(سید و سالار امیر من حسین بن علی علیه السلام)
* در شهادت حضرت ابالفضل العباس علیه السلام *
ساقی لب تشنگان عباس امیر لشگرم
زاده ی ام البنین عباس پور حیدرم
کنیه ام بوفاضل و ماه بنی هاشم لقب
قبضه ی شمشیر بر دستم به میدان صفدرم
گر حسین ابن علی اذنم دهد در کار زار
سیل خون سازم روان از دشمنان با خنجرم
امر او را من مطیعم بهر میدان نبرد
او امام و رهبر و من رهرو و او رهبرم
سید و سالار امیر من حسین ابن علیست
زاده ی زهرا و نجل مصطفی تاج سرم
لیک من سقای طفلانم روم سوی فرات
تا برای نور چشمان حسین آب آورم
مشک خشکی بر گرفت و کرد آهنگ فرات
تا رساند آب بر خشکیده لبهای حرم
حمله ور بر روبهان شد شیر مرد کار زار
کالجراد المنتشر گشتند از دور و برم
گشته وارد بر شریعه مشک آبی بر گرفت
کف بزد بر آب تا نوشد جوان ذوالکرم
یادش آمد از لب خشک حسین فاطمه
گفت این مردانگی نبود امیر محترم
آب را بر روی آب آمد برون از مشرعه
کرد همت تا رساند آب براهل حرم
از کمین گاه نخیله ظالمی آمد برون
ضربتی زد بر یمینش گفت دست دیگرم
مشک را بگرفت بر دست دگر آن راد مرد
تا رساند آب را بر کودکان محترم
ظالمی دست چپ عباس را زد ضربتی
مشک بر دندان گرفت آن زاده ی میرحرم
زد عمود آهنینش بر سر آن خصم زبون
مه شده نقش زمین خاک سیه شد بر سرم
شد بلند از حضرت او یا اخا ادرک اخا
ای طبیبا لحظه ی آخر نشین تو بر سرم
خون فشان چشم (رهائی) در غم عباس شد
یا ابوفاضل دلم شد عازم بین الحرم
( سروده شده محرم الحرام 1439)
(اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی)
#اشعار_پدر
@pesar_hajii | پِسَر حاجی😭
*گل های باغ مصطفی*
گل های باغ مصطفی واویلا
پرپر شده در کربلا واویلا
حسین عزیز فاطمه واویلا
بر روی خاک نینوا واویلا
تو کشته ی لب تشنه سر از تن جدایی
فرزند زهرا در ره قرآن فدایی
ای سبط پیغمبر عزیز زهرا
فرزند حیدر نور چشم طه
صد پاره جسم اکبرت به میدان
افتاده بنگر از جفای عدوان
تو سر بریده بر لب شط فراتی
اسلام و قرآن را تو تجدید حیاتی
در راه قرآن حلق اصغر چاک گشته
محزون از این غم سید لولاک گشته
جن و ملک گریان وآسفناک گشته
زهرا به جنّت زین الم غمناک گشته
سر داده ای در راه حق با لعل عطشان
جان را فدا کردی به راه دین و قرآن
زینب بگفتا بر سر نعش برادر
بر خیز و حال آل طه را تو بنگر
فرزند زهرا نور چشمان پیمبر
سبط پیمبر ای عزیز حی داور
ای کشته ی صد پاره تن شاه شهیدان
جسمت شده پا مال از سم ستوران
اندر اسارت عازم شام بلایم
فرزند حیدر دخت شاه لا فتایم
حق را کنم ظاهر به نطق آتشینم
در شام وکوفه زاده ی حبل المتینم
ای سر بریده از قفا حسینم
ای کشته ی راه خدا حسینم
شد آبیاری نخل دین با خون پاکت
جاوید قرآن از فروغ تابناکت
در این رسالت ای برادر سر فرازی
تو کشته راه خدا بهر نمازی
گل های باغ فاطمه واویلا
پرپر شده در کربلا واویلا
کو قاسم و کو اکبر و کو عون و جعفر
عباس علمدار رشیدت ای برادر
کو یار و انصارت چه شد شش ماهه اصغر
در راه قرآن شد فدا فرزند کوثر
