🔴 شب یلدای لیلا!
✔️خانم مربی: بچه ها کی می دونه شب یلدا چه شبی است؟!
هرکی از بچه ها یه چیز گفت.
بعد خانم مربی گفت: بچه های گلم امشب، #شب_یلدا است، شب یلدا طولانی ترین شب ساله و همه اهل خانواده دور هم جمع می شوند و سفره شب یلدا پهن می کنند و شیرینی و آجیل و انار می خورند و کلی باهم شادی می کنند!
🌹لیلا همینطور داشت به حرفهای مربی گوش می داد و نقطه ای خیره شده بود و سفره را توی خانه ی خیال خودش پهن کرد، انار ، هندوانه،آجیل و.... عروسکهاش را هم کنار سفره گذاشت.
خانم مربی گفت: پدر یا پدر بزرگ کنار سفره قصه می گند...
🌹یکدفعه لیلا بغض کرد.... اشکهایش مثل دانه های مروارید از چشمهایش پایین می آمد...
از خانم مربی سئوال کرد: خاله... اگه کسی باباش نباشه چی؟
🌹مربی که تازه اشکهای لیلا را دید و علت غصه لیلا را می دانست، گفت: چرا دخترم، بابای تو هم میاد...
لیلا گفت: آخه خاله .... بابام پیش خدا رفته .... مامان گفته دیگه نمی تونه بیاد....
🌹مربی گفت: نه دخترم، تو از خدا بخواه که بابات برای شب یلدا بیاد... حتما می یاد.... خدا شما بچه ها را دوس داره....
🌹ظهر تا لیلا به خانه رسید به مادرش گفت: مامان توی دلم به خدا گفتم امشب بابام بیاد... حالا باید سفره یلدا را پهن کنیم...
🌹لیلا سفره را با کمک مامانش مثل خیال خودش پهن کرد و نشست کنار سفره تا بابا بیاید...
- مامان من می دونم که خدا بچه ها را دوس داره و حتما بابام را امشب اجازه می ده بیاد پیشمون تا ما هم تنها نباشیم.....
🌹باورش نمی شد... بابا آمد!
🌹 لیلا کنار سفره و روی پای بابا نشست و بابا شروع کرد به قصه گفتن و کلی باهم حرف زدند و خندیدن....
آن شب بهترین شب یلدای لیلا بود.
🌹 لیلا همان جا کنار سفره خوابش گرفته بود...
آن شب تنها شبی بود که لیلا خواب بابا را دید و یک عالمه باهم حرف زدند.
🌹تقدیم به پدران آسمانی و فرزندان خردسال شهدای #مدافع_حرم. سلامتی این بچه ها و شادی روح باباهاشون صلوات
#علی_صالحی_زاده
💠کانال خبری انصارحزب الله(پلاک)👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAAD_GFqrw39-ZpmwuMA
🌐 http://eitaa.com/pelaknews
🌐 https://sapp.ir/ansardez
❣★❣★❣★❣★❣★❣
#ای_شهیدان🌷
★ای ستاره های آسمانِ #شب_یلدا
★ما زمینیـ🌎ـها
یلدای آرام #امشبمان را
مدیون آشوب وجود شما
#آسمانی_ها🕊 هستیم
★و سرخی خون❣شما
به سان رنگ #انار سرخ
امشب باعث شده تا
⇜زندگی هایمان سبـ🌱ـزتر از همیشه باشد
⇜و طراوات✨ و #آرامش در آن جریان داشته باشد
★❣★برای همیشه #مدیونتان هستیم
#یلداتون_شهدایی🌺
💠کانال خبری - تحلیلی پلاک :👇
🌐 @pelakdez
🔴 شب یلدای لیلا!
✔️خانم مربی: بچه ها کی می دونه شب یلدا چه شبی است؟!
هرکدام از بچه ها یه چیزی گفتند
سپس خانم مربی گفت: بچه های گلم امشب، #شب_یلدا است، شب یلدا طولانی ترین شب ساله و همه اهل خانواده دور هم جمع می شوند و سفره یلدایی پهن می کنند و شیرینی و آجیل و انار می خورند و کلی باهم شادی می کنند!
🌹لیلا همینطور داشت به حرفهای مربی گوش می داد و در خیال خودش سفره را در خانه پهن کرد، انار ، هندوانه،آجیل و.... عروسکهایش را هم کنار سفره گذاشت.
خانم مربی گفت: پدر یا پدر بزرگ کنار سفره قصه می گن...
🌹ناگهان لیلا بغض کرد.... اشکهایش مثل دانه های مروارید از چشمهایش پایین می آمد...
از خانم مربی سوال کرد: خاله... اگه کسی باباش نباشه چی؟
🌹مربی که تازه اشکهای لیلا را دید و علت غصه لیلا را می دانست، گفت: چرا دخترم، بابای تو هم میاد...
لیلا گفت: آخه خاله .... بابام پیش خدا رفته .... مامان گفته دیگه نمی تونه بیاد....
🌹مربی گفت: نه دخترم، تو از خدا بخواه که بابات برای شب یلدا بیاد... حتما می یاد.... خدا شما بچه ها را دوس داره....
🌹ظهر تا لیلا به خانه رسید به مادرش گفت: مامان توی دلم به خدا گفتم امشب بابام بیاد... حالا باید سفره یلدا را پهن کنیم...
🌹لیلا سفره را با کمک مامانش مثل خیال خودش پهن کرد و نشست کنار سفره تا بابا بیاید...
- مامان من می دونم که خدا بچه ها را دوس داره و حتما بابام را امشب اجازه می ده بیاد پیشمون تا ما تنها نباشیم.....
🌹باورش نمی شد... بابا آمد!
🌹 لیلا کنار سفره و روی پای بابا نشست و بابا شروع کرد به قصه گفتن و کلی باهم حرف زدند و خندیدند....
آن شب بهترین شب یلدای لیلا بود.
🌹 لیلا همان جا کنار سفره خوابش گرفته بود...
آن شب تنها شبی بود که لیلا خواب بابا را دید و یک عالمه باهم حرف زدند.
🌹تقدیم به همه پدران آسمانی و فرزندان خردسال #شهدای_امنیت سلامتی این بچه ها و شادی روح باباهاشون صلوات
✍🏻 #علی_صالحی_زاده
💠کانال #پلاک:👇
🌐 @pelakdez