📖 اینارو میگم که اگه شهید شدم کسی نیست برات بگه.شهریورماه بهم زنگ زد و گفت:« قراره خانواده ام بیان اینجا.» دوتا اسیر گرفته بود.تشویقی گرفته بود که خانوادهشو برای زیارت بیاره منطقه.
📌 قرار شد تاریخ دقیق رو بهم بگه تا از نبل برم دمشق. هم استراحتی، هم زیارتی هم بچه ها رو ببینم.باهم در ارتباط بودیم که روز چهارشنبه گفت:«خانوادم یکشنبه میان.» گفتم:«پس منم طوری برنامه ریزی می کنم که یکشنبه اونجا باشم.» جمعه تماس گرفت که:« برنامه چیه؟ امروز دمشق میری؟» گفتم:« نه امروز کار دارم.»
📂 #برشی_از_کتاب
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
#برشی_از_کتاب
😍 خاطره «اعتصاب غذا» گوشه ای از خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی 🇮🇷
✍مادر سفره را که پهن می کرد،یک کاسه می گذاشت برای من و قاسم.با هم غذا میخوردیم.دو سه روزی بود که قاسم پایش را کرده بود توی یک کفش و می گفت:"من دیگه شریکی غذا نمی خورم."وقتی دید کسی اعتنا نمی کند،یک وعده لب به غذا نزد.همان اعتصاب یک وعده ای جواب داد.
کاسه اش که سوا شد،نصف غذا را می خورد،نصفش را نگه می داشت.کنجکاو بودم ببینم با غذایی که مانده چه کار می کند؟چند روزی زیر نظر گرفتمش.کاسه را با خودش می برد مدرسه.غذایی را که نمی خورد،می داد به هم کلاسی اش که وضع مالی خوبی نداشتند.
📚 منبع: کتاب #سلیمانی_عزیز۲
#فاطمیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
📎🇮🇷
دعوتید به پلاک خاکے👇👇🌷🕊
@pelakkhakii