eitaa logo
پلاک خاکی
2.6هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
6هزار ویدیو
42 فایل
به محفل رهروان شهدا خوش آمدید❤️🌷 شهدا اگر به دادم نرسید از دست رفته ام... کانال های دیگر ما متفاوت و ناب حتما عضو شوید👇 @saharshahriary @ghonooteghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از هوالشهید🇵🇸🇮🇷
بقول آقا سیدمرتضی آوینی، شهید که عزادار نمیخواد، شهید رهرو میخواد. و من امشب #میخواهم_شبیه_تو_باشم... شهید مدافع حرم هادی ذوالفقاری 🌷همیشه روی #لبش لبخند بود، نه از این بابت که هیچ مشکلی نداشت. اما هادی مصداق همان حدیثی بود که می فرمایند: مومن شادی هایش در چهره است و حزن و اندوهش در درونش میباشد. همه ی رفقای ما او را به همین خصلت میشناختند. اولین چیزی که از هادی در ذهن دوستان نقش بسته بود، چهره ای بود که با لبخند آراسته شده بود. از طرفی هم بذله گو و اهل شوخی و خنده بود. #رفاقت با او هیچکس را خسته نمی کرد. #سحر_شهریاری @saharshahriary
#میخواهم_شبیه_تو_باشم #سردارشهیدحاج_یدالله_کلهر برای هر کاری خیری پیش قدم می شد. دست به خیر بود. رفته بود خواستگاری برای یکی از همکارانش. بعد از صحبت های مقدماتی ، پرسیده بودند که آقا داماد منزل مستقل دارد یا نه؟! داماد سرش را انداخته بود پایین و گفته بود:« نه خیر. خانه مستقل ندارم». داشته قول و قرار عروسی شان بهم می خورده که حاج یدالله گفته بود : «آقا داماد از خودشان منزل دارند و خانه مناسبی هم هست» انکار داماد هم به جایی نرسیده و جلسه به خوشی تمام شده بود. و قرار عروسی هم گذاشته بودند بعدها وقتی آقا داماد فهمید خانه ای که از طرف سپاه ساخته شده برای حاج یدالله، ولی به اسم داماد در آمده بود. شرمنده شد حاجی خانه ای را که از طرف سپاه بهش داده بودند را بخشیده بود به آقا داماد که زندگیشون به هم نخوره البته تمام خرج و مخارج خانه را هم خود حاجی پرداخت کرده بود و اقساطش از حقوق حاجی کم می شد. @pelakkhakii 👈👈🌷🌷
بقول آقا سیدمرتضی آوینی، شهید که عزادار نمیخواد، شهید رهرو میخواد. و من امشب #میخواهم_شبیه_تو_باشم... شهید مدافع حرم هادی ذوالفقاری 🌷همیشه روی #لبش لبخند بود، نه از این بابت که هیچ مشکلی نداشت. اما هادی مصداق همان حدیثی بود که می فرمایند: مومن شادی هایش در چهره است و حزن و اندوهش در درونش میباشد. همه ی رفقای ما او را به همین خصلت میشناختند. اولین چیزی که از هادی در ذهن دوستان نقش بسته بود، چهره ای بود که با لبخند آراسته شده بود. از طرفی هم بذله گو و اهل شوخی و خنده بود. #رفاقت با او هیچکس را خسته نمی کرد. #سحر_شهریاری @saharshahriary
#گمنامی برای #شهرت_پرست ها دردآور است. اگرنه، همه اجرها در گمنامی است. #میخواهم_شبیه_تو_باشم @pelakkhakii 🌹👈👈
🔴 دست و دلبازی و بخشش رسول 🌷🍃🌷 انگشترهایی که برای خودش تهیه می‌کرد، معمولا با رکاب‌های خوب بود اما ۱-۲ ماه بیشتر در انگشتش نمی‌دیدی. هر کدام از دوستانش که خوشش می‌آمد به او می‌بخشید. در مورد لباس‌هایش هم همینطور بود لباسی را که امانت می‌دید محال بود که پس بگیرد. برای عروسی دوستانش که دعوت می‌شد محال بود که دست خالی برود، مقید بود حتما هدیه‌ای تهیه کند و دوستان دیگرش را هم مجاب می‌کرد که با هم یا سکه طلا بخرند یا پاکت پولی را هدیه بدهند. شما حساب کن دو سال پیش یا سکه طلا می‌برد یا کمتر از ۱۰۰ هزار تومان هدیه نمی‌داد می‌گفت اول زندگی‌شان هست باید کمک‌شان کنیم. مادر شهید رسول خیلی دست و دل باز بود حتی با ارزش ترین وسیله زندگیش رو به راحتی میداد به رفیقش، یعنی اصلا وابسته به چیزی نبود... یادمه یه بار یه ماساژور خریده بود که تقریبا گرون بود یه ماه بعدش که سراغش رو ازش گرفتم گفت یکی از دوستاش ازش خوشش اومده و رسول هم خیلی شیک داده بهش! وقتی به چیزی دلبسته نبود خب از چیزی هم دریغ نمیکرد. نقل از برادر شهید 🌷🍃🌷 پلاک خاکی اینجاست👇👇👇 @pelakkhakii 👆🕊👆
