eitaa logo
پلاک خاکی
2.6هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
5.4هزار ویدیو
35 فایل
به محفل رهروان شهدا خوش آمدید❤️🌷 شهدا اگر به دادم نرسید از دست رفته ام... کانال های دیگر ما متفاوت و ناب حتما عضو شوید👇 @saharshahriary @ghonooteghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید مدافع حرم نوید صفری💔 @pelakkhakii
...: مادر شهید: چندبار وقتی تصاویر جنایت‌های داعش را در تلویزیون پخش می‌کردند، نوید رو به من می‌کرد و می‌گفت : ➖من هم دوست دارم بروم سوریه. مامان راضی باش. ➖من می‌گفتم چطور دلم رضایت بدهد به رفتنت؟ ➖ می‌گفت: اگر ما نرویم پای اجنبی به کشور ما می‌رسد. به ما رحم نمی‌کند. بعد دوباره حرف اعزام به سوریه را مطرح کرد و دوباره دنبال رضایت گرفتن از من بود. من گفتم: ➖ اگر رضایت ندهم چه ؟ گفتم : ➖نوید جان، ما از سهم خودمان دادیم، 👈 هم عمویت شهید است، 👈 هم دایی‌ات، خانواده ما دیگر طاقت از دست دادن یک جوان دیگر را ندارد. نوید خندید و گفت: ➖ نه مامان. این سهم مادرانتان است. آنها سهم خودشان را داده‌اند. گفتم : ➖خب من هم خواهر شهیدم دیگر. گفت : ➖نه تو باید سهم خودت را بدهی. بالاخره آن‌قدر اصرار کرد که من رضایت دادم. حتی یادم هست آن موقع به خاطر حرف و حدیث‌هایی که دورادور شنیده می‌شد، به نوید گفتم: ➖ نوید اگر تو بروی سوریه شاید بعضی‌ها فکر کنند برای رفته‌ای! نوید هم خندید و گفت: ➖ مامان من یک ریال هم از این راه پول نمی‌گیرم. من برای پول نمی‌روم. داوطلبانه می‌روم. خودم می‌خواهم بروم سوریه. من برای حضرت زینب(س) و امام حسین(ع) می‌روم.... @pelakkhakii
📣🌹📣🌹📣🌹📣🌹📣🌹📣 ✅قرار معنوی خواندن ۱۰۰ مرتبه سوره مبارک قدر به نیابت از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برای پدر بزرگوارشان حضرت عسکری علیه السلام از حضرت امام موسى کاظم عليه السلام روايت شده كه خدا را در روز جمعه هزار نسيم رحمت است كه هر بنده را آنچه خواهد از آن رحمت ها عطا فرمايد پس هر كه بعد از عصر روز جمعه صد مرتبه سوره إنا أنزلناه بخواند حق تعالى آن هزار رحمت را مضاعف گرداند و به او عطا فرماید. ✅لطفا با نیّت و توجه در این قرار معنوی شرکت فرمایید. @adyanoerfann
fadaeian-haftegi960909 (5).mp3
16.25M
به به مولودی💝 امشب مهمونتم مولا یابن الحسن...💚 گوش بده ببین سیدرضا نریمانی چی خونده برامون🍰🎂 به به چه جشنیه👏👏 دلامون شاده🍎🍬 شب شادی دل حیدر و زهراست❤️😍 @pelakkhakii
هدایت شده از هوالشهید🇵🇸🇮🇷
