هدایت شده از هیئت موکب الزهرا(س)
👆جمع آوری اسماء متبرکه؛قرآنها و کتاب های ادعیه ی فرسوده شده
کاری زیبا از برنامه #سمت_خدا
شبکه سوم سیما
لطفا اطلاع رسانی بفرمایید.
@heyatalzahra
#حرف_حساب
🔻در اثباتِ عاشقی
باید سنگِ تمام بگذاری!
سنگ تمام :
او بِرانَد، تو بیایی ...
خدایا ما هم عاشقِ شهادتیم❤️
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
#خاطرات_شهدا
🔅 همرزمان پدرم تعریف میکردند که ایشان عادت داشت اغلب شبها نيروهايش را از خواب بیدار کند تا #غسل_شهادت انجام بدهند و خودش همواره غسل شهادت داشت، میخواست همواره آماده شهادت باشد.
🔅 هر صبح بیدار میماند و #مناجات حضرت امیرالمومنین علیه السلام در مسجد #کوفه را گوش میکرد، ایشان خیلی به این مناجات علاقه مند بود.
🔅آخرین بارکه از #سوریه تلفن زد برخلاف هميشه سکوت کرده بود و میگفت شما صحبت كنيد میخواهم صدایتان را بشنوم، مثل سابق خنده در صدایش نبود طوری که من بعد از اتمام صحبت شروع کردم به گریه کردن و به خانواده گفتم مطمئن هستم قرار است حادثه ای رخ بدهد.
🔻چند روز بعد از آن تماس تلفنی هم به شهادت رسید.
📸شهید مدافع حرم #محمدضا_علیخانی
🗓شهادت ۲ دی ماه ۹۴
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
#نحن_ابناء_الخمینی
پدر ...❤️
چشم پاک دختری از جمله تر مانده است
چشم های پاکش اما خیره بر در مانده است
روی دیوار اتاق کوچک تنهایی اش
عکس بابایش کنار شعر مادر مانده است
#شهید_محمد_ابراهیمی
#دختر_شهید
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
#خط_عاشقی
🔅 همیشہ از خدا مےخواست
#گمنــام بماند خدا هم دعایش را مستجاب ڪرد
" ابراهیـم ❤️ " سالهاست
کہ گمنام و غریب در فڪہ مانده
تا خورشیدی باشد براے دلهای مشتاق نور...
📍 #شهید_ابراهیم_هادی
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
#طنز_جبهه 😊
🔻به سلامتی فرمانده..
🚙 دستور بود هیچ کس بالای ٨٠ کیلومتر سرعت، حق ندارد رانندگی کند!
یک شب داشتم میآمدم كه یکی کنار جاده، دست تکان داد
نگه داشتم سوار كه شد،
گاز دادم و راه افتادم
من با سرعت میراندم و با هم حرف میزديم!
گفت: میگن فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرید! راست میگن؟!
گفتم: فرمانده گفته! زدم دنده چهار و ادامه دادم: اینم به سلامتی فرمانده باحالمان!!!
مسیرمان تا نزدیکی واحد ما، یکی بود؛ پیاده که شد، دیدم خیلی تحویلش میگيرند!!
پرسيدم: کی هستی تو مگه؟!
گفت: همون که به افتخارش زدی دنده چهار...😊
فرمانده مهدےباکری
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
#خاطرات_شهدا
🔻 شهادتِ شهید فقط دست خودش است
🔅 یکبار خوابی دیده بودم که آن را برای محمودرضا تعریف کردم.من خواب دیده بودم که با #حاج_همت دستدادم وهمدیگر را بغـل کردیم و به او گفتم حاجی دست مــا را هم بگیر.
منظورم هم از این حرف این بود که باب شهادت را به روی ما هم باز کنید
که #حــاج_همت دستش را کشید
و گفت: «دست من نیست».