جانم گفتن بهانه ای برای صدازدن✌️😍 🌹 اهل خاطره همرزم شهید: جمله «جااااااانم... جااااااانم... محمود» او،در اوج درگیری و اضطراب به همه ی مان آرامش می داد. تک و پاتک ( حمله و ضد حمله) و حتی خط نگهداری حجم تماس مان با ادوات و توپخانه زیاد بود، به طوری که در تمامی ساعات روز و شب صدای محمود محمود پشت بی سیم به گوش می رسید. به نظرم یک چیزی که همه را بی ملاحظه کرده،به طوری که سطح توقع و انتظار همه را از ادوات بالا برده بود پاسخ شهید محمود رادمهر به تماس ها بود. کلمه «جااااااانم... جااااااانم... محمود» در اوج درگیری و اضطراب به همه ی مان آرامش می داد و از طرفی ما را نیز متوقع کرده بود. و چه کسی می داند شاید در خواست از ادوات و محمود محمود بچه ها بهانه ای بود تا «جاااااانم جاااانم محمود» شهید رادمهر از التهاب شان بکاهد... ❤️😢😍 دعوتید به پلاک خاکی👇👇 @pelakkhakii 👆👆🌹
شهید دکتر خانومش می گفت ما مجسمه‌های خیلی زیبا داشتیم که بابا از آفریقا آورده بود. خودمان دوتا . می‌گفت: «این‌ها برای چه؟ به رسم اسلام. به همین سادگی». وقتی مادرم گفت: «شما اگر پول ندارید من برایتان وسایل خانه می‌آورم»، مصطفی رنجید گفت: «مساله پولش نیست مساله سبک زندگی من است که نمی‌خواهم عوض شود». شادی روحش @pelakkhakii 👈👈🌷
#میخواهم_شبیه_تو_باشم مثل شهدا که باشیم زندگیمان رنگ و بوی خدا میگیرد در بحثها وقتی که طرف مقابل حق را قبول نمیکرد بجای جدل بی مورد، بلند میشد وضو میگرفت و دو رکعت نماز میخواند.. 💌 @pelakkhakii
کاهو رو همیشه از یه افغانی میخرید میگفت 🌸 سیب زمینی رو از پیرمردی که دست نداشت میگرفت💔 میگفت خیلی داره با یک دست کار میکنه ☝️ روح بلند و آسمانیت شاد✨ یاشهید شهید مدافع حرم احمد اعطایی🌹 @pelakkhakii 👈👈🌷
#میخواهم_شبیه_تو_باشم 🌸🍃🌸 خاطره ای زیبا و کوتاه از شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی: 🌷🕊یکبار در خانه صحبت وصیتنامه شد، به پوستر حاج همت روی کمدش اشاره کرد و گفت: وصیت من، همان جمله ی حاج همت است. 🌹" با خدای خود پیمان بسته‌ام تا آخرین قطره خونم، در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آن، آرام و قرار نگیرم." همین هم شد تا شهادتش برای اهدافش آرام و قرار نگرفت. روحش شاد با ذکر #صلوات 🌸🍃🌸 ‍ دعوتید به پلاک خاکی👇👇🌹🕊 @pelakkhakii
بقول آقا سیدمرتضی آوینی، شهید که عزادار نمیخواد، شهید رهرو میخواد. و من امشب ... شهید مدافع حرم هادی ذوالفقاری 🌷همیشه روی لبخند بود، نه از این بابت که هیچ مشکلی نداشت. اما هادی مصداق همان حدیثی بود که می فرمایند: مومن شادی هایش در چهره است و حزن و اندوهش در درونش میباشد. همه ی رفقای ما او را به همین خصلت میشناختند. اولین چیزی که از هادی در ذهن دوستان نقش بسته بود، چهره ای بود که با لبخند آراسته شده بود. از طرفی هم بذله گو و اهل شوخی و خنده بود. با او هیچکس را خسته نمی کرد @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
🌸🍃🌸 خاطره ای زیبا و کوتاه از شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی: 🌷🕊یکبار در خانه صحبت وصیتنامه شد، به پوستر حاج همت روی کمدش اشاره کرد و گفت: وصیت من، همان جمله ی حاج همت است. 🌹" با خدای خود پیمان بسته‌ام تا آخرین قطره خونم، در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آن، آرام و قرار نگیرم." همین هم شد تا شهادتش برای اهدافش آرام و قرار نگرفت. روحش شاد با ذکر 🌸🍃🌸 ‍ دعوتید به پلاک خاکی👇👇🌹🕊 @pelakkhakii