانم روی خطوطِ "شهید مدافع حرم مهدی طهماسبی" دست کشیده و یک بار دیگر مشق عشق می نویسم و ميگويم افتخارم این است دارُ ندارم، فدای خواهرِحسینِ فاطمه شده است! به رُخِ ماهِ شبِ چهارده ات که در شانزده خرداد آسمانی شد نگاه میکنم و میگویم "همسرشهیدم! لطفا همیشه همینقدر تَر و تازه باش"، من از پسِ نبودنت بر نمي آیَم…
#خدایاصبورمڪنبہلحظہهایۍڪہندارمش..
#جرعه_معرفت
🌷جایگاه حضرت معصومه س🌷
قسمت اول
پیرامون حضرت معصومه س به چند نکته توجه کنید:
1⃣زیارتنامه مخصوص
یکی از شواهد عظمت استثنایی حضرت معصومه س زیارتنامه ای است که حضرت رضا ع در شأن او بیان فرموده است، زیرا بعد از فاطمه زهرا س تنها بانویی که از امام معصوم برای او زیارت نقل شده، حضرت معصومه س است.
2⃣ دختر پنج نور مقدس
در زیارتنامه ی حضرت معصومه س که از حضرت رضا ع نقل شده، آن حضرت به عنوان دختر، خواهر و عمه معصومین مورد خطاب قرار گرفته است:
السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ
السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِيجَةَ
السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ
السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ
السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ وَلِيِّ اللَّهِ
السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا أُخْتَ وَلِيِّ اللَّهِ
السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا عَمَّةَ وَلِيِّ اللَّهِ
السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ
رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه.
3⃣مقام عصمت و طهارت
☀️حضرت رضا ع فرمود:
مَنْ زارَ الْمَعْصُومَةَ بِقُمْ کَمَنْ زارَنی.
زاد المعاد - مفتاح الجنان؛ ص ۵۴۸
🍃به تصریح سخن فوق، لقب معصومه را حضرت رضا ع به آن حضرت عطا کرده اند، وگرنه نام حضرت معصومه ع فاطمه کبری است.
🍃حضرت رضا ع پاداش زیارت خواهرشان را مانند پاداش زیارت خودشان بیان کرده اند.
كامل الزيارات، النص، باب ۱۰۱، ص ۳۰۴، ح ۳
🍃حضرت معصومه تالی تلو معصوم است و چه بسا بهره ای از عصمت را دارا هستند.
چون مقام عصمت مراتبی دارد:
۱ـ معصوم از گناه
۲ـ معصوم از خطا
حضرت معصومه س مانند حضرت زینب س گرچه به درجات چهارده معصوم س نمیرسند، اما برخی درجات عصمت را دارند.
این دو بزرگوار که در دامان معصوم متولد و در پناه او رشد یافته و همسوی با معصومین اند، حداقل به درجه ی عصمت از گناه رسیده اند.
4⃣جلوه ای از حضرت زهرا س
الف) دو شأن از شئون حضرت زهرا س عبارت است از:
۱.رضایت الهی:
عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ لِفَاطِمَةَ ع:
إِنَّ اللَّهَ يَغْضَبُ لِغَضَبِكِ وَ يَرْضَى لِرِضَاكِ.
بحار الأنوار؛ ج ۳۷ ؛ ص ۷۰
حضرت معصومه س نیز از این منزلت برخوردارند. در زیارتشان میخوانیم:
اللَّهُمَّ وَ رِضَاكَ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ.
اینکه در زیارت حضرت، رضایت خدا را میخواهیم، نشان از ارتباط رضایت الهی با رضایت حضرت معصومه س دارد.
۲.شفاعت
... فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ يَا حَبِيبَتِي وَ ابْنَةَ حَبِيبِي سَلِينِي تُعْطَيْ وَ اشْفَعِي تُشَفَّعِي...
الأمالي( للصدوق) ؛ النص؛ ص ۱۸
و نیز در زیارت حضرت معصومه س میگوییم:
يَا فَاطِمَةُ اشْفَعِي لِي فِي الْجَنَّةِ فَإِنَّ لَكِ
عِنْدَ اللَّهِ شَأْناً مِنَ
الشَّأْن.
بحار الأنوار؛ ج ۹۹؛ ص ۲۶۷
در فقره اول زیارت حضرت معصومه س(اللَّهُمَّ وَ رِضَاكَ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ) رضایت خدا و تقاضای بهشت را قبل از درخواست شفاعت حضرت معصومه بیان میکنیم.
یعنی اگر حضرت از ما راضی شود، خدا هم راضی میشود و اگر خدا راضی شد ما را به بهشت میبرد.
ب) برای حضرت زهرا تسبیحات منحصر بفردی وارد شده است. این تسبیحات در زیارت حضرت معصومه س هم آمده است که در هیچ زیارت دیگری وارد نشده است.
5⃣مقام شفاعت
☀️عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ:
... أَلَا إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِيَةَ أَبْوَابٍ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا إِلَى قُمَّ، تُقْبَضُ فِيهَا امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِي اسْمُهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ مُوسَى،
وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِيعَتِي الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ.
آگاه باشید که بهشت هشت درب دارد که سه تای آن به سوی قم است.
زنی از فرزندانم در آن ارتحال میکند بنام فاطمه دختر موسی که به شفاعت او همه شیعیانم وارد بهشت میشوند.
بحار الأنوار؛ ج ۵۷ ؛ ص ۲۲۸، ش ۵۹
🆔 @sh_montazerin
#جرعه_معرفت
🌷جایگاه حضرت معصومه س🌷
قسمت دوم
6⃣القاب خاص
در مورد حضرت معصومه س دو زیارتنامه نقل شده است. یکی همان زیارتنامه معروف و دیگری زیارتنامه ای است که در کتاب انوار المشعشعین، جلد ۱ نقل شده است.
در فرازی از این زیارتنامه، خطاب به حضرت معصومه س چنین می خوانیم:
اَلسَلامُ عَلَیْکِ اَیَتُهَا الطاهِرَهُ الْحَمِیدَهُ الْبَرَهُ الرِشِیدَهُ التَقِیَهُ النَقِیَهُ الرَضِیَهُ الْمَرْضِیَهُ.
در این فراز به هشت لقب از القاب حضرت معصومه س تصریح شده که هر کدام پیام آور یکی از ابعاد ارزشهای والای زندگی درخشان ایشان است.
7⃣کلام بزرگان
🌸مرحوم آیه الله بهجت فرمودند:
در حرم حضرت معصومه فرشتگانی هستند که ناظر اعمال و کردار زائران حضرت اند.
🌸آیه الله ناصری فرمودند:
سعی کنید روزی یک بار به زیارت حضرت معصومه س بروید. اگرچه فقط از داخل حرم رد شوید.
🆔 @sh_montazerin