قبل از اینکه این خواب را برای اخوی تعـــــریف کنم، روی این خواب زیاد فکـــر کرده و بـرای دوستانی هم تعریف کرده بودم. باخـودم میگفتم مگـر میشود. همه چیز دســت شهداست و شهـــدا دستشان بـاز است.
این معمـا برای من حل نمیشد و همیشه
فکر میکردم که تعبیــرش چیست؟ برای محمـودرضـــا که تعریف کردم به راحتی برایم حلش کرد.
گفت: «شهــادتِ شهیــد دست هیچکس نیست؛ فقط دستخودش است. شهیـــد تا نخــــــواهد شهید شود، شهید نمیشود.» و در حرفهـایش به مـن فهماند که خـودش هم بخاطر تعلقـــاتش هســت کــه شهیـــد نمیشـــود...
•|به نقل از برادر شهید|•
#شهید_محمودرضا_بیضایی❤️
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
باید جایے بروم ڪہ
مسیرم به #شهــادت_نزدیڪتر باشد ...
«آقا محسن درس خوانـده بود و فـوق دیپلم داشت ، سربازے هم رفت . وقتے میخواست سربازی برود ، گفت : « میخواهـم سختتریـن جـا بروم .» رفت دم مرز ... هر چقدر هم گفتیـم : «تو تڪمیلی داری ، تو بسیج داری ، بیا پیش خودمان» ، گفت : «نه حاجی ، من میخواهم جایی بروم ڪه خیلی سخت باشد .» سربازیاش را رفت و ازدواج ڪرد . ڪار هم داشت .
در ڪار برق ساختمان بود و در حوزه ڪتاب هم ڪار میڪرد ، در پروژه ڪتاب شهری ڪہ داشتیم و به مدارس میرفت و تبلیغ ڪتاب میڪرد . کارهای این تیپی میڪرد و در پروژههای ساختمانے هم کار برق را انجام میداد.
یڪ روز آمد پیـش من و گفت :
« فکر میکنم مسیرے ڪہ حاج احمد (ڪاظمی) براے من مشخـص ڪرده ، در ڪار برق و اینها محقـق نمیشود. من بایـد جـایے بروم ڪہ مسیـرم بہ شهــادت نزدیـکتر باشـد .»
بہ اصرار زیاد میخواست برود سپاه و با پیگیری شدید شبانهروزیاش، خدا را شڪر رفت و بعد گفت : «میخواهم بروم سخت ترین یگان های سپاه» کہ بالاخره بہ یگان زرهے رفت . در عین حال ڪه در سپاه بود، عصرها هم میآمد و در ڪار ڪتاب ، فعالیت می ڪرد . به ڪتاب خیـلی علاقه داشت . هم زمان اردو جهادی هم ڪہ بود، میرفت.»
✍ راوی : جناب حمید خلیلی
( مدیر انتشارات شهید ڪاظمی )
#شهید_محسن_حججی
#شهید_بی_سر
💠باانتشاراینمطلبحداقلبه ۲✌گروه در ثواب نشر آن شریک باشید..
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وداع #شهید_محسن_حججی با کودک خردسالش پیش از آخرین اعزام...
😭😭😭
بابا داره میره ها😭
برای شادی روح شهدا #صلوات
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
4_5848011291091796654.mp3
9.58M
وقتی دلت برای شهدا تنگ میشہ 😭
#دلتنگی_برای_شهدا
#درد_دل
#آرزوی_شهادت
#حاج_مهدی_رسولی
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
1_16361916.mp3
5.84M
🌷 تا دلم یاد شهیدا میڪنہ ...
🌷 اشڪ چشمام منو رسوا میڪنہ ...
#سید_رضا_نریمانی
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣
من الان کجام ، امیداکبری الان کجاس
میدونم الان کنار سفره امام رضاس
میدونم الان تو روضه خونی بهشتیاس
میدونم کنار سفره غریبه کربلاس
#امیدِدلها🌱
#تولدتمبارک🌹
#شهیدپاسداراصفهانی
#امیداکبری
@pelakkhakii 👈👈🌷