eitaa logo
پله پله تا شهادت🌹
1.5هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
67 فایل
چه زیبا ملائک شدند زیستند همانها که هستند ولی نیستند رفیقانی که بین ما بوده اند ولی حیف نفهمیدیم کیستند ارتباط با خادم کانال @Khademe_shohadaaa
مشاهده در ایتا
دانلود
می گفـت: اگر احسـاس غرور کردید به هرکس رسیدید، سـلام کنید، تـا غرورتان بشکند ... 👇عضو کانال پله پله تا شهادت شوید 🆔@pelehpeleh_ta_shahadat ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
14.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایت الله ناصری در مورد شهید حمید قبادی نیا فرمودند: «کمترین مقام ایشان در بهشت اینست که ایشان مستجاب الدعوه است» توسل به این شهید را از دست ندهید. 👇عضو کانال پله پله تا شهادت شوید 🆔@pelehpeleh_ta_shahadat ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
894K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‏با ام عماد (مادر شهیدان مغنیه) در یک محله زندگی میکردیم روزهای اول بعد از شهادت جهاد بود یک روز صبح تماس گرفت گفت دیشب خواب جهاد رو دیدم خیلی خواب قشنگی بود بگو ابوعباس بیاد دوربین اش هم بیاره میخوام این خواب رو تعریف کنم تا همه بشنون و باقیات الصالحاتی هم برای من هم جهاد و هم ابوعباس باشه خوابش در باب اهمیت نماز صبح بود ابوعباس هم بدون فوت وقت دوربینش رو برداشت و رفت این فیلم اون موقع خیلی در فضای مجازی دست به دست شد گفتم حیفه شاید هنوز کسی باشه که ندیده باشه ببینید و برای دوستانتون بفرستید و برای آزادی ابوعباس از بند اســــارت دعا کنید یک فاتحه و صلوات هم نثار مادر شهیدان مغنیه و پسران و نوه ی شهیدش بفرستید بشری سعد 🇮🇷به منتظران نور 👉دعوتید 🇮🇷
شهیدعلمدار: اگر مثل شهدا نباشیم بی فایده است/باید پیام شهدا را به‌ داخل شهرها ببریم هر روز ورد زبانش بود و می گفت: «تیر و توپ و تفنگ دیگه تموم شد! ما باید توی شهر خودمون،کوچه به کوچه، مسجد به مسجد، مدرسه به مدرسه، دانشگاه به دانشگاه، کار کنیم. باید بریم دنبال جوانها؛ باید پیام اینهایی که توی خون خودشون غلتیدند رو ببریم توی شهر.» یکبار به او گفـتم: «خب! اگـه این کـار رو بکنیم چـی ميـشه!؟» برگشت و با صدایی بلندتر گفت: «جامعه بیمه ميشه. گناه در سطح جامعه کم ميشه. مردم اگه با شهـدا رفیق بشن، همه چی درست ميشه؛ اونوقت جوانها ميشن یار امام زمان عج .» بعد شروع کرد توضیح دادن: «ببین! مانميتونیم چکشی و تند برخورد کنیم؛ باید با نرمی و آهسته آهسته کار خودمون رو انجام بدیم. باید خـاطرات کوتاه و زیبای شهــدا رو جمع کنیم و منـتقل کنیم. نباید منتظر باشیم که ما رو دعوت کنند؛ باید خودمان بریم دنبال جوانها. البته قبلش باید روی خودمان کار کنیم. اگه مثل شهــدا نباشیم، بی فایده است؛ کـلام ما تأثیر نخواهد داشت.» 📚 علمــدار / گروه فرهنگی شهید هادی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 👇عضو کانال پله پله تا شهادت شوید 🆔@pelehpeleh_ta_shahadat ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
ڪافـ‌|@Kaaf_saad 1_10667072548.mp3
زمان: حجم: 741K
ولی این صـِدای سیـِد ابراهیم حقیقتا .. روحـَم رو شـٰاد کرد ؛ | 👇عضو کانال پله پله تا شهادت شوید 🆔@pelehpeleh_ta_shahadat ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
3.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما به مردم قول دادیم ببریمشان کربلا ولو اینکه با دادن خونمان باشد ... 👇عضو کانال پله پله تا شهادت شوید 🆔@pelehpeleh_ta_shahadat ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
در روز قیامت هیچ شهیدی جز این نیست كه دوست دارد در محضر امام حسین(علیه‌السلام) باشد و همراه همه شهدا در معیّت حضرتش وارد بهشت گردند. امام جعفر صادق علیه السلام 👇عضو کانال پله پله تا شهادت شوید 🆔@pelehpeleh_ta_shahadat ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
4.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همه آینده دنیای امروز به ما و آنچه که می کنیم وابسته است... 👇عضو کانال پله پله تا شهادت شوید 🆔@pelehpeleh_ta_shahadat ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