لطفا این لیست را به نیت صدقه جاریه👌👌🌷🌷 کانالی متفاوت که هر بچه مذهبی دوستش داره زمزمه های قلم ‌یک خادم الشهدا👇👇 https://eitaa.com/saharshahriary کنار هم که باشیم حالمون بهتره...👆👆 چشم به راه🌹❤️ محفل بانوان انقلابی در ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2230845451Ca22f35965a شعر؛ علیه السلام حسینیه شعر آئینی در ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1666777100C9ca21a858d بهترین محفل شهدایی ایتا👇👇 https://eitaa.com/pelakkhakii ناب ترین مطالب عرفانی و معنوی👇👇 https://eitaa.com/adyanoerfann
هدایت شده از هوالشهید🇵🇸🇮🇷
مجلسی که در آن خدا نیست👆👆👆 خاطره‌ای از #شهیدابراهیم‌هادی در مجلسی که به مقدسات اهل سنت توهین میشد. هیئت موکب الزهرا س👇👇👇 @heyatalzahra
کمکهای عزیزان برای یمن الحمدلله روز ولایت حضرت مهدی عجل الله رسید بدست نماینده ی ولیّ امر مسلمین جهان امام خامنه ای دامت برکاته تقبّل الله بقبول حسن @pelakkhakii
﴾﷽﴿ روح‌الله #هنرمند بود. هم خطاطی می‌کرد هم طراحی و نقاشی. بهش پیشنهاد داده بودند برای #طراحی حرم کاظمین و سامرا برود. اما #روح‌الله قبول نکرد. می‌گفت: من تو #سپاه و کارِ نظامی #مفیدتر هستم تا جای دیگه... اعتقاد داشت راهِ سپاه، راهِ امام حسین(ع) است. #شهید_مدافع_حرم #شهید_روح_الله_قربانی🌷 #شهادت_خوب_است_و_تقوا_بهتر 🍃🌹🍃🌹 @pelakkhakii
شهید سرافراز مدافع حرم حسن حزباوی💔 @ pelakkhakii
، در مساجد کوت عبدالله به انجام فعالیت‌های علمی و قرآنی می‌پردازد و در ورزش مهارت دارد که البته بعد از ورود به سپاه در رشته فعالیت می‌پردازد. با شروع نا آرامی‌ها در سوریه و به خطر افتادن حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه (س) دل بی قرار حسن نیز نا آرام می‌شود. 💪غیرت و مردانگی این بزرگ مرد اجازه نمی دهد بنشیند و در رفاه و آسایش اخبار این کشور را دنبال کند و حرم اهل بیت (ع) بار دیگر طعم تلخ را بچش، داوطلبانه درخواست اعزام به سوریه را می‌دهد که برای نخستین بار 👈در سال ۱۳۹۳ اعزام می‌شود و این اعزام مسیر زندگی او را به سمتی می‌برد که خود چندین سال قبل طرح آن را عرضه کرده بود. آری، بی قراری حسن برای شهادت به روزی برمی‌گردد که لباس سبز سپاه را می پوشد. 👈وقتی در سال ۱۳۸۰ برای گذراندن دوره تکمیلی آموزش پاسداری به همدان می رود به همراه ۱۰ نفر از دوستانش تصمیم می‌گیرد برای خود فرم طراحی کنند تا هرکس روز شهادتش را در آن فرم بنویسد که روز را برای شهادت انتخاب می‌کند. ۱۳ سال از آن روز می گذرد و آن تصمیم از یادها می‌رود. ✌اما پای عهدش می ماند. داستان شهادتش هنوز پایان نیافته است. بعد از درخواست برای اعزام به سوریه نام حسن در لیست انتظار قرار می‌گیرد.، اما آخرین پاسدار داوطلب، به دلیل بیماری پدر، تلفن خود را جواب نمی‌دهد و نوبت به حسن می‌رسد، بعد از ۶ ماه انتظار بالاخره آرزویش برآورده می‌شود.... شهید @pelakkhakii