تو کشته ی لب تشنه سر از تن جدایی
فرزند زهرا در ره قرآن فدایی
اشک روان حزن و الم راه نجات است
راه رهائی از عذاب و از صراط است
کلک رهائی خون چکان اندر عزایت
اشک روان همراه خون ریزد برایت
ای کشته ی راه خدا جانم فدایت
هست آرزویم این که بینم کربلایت
(اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی)
#اشعار_پدر
@pesar_hajii | پِسَر حاجی😭
*مرثيه*
چون در حريم سبط نبي قحط آب شد
مرغ هوا و ماهي دريا كباب شد
گل هاي مصطفي شده پژمرده از عطش
ظلم از فلك گذشت و جفا بي حساب شد
اطفال تشنه لب همه از فرط تشنگي
سيل سرشك ديده ي شان چون گلاب شد
آمد سوي حسين (ع) ابالفضل (ع) پاك باز
تا اذن حضرتش ز برادر جواب شد
سوي فرات ساقي لب تشنگان شتافت
وارد به علقمه پسر بوتراب شد
كف پر نمود ز ابِ فرات و به جاي ريخت
اشكش به روي آب روان چون حباب شد
پر كرد مشگ آب و برون از فرات شد
رو بر حرم روان به اميد صواب شد
با صد امید می برد از بهر تشنگان
آبي كه عاقبت به مثال سراب شد
بنمود حمله بر عدو ز يمين و هم از يسار
عباس (ع) پور حيدر و اندر شتاب شد
شد از كيمنگه نَخیله برون تيغ اشقياء
دستش جدا ز پيكرش و ريشش خضاب شد
تيرش به چشم خورد و عمودش به سر ولي
در راه نصرت دين كامياب شد
فرياد يا اخاهِ ابالفضل شد بلند
غلطان به خون خويش به عهد شباب شد
آمد حسين (ع) بر سر او دست بر كمر
اشكش روان ز ديده و قلبش كباب شد
بر جان شیعیان زده داغش شراره اي
در نار ابتلاش رهايي مُذاب شد
(اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی)
#اشعار_پدر
@pesar_hajii | پِسَر حاجی😭
*کاش بودم در برت تا جان بر افشانم چو شمع*
تا ابد از شعله ی عشقت فروزانم چو شمع
از غمت جاری به دامن اشک سوزانم چو شمع
عالمی از کار خود مبهوت و حیران کرده ای
در رثایت یا حسین سر در گریبانم چو شمع
گشته ام بیمار عشقت ای عزیز فاطمه
بس که اندر ماتمت هر لحظه گریانم چو شمع
داغ عباس علمدارات به عالم زد شرر
می گدازد هستی و پیدا و پنهانم چو شمع
تا به خاطر کربلایت را تداعی میکنم
هست جاری از دو دیده اشک بارانم چو شمع
چون ببینم نعش اکبر را به میدان نبرد
خون دل جای سرشک از دیده بفشانم چو شمع
در بغل شد چاک حلق اصغر از جور عدو
تا به روز حشر از این غصه سوزانم چو شمع
شد زمین کربلا ازخون یاران لاله گون
زین مصیبت ها به عالم من پریشانم چو شمع
روز عاشورا و سیل لشگر و داغ و عطش
چون به لب هایت ببینم من گدازانم چو شمع
پای کردی در رکاب و برق تیغت بر عدو
زد شرر بر خیل دشمن مات و حیرانم چو شمع
بانگ تکبیر ملک بر طارم اعلی رسید
زین شجاعت زین فتوت دل فروزانم چو شمع
چون شنیدم ناله ی هل من معینت یا حسین
کاش بودم در برت تا جان بر افشانم چو شمع
جسم صد چاکت به زیر سم اسبان پایمال
دل شود صد چاک زین غم من پریشانم چو شمع
شد حریم آل پیغمبر اسیر ای بی کفن
عالمی در آتش غیرت بسوزانم چو شمع
یا حسین، جانِ همه عالم فدای جان تو
عالمی در آتش عشقت بسوزانم چو شمع
در میان آتش و خون خیمه هایت سوخته