من یک خلبان هستم. سالها از بیت المال برایم هزینه کرده اند تا به اینجا رسیده ام. حال وظیفه دارم که دینم را ادا کنم. مگر نه اینکه همواره آرزو کرده ایم که ای کاش در واقعه عاشورا می بودیم و فرزند زهرا(س) را یاری می کردیم؟ اکنون زمان آن فرا رسیده و همگان مکلفیم که برای لحظه ای روح خدا را تنها نگذاریم. بنابرین از من انتظار نداشته باشید که بیش از این در کنارتان باشم. 👇عضو کانال پله پله تا شهادت شوید 🆔@pelehpeleh_ta_shahadat ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
4.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در این شب جمعه به یادِ روضه های شهید سید حسن نصرالله 😔❤️ سید مقاومت از حُب دنیا میگوید... مگه این دنیا چی داره که به خاطرش امام حسین ع...💔 +گریه های سید حسن نصرالله بر جَدّ غریبش در شب سوم محرم۱۴۴۰ 👇عضو کانال پله پله تا شهادت شوید 🆔@pelehpeleh_ta_shahadat ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
🔴 واکنش حاج قاسم به ازدواج مجدد یک همسر شهید حاج قاسم گفت: چرا خبر ندادی ازدواج کردی؟ همسر شهید نریمانی می‌گوید: مدت‌ها بعد از شهادت همسرم روزی حاج قاسم به منزل ما آمد. تا مرا دید سلام و علیک گرمی کرد و از بچه کوچکی که در آغوشم بود، متوجه شد ازدواج مجدد کرده‌ام. گفت: چرا به من نگفتی ازدواج کردی و بچه‌دار شدید؟ باید وقتی زنگ زدیم می‌گفتی تا هدیه ازدواج و بچه‌ات را می‌آوردم. با پدر مادر شهید هم خیلی گرم سلام و علیک کردند. من و همسرم رفتیم داخل آشپزخانه وسایل پذیرایی را بیاوریم، اما سردار با جدیت از ما خواستند که چیزی نیاورید؛ من فقط آمده‌ام ببینمتان. ما هم یک سینی چای آوردیم و نشستیم. به من گفت: بنشین کنار پدر شهید. 🔻وقتی مادر شهید بحث را به من و همسرم کشاند سپس رو کردند سمت پدر و مادر شهید و حال و احوالشان را پرسیدند. مادر شهید بحث را کشاند به جایی که شروع کرد از من و همسرم تعریف کردن. مادر رو کرد به همسرم گفت: او مثل محمود پسرم هست و سارا هم عین دخترم می‌ماند. از محمود هم بیشتر دوستش دارم. همدیگر را بغل کردیم و زدیم زیر گریه. سردار گفت: خیلی عالی خدا برای همدیگر نگهتان دارد. بعد با خوشحالی به مادر شهید گفت: این ظرفیت بالای شما را می‌رساند که اجازه دادید عروستان ازدواج کند و حالا هم با آرامش و خوبی کنارشان هستید. از آنها خیلی تشکر کرد. 🔻بعد از شهادت آقا «محمود» ازدواج شما هم حتی یک جهاد بود حاج قاسم بمن گفت: بعد از شهادت آقا «محمود» ازدواج شما هم حتی یک جهاد بود. بعد رو کرد به شوهرم و گفت: شما چند کار مهم انجام دادی. اول این‌که سنت پیامبر(ص) را انجام دادی؛ دوم این‌که فرزند شهید را پدری می‌کنی و سوم این‌که را سرپرستی می‌کنی. چند بار با کلمه «دخترم» مرا خطاب کردند که بسیار برایم دلنشین بود. قبل از ازدواج من، پدرم از دنیا رفته بود و همیشه آرزو داشتم‌ ای کاش زنده بود و یک بار به خانه‌ام می‌آمد حالا احساس می‌کردم آن روز پدرم آمده خانه‌ام... 🔻سردار پرسید: این همسرت را شهید کنی چه؟😁 چون برادرم هم بود از من پرسید همسرت کدام است؟ وقتی معرفی کردم، سردار سلیمانی با لبخند گفت: او را شهید کنی چه می‌کنی؟ گفتم: حاجی خدا بزرگ است. گفتند: بچه را بیاور می‌خواهم ببوسم. سفت و محکم می‌بوسید و بعد با خنده گفت: من عادت دارم بچه هر چه کوچک‌تر باشد محکم‌تر می‌بوسمش. محمدهادی فرزند شهید کنارم گوشه‌ای نشسته بود. سردار نگاهش کرد و گفت: آقا محمدهادی ما چرا نمی‌آید جلو؟ محمدهادی برای اولین بار که کسی را ببیند، خیلی غریبی می‌کند، اما سردار گفت پاشو بیا بابا پیش من پاشو بیا بابا. محمدهادی رفت بغل سردار و تا آخر نشسته بود. برایمان تعجب داشت که اینقدر راحت سریع رفت در آغوش سردار. 1:20 | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
روزی برای تحویل امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم در راه برگشت صدای اذان آمد احمد گفت "کجا نگه می داری تا نماز بخوانیم؟" گفتم "۲۰دقیقه ی دیگر به شهر می رسیم وهمانجا نماز می خوانیم" از حرفم خوشش نیامد و نگاه معنا داری به من کرد و گفت "من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه ی دیگر زنده باشم! و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که نماز قضا دارم دوست دارم نمازم با نمازامام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)  در همان وقت به سوی خدا برود"️ 👇عضو کانال پله پله تا شهادت شوید 🆔@pelehpeleh_ta_shahadat ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