شهادت👇💔😭 : در اول آذر ماه سال ۱۳۹۳ سه گروه از رزمندگان سوری علیه تکفیری‌ها عملیاتی را آغاز می‌کنند. گروه اول که ۶۰ نفر هستند حمله می‌کنند، اما به دلیل لو رفتن عملیات محاصره می‌شوند و دو گروه دیگر اقدامی نمی‌کنند. هر لحظه امکان قتل عام شدن آنها وجود دارد. از بین همه داوطلب نجات آنها می‌شود و پشت تیر بار می‌نشیند و نفربر را پوشش می دهد تا از محاصره خارج شوند. او خود را به خطر می‌اندازد و جان ۶۰ نفر را نفر را نجات دهد. کمی استراحت می‌کند دوباره می رود تا به سر بزند که گلوله به سمتش شلیک می‌شود گلوله سوم به مهمات اصابت می‌کند و انفجار مهمات باعث می‌شود. شهادت حسن حزباوی در محلی اتفاق می‌افتد که جنگ در آنجا رخ داده است. ✔محمدرضا ۱۲ ساله، ✔علی ۹ ساله و ✔ فاطمه ۷ ساله یادگاران شهید هستند، 👈 روز تولد این شهید 1⃣آذر ۱۳۶۱ و 👈شهادتش هم 1⃣آذر سال ۱۳۹۳ است، روز دوشنبه غسل شهادت می‌کند،و روز سه شنبه شهید میشود. @pelakkhakii
ماجرای جالب سنگ مزار شهید مدافع حرم رسول خلیلی💔 @ pelakkhakii
🌺ماجرای خواب زیبای حکاک سنگ مزار شهید رسول خلیلی🌺 🔻 اینو برای کسایی میگم که تا حالا نشنیدن این ماجرا رو... 🔻این قضیه برای اسفند سال 92 ... 🔹این سنگی که میبینید سنگ مزار شهید رسول خلیلی هستش که توسط خراطی حکاکی شده ... 🔸 خراط این سنگ برامون ماجرای عجیبی رو تعریف کرد که هنوز وقتی یادم می افته مو به تنم سیخ میشه و بغض گلوم رو میگیره 🔹صبح روح الله (برادر شهید) اومد دنبالم رفتیم بهشت زهرا منتظر شدیم حکاک اومد... 🔸یه نگاه به ما انداخت گفت ببخشید این سنگ مزار کیه؟ گفتیم چه طور؟ گفت: اصلا نمی دونستم قراره امروز بیام اینجا بنویسم 🔹دیشب خواب دیدم از طرف حرم امام حسین علیه السلام منو خواستن گفتن شما مامور شدی رو ضریح آقا قرآن بنویسی 🔸ما که خشکمون زد... وقتی بهش گفتیم سنگ رو از حرم امام حسین آوردن و قراره برای یه شهیدی نصب بشه حالش منقلب شد... 🔹سنگ مزاری که میتوان گفت هدیه ای از جانب اربابش حسین بود❤️ 📻راوی:ازدوستان شهید @pelakkhakii
شهید دلاور رمضان یوسفی💔 ۱۷ ساله از فریدونکنار @pelakkhakii
اسمش رمضان بود هفده سالگی شهید شد.بچه ی فریدونکنار بود.اسمش رو مادربزرگش انتخاب کرد بخاطر اینکه تو ماه رمضان متولد شد اسمشو گذاشته بودن رمضان. بسیجی بود و تک تیر انداز. دوستش میگفت:خیلی شجاع بود.در حین عقب نشینی هم با دشمن درگیر میشد. حتی زمانی هم که تیر خورد باز تا آخرین نفسش جنگید. تو جزیره مجنون تیر به دست و پهلوش خورد.جنازه ش مفقود شد😭 تا هشت سال بعد در سال ۱۳۷۵ پیکر پاکش به روستایش برگشت و دفن شد. @pelakkhakii
شهید مدافع حرم دلاور سرافراز شهید محمود رضا بیضایی💔 @pelakkhakii