من برای کودکان سر در گریبانم چو شمع
خون فشان کلک (رهائی) در عزایت یا حسین
آرزومند رواق و صحن و ایوانم چو شمع
( سروده شده اول محرم الحرام 1439ق )
(اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی)
#اشعار_پدر
@pesar_hajii | پِسَر حاجی😭
(از پور بو تراب به جز یک علی (ع) نماند)
* درشهادت امام چهارم حضرت علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام*
در کربلا چو خون خدا ریخت بر تراب
نالید عرش و گفت که یا لیتنی تراب
گلگون کفن به دشت بلا جسم چاک چاک
از خاندان آل علی (ع) زیر آفتاب
خون گریه کرد دشت و بحار و سماء و ارض
جن و ملک تمام خلایق در این مصاب
بشکست چون سفینه ی آل علی (ع) ز موج
افتاد در عوالم ایجاد التهاب
از پور بو تراب به جز یک علی (ع) نماند
محرم به زینب (س)و آل پیمبر(ص) در انقلاب
آتش زدند خیمه و خرگاه شاه دین
خوفی نه از خدا و پیمبر(ص) نه از حساب
آل علی (ع) اسیر نمودند کوفیان
از ظلم و جور ، سید سجاد (ع) در طناب
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
بردند پردگیان حرم را در آفتاب
سرها به نیزه در جلو ی داغدیدگان
بودی نمک به زخم و دل زارشان کباب
کوه و شجر به حالشان می گریست خون
بر حالشان سماء و زمین اندر التهاب
بر ناقه های بی جهاز و به زنجیر و بند ها
آل رسول(ص) را بنمودند در طناب
آذین نموده شهر شام برای ورودشان
شادی کنان یزیدیان زمان گشته بی حساب
چون زنگیان و دیلم و ترکند در رسن
آل رسول (ص) و فاطمه (س) و آل بوتراب (ع)
آتش ز پشت بام و به سر سنگشان زدند
ظلم و جفا فزون شده و ثبت در کتاب
در مجلس یزید و طشت طلا و سر حسین(ع)
خون می شود روان ز دیده ی احباب چون حباب
در دانه ای ز آل پیمبر (ص) به شهر شام
اندر خرابه شد ز فراق پدر به خواب
اشک روان حضرت سجاد (ع) شد مدام
تا آخرین نفس صباح و مساء هم چنین گلاب
پس جلوه ای ز روضه ی رضوان بشد بقیع
از تربت مطهر ابناء بو تراب (ع)
ریزند دوستان به دامن خود در عزای او
از هر دو دیده اشک روان هم چو در ناب
رفت از قلم توان و (رهائی) است شرمسار
شاید که مغفرت به نامه ی عملم گردد اکتساب
(اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی)
#اشعار_پدر
@pesar_hajii | پِسَر حاجی😭
*زیارت اربعین منظوم*
سلام ما به ولی خدا حسین شهید
حبیب حضرت داور محب اوست سعید
سلام ما به خلیل خدا و سبط حبیب
طبیب خلق خدا پور بوتراب و نجیب
سلام بر حسین که از برگزیدگان خداست
ز نسل بر گزیدگان خدا شیر خورده از زهراست
سلام به مظلوم کربلا حسین شهید
قتیل اشک و گرفتار دشمنان پلید
حسین ولی خدا زاده ی ولی خداست
سلیل احمد و از برگزیدگان شماست
کرامتش به شهادت خدا نمود امضاء
به پاکی و به سعادت نمود اسوه خدا
مدال سروری و رهبری ز حضرت حق
گرفت حامی دین آن فدایی مطلق
وصی و وارث پیغمبران خداش نمود
برای خلق خدا حجت و فداش نمود
حسین هادی وداعی و ناصح است و دلیل
نمود خون دلش بذل راه رب جلیل
برای آن که رهاند زجهل و نادانی
عباد را ز تحیر هم از پریشانی
