صادقم این دو روز تمام و کمال از لحظه شنیدن خبر شهادت تا تشییع و تدفین تو را ثانیه ثانیه،جزء به جزء زندگی کردهام
با این تفاوت که آن داغ بر دل نشسته چندین و چند برابر شده
هشت نفر شهید شدند
هشت خانواده داغدار شدند
این ها همه در ظاهر بوده و هست
ولی این شهدا برای یک خانواده هستند
خانواده ای با نام و نشان ایران آزاد
از شهید جمهور خدمتگزار مردم
از امام جمعه ای که فاطمه صبرا نگران نماز جمعه های بدون امامش بود و با جملهام که حضرت آقا برایمان نفر دیگری انتخاب میکند نگرانیش برای بازی در صحن مصلی ارام شد.
تا کم سن و جوانترین آن جمع چه از لحاظ مقام و سمت دنیوی
برای همهشان سوختیم.
ما همسران شهدا این چند روز فقط به یاد خانوادههایشان بودیم
به فکر پدر و مادری که عمر و جوانیشان را پای فرزندشان ریختند و تنها خواسته ای که از او داشتند فقط بدرقه به خانه اخرت و گذاردن در قبر بود ولی اکنون باید خود نظاره گر کوچ و رحلت پارههای تنشان باشند.
همسری که تمام تلاشش این بود که فرزندان نگران پدر را از خبرها دور کند و مدام در ذهنش میان زنده بودن و نبودن عزیزش هروله میکرد.
قطعا از چندین روز و شاید چندین سال پیش تکه های پازل کنار هم چیده میشدند تا در چنین روزی
چنین جمع گلچین شدهای به شهادت برسند.
شهادت گورای وجود گرانقدرتان باد.
پ.ن روز بدرقه
فاطمه صبرا:مامان شهدا رو کجا میبرندشون
من:نفس مامان میرن که حضرت آقا براشون نماز بخونند و دوباره برگردند
فاطمه صبرا:ماماااااان ینی حضرت آقا براشون نماز بخونه همشون خوب میشن😔😔
من:دخترم اونا دیگه دوست ندارن برگردن الان روحشون رفته پیش خود خود خدا
فاطمه صبرا:اوهوم باشه مامان
#میم_صفوی
#همسر_شهید_صادق_عدالت