یکی از همسنگرانش می گفت: چند هفته قبل از در تهران پای تخته نوشت: «اذا کان المنادی زینب سلام الله علیها فاهلا با الشهاده»: اگر دعوت کننده «سلام الله علیها» است، پس سلام بر .... بعد از ظهر 29 دی 92 همزمان با رسول مکرم اسلام «صلی الله علیه و آله» و امام صادق«علیه السلام» 5 سال پیش در یک چنین روزی شد و در سالروز ازدواجش به دیدار معشوق حقیقی خود رفت... ❤️ 🔸 راوی: برادر شهید 🍃🌹🍃🌹 @pelakkhakii
📖متن کوتاهی از کتاب " یادت باشد " ، روایت زندگی شهید مدافع حرم " حمید سیاهکلی مرادی " از زبان همسرش 🏘 ایشان برای اجاره‌ی خانه‌ی مشترک، مقداری پول داشت؛ خانه‌ی بزرگ و نوسازی در منطقه‌ی خوبی از شهر پیدا کردیم. وقتی پسندیدیم و از خانه خارج شدیم، گوشی آقا حمید زنگ خورد. وقتی تلفن‌شان تمام شد، گفت «یکی از دوستانم دنبال خانه است و پولش کافی نیست. قبول می‌کنی مقداری از پولمان را به آن‌ها بدهیم؟» قبول کردم و نصف پول پیش خانه‌مان را به آن‌ها دادیم. نهایتاً یک خانه‌ی ۴۰ متری و قدیمی را در محله‌ای پایین شهر اجاره کردیم. سال بعد که به طبقه‌ی بالای همان خانه نقل مکان کردیم، از سقفش آب وارد خانه می‌شد... اگرچه رفاه و آسایش دنیایی‌مان در آن خانه کم بود، اما آرامش و ایمانی که از نگاه خدا و امام زمان (عج) نصیبمان می‌شد، بسیار دلچسب بود. حقوق اندک آقا حمید برکت زیادی داشت. من در آن خانه‌ی ۴۰ متری، به‌شدت خوشبخت بودم. 🕊سالروز شهادت شهید مدافع حرم #حمید_سیاهکالی_مرادی گرامی باد #صلوات اینجامعراج شهداست👇👇👇 @pelakkhakii
مے شـود ڪمــے مـا را هم دعــا ڪنیـد دلمان عجیب زخمے ست جا نمے شویم ، نـہ در زمین ، نــہ در زمان ،خستہ ایم ... #گاهی_دعایمان_ڪنید🌸🍃 @pelakkhakii
✅باید در تاریخ ثبت کرد ... 💠روایت رهبر انقلاب از زندگی شهید مدافع حرم اهل بیت #شهید_حمید_سیاهکالی مرادی 📚کتاب " یادت باشه " روایت زندگی شهید سیاهکلی از زبان همسرش 🌹اینجا پلاک خاکی است👇👇 @pelakkhakii
🔴غربی‌ها باور نمی‌کردند ایران بتواند بدون کمک کشور دیگری سانتریفیوڗ بسازند و اورانیوم غنی کند ؛ اما دکتر مجید شهریاری این کار را کرد. 🔸 نه تحصیل کرده آمریکا بود نه اروپا ، همین جا در دانشگاه های امیرکبیر و شهید بهشتی درس خواند و به استادی رسید 🔸اطلاعات زیادی از او در دست نیست چون به دلایل امنیتی اجازه نمی‌دادند رسانه ای بشود؛ تنها بعد از شهادتش اطلاعات اندکی از او منتشر شد. 🔸مثلا خیلی از پیشرفت های هسته ای ایران رامدیون او می‌دانند مثل ساخت صفحات سوخت هسته ای به توان غنی‌سازی ۲۰درصدی 🔸با تمام علم و تخصصی که داشت زندگی اش به آن تصویریکه از دانشمند هسته ای داریم شباهتی نداشت؛ بیشتر شبیه رزمندگان دوران دفاع مقدس بود. 🔸مراسم عروسی‌اش را خیلی ساده در سلف دانشگاه برگزار کرد! با آیت‌الله جوادی آملی هم رابطه نزدیکی داشت 🔸ایشان پیامی به مناسبت چهلم شهادت دکتر شهریاری برای خانواده‌ی‌ شهید فرستادند، نوشتند: مطمئن باشید شهید شما در «روح و ریحان» است دکتر مجید شهریاری هنگام شهادت در هشتم آذر۱۳۸۹ به دست عوامل موساد تنها ۴۴ سال سن داشت... 💠کانال پلاک خاکی @pelakkhakii
