-سرزده آمد به جلسہۍ قران روستا
-مثل بقیه نشست و شروع ڪرد
-به قرآن خواندن از حفظ.
-پرسیدیم:شما با این همه مشغله،چطور
-قرآن حفظ ڪردید؟
-گفت:در ماموریت ها فاصلهۍ بین شھرها
-عقب ماشین مۍنشینم و قران مۍخواندم
#خاطره_هامانده_هنوزΓ
⇢@Muoud_313-'📓'-
مۍخواستند عڪس یادگارۍبگیرند
از ماشین پیاده شد
یک خانم خواست عڪس بگیرد،باحجاب
نامناسب؛پیاده شد و بااو عڪسگرفت
گفت:باور نمۍڪردم با من عڪس
بگیرید،از امروز سعۍ مۍڪنم
حجابم را درست کنم..)
#خاطره_هامانده_هنوزΓ