شهید سرافراز مدافع حرم شهید میثم نجفی💔 @pelakkhakii
❣دلنوشته همسـرشهید🌷 🌾وقتی به بچه‌های هم سن دخترت نگاه می‌کنم، می‌بینم مثل نیستند❌، آخر آن‌ها که مثل تو ندارند️، الحق که کاملا به تو کشیده. 🌾و ای کاش تمام آن‌هایی که برای این لحظه‌ها گذاشته‌اند بگویند قیمت چند⁉️ 🌾خدا را شکر که تمام این لحظه‌ها لحظه‌هایی که می‌شد ، بهترین‌ها👌 باشد فدایی حضرت زینب(س) شد و باعث شد کودکان وهمه مظلومان آزاد شوند و باعث شد مردم عزیز ما❤️، باز هم نفس بکشند و ای کاش قدر این آرامششان را بدانند. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @pelakkhaii
شهیدِ سرافراز آقا میثم نجفی💔 مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها @pelakkhakii
▫نحوه اطلاع از شهادت؛ 👈قرار بود برای جشن سیسمونی بگیریم که کنسل شد. همان روز جمعه به اتفاق خواهرم به منزلمان آمدیم. گفته بود : 👈هفدهم یا هجدهم ماه برمی‌گردد. من گفتم : دو ماه خانه نبوده‌ام و باید برای استقبال از میثم همه جا را تمیز کنم تا وقتی برگشت، خانه مرتب و تمیز باشد. ➖ مادرشوهر و جاری‌ام هم همراهم بودند. یک دفعه برادرم آمد و گفت: ➖«مامان گفته هوا سرد است. بیایم دنبالتان» گفتم: ➖ «ما که تازه آمده‌ایم.» ولی از آنجایی که مادرم نگران حالم بود چون آخرین ماه بارداری را پشت سر می‌گذاشتم، زیاد با خودم احتمال افتادن اتفاقی را ندادم. با برادرم دوباره به خانه پدری برگشتم و دیدم شوهر خواهرهایم در حیاط ایستاده‌اند. پرسیدم: ➖«چرا اینجا ایستاده‌اید؟» گفتند: ➖ «تو برو داخل خانه» رفتم دیدم برادرم آنجاست. دستم را کشید برد داخل، دیدم امام جماعت مسجد جامع هم آنجاست. ایشان گفت: ➖ هر کسی که به می‌رود به خانواده‌هایشان سر می‌زنند. من پیش خودم گفتم: ➖ آقا میثم دو ماه است که رفته سوریه. چرا حالا که می‌خواهد برگردد آمده‌اند سربزنند⁉ باز هم شک نکردم که ممکن است اتفاقی افتاده باشد. به مادرم گفتم: ➖ «این‌ها برای چه آمده اند؟» گفت: ➖«همینطوری» رفتم نشستم داخل اتاق. حتی به مخیله‌ام هم خطور نمی‌کرد که ممکن است میثم شده باشد. حاج آقا خیلی آرام از من چند سوال پرسید و گفت: ➖«آقا میثم کی و چگونه به سوریه رفت؟» و چند سوال دیگر در مورد سفر سوریه میثم پرسید. وقتی همه این‌ها را پاسخ دادم ، گفت: ➖«آقا میثم شده است.» ولی باز هم نگران نشدم و شکی نکردم. پیش خودم گفتم: ➖فقط بیاید. اشکال ندارد مجروح شده باشد. اما بعد از این حاج آقا ناگهان گفت: 🌷«خدا داده و خدا هم گرفته» 🌷 وقتی این را گفت دیگر هیچ چیز نفهمیدم. به نقل ازهمسرشهید @pelakkhakii