ز گمرهیّ و شقاوت نماید او آزاد
فریب خورده ی دنیای شوم پست نهاد
شدند مردم رذل و دنی فرو مایه
فروختند آخرت و اصل و سود سرمایه
به درهم و به دنانیر و قیمت نا چیز
هوای نفس شد از ظرف جانشان لبریز
خریده طاعت مخلوق را به خشم خدا
زدند طبل شقاق و نفاق و گشته جدا
شدند دوزخی وحاملین وزر و وبال
نموده قلب پیامبر ز غصه مالا مال
چو دید سبط پیامبر نفاق وطغیان را
به جهد وصبر وموعظه دریافت حال ایشان را
کشید تیغ وبه راه خدا نمود جهاد
که از گروه منافق بر آورد بنیاد
دریغ ودرد که خون داد در اطاعت دوست
اسارت حرمش همره اطاعت اوست
به لعنت وبه عذاب خدا وپیغمبر
شدند جمله گرفتار فرقه ی کافر
سلام ما به حسین زاده ی رسول خدا
به نور چشم علی و به زاده ی زهرا
منم گواه امین خدا وپور امین
که زیست کرده و بگذشت در مکان مکین
سعید رفت از این عالم و حمید وشهید
به ظلم وجور برفت از جهان و گشت فقید
خدا کفیل حسین است و حامی خونش
به وعده هاش وفا دار و هست ممنوش
عذاب گشت وهلاکت نصیب دشمن او
شهید راه خدا قطعه قطعه شد تن او
وفا به عهد نمود وبه راه دوست جهاد
رسید بر سریر وفا و یقین و افسر و داد
به قاتلین حسین لعنت خدا و رسول
به ظالمین و به هرکس شنید و کرد قبول
خدا منم ز محبین و دوست دار حسین
محب دوستان و عدویم به دشمنان حسین
پدر ومادرم به فدای حسین ویارانش
فدای جد و پدر مادر پریشانش
بلند مرتبه نوری و طاهر و پاکی
ز مادران و ز آباء وگوهر پاکی
نگشت ساحت پاکت پلید وآلوده
تنت ز ثوب مذلت همیشه آسوده
ز استوانه های محکم و ارکان مسلمین بودی
پناه دولت قرآن و مومنین بودی
حسین اسوه ی جود و طهارت وتقواست
زکی وهادی ومهدی به مسلمین مولاست
زنسل او همگی پیشوای متقیان
امام وهادی ورهبر برای خلق جهان
دلیل و حجت وبرهان و عروة الوثقی
برای مردم دنیا وعالم عقبی
یقین به رجعت وایمان من گواه شما
دلم مطیع وعمل بر طریق و راه شما
مطیع امر ونهی شما وغلام حلقه به گوش
ز بهر نصرت دین با جهاد هم آغوش
به سمت وسوی شما وزدشمنان بیزار
درود حق به شما ومزارتان گلزار
به جسم پاک شما و به حاضر وغایب
به ظاهرو به نهان وبه مهدی صاحب
به خون پاک حسین وفداییان حسین
درود ایزد منان و سید ثقلین
به مرتضی وبه زهرا ویازده فرزند
خدا برای (رهائی) عذاب را مپسند
(اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی)
#اشعار_پدر
@pesar_hajii | پِسَر حاجی😭
*(مرثيه به مناسبت اربعين حسيني)*
سيل اشک و خیل آه از شام ویران آمده
از اسارت کاروان زار و پریشان آمده
با دو صد آه و فغان در کربلا برگشته اند
سید سجاد (ع) با خیل اسیران آمده
آمده برپا کند شور و نوای اربعین
زینب مظلومه با حال پریشان آمده
تا بگیرد در بغل قبر علی اصغر رباب
دل شکسته خون جگر با چشم گریان آمده
بر روی تفتیده خاک کشتگان کربلا
اشک سوزانِ سُکَینه همچو باران آمده
تربت پاک پدر را در بغل بگرفت و گفت
بی رقیه دخترت با غم گساران آمده
بر سر قبر علی اکبر کشید از سینه آه
کای برادرجان به ما جور فراوان آمده
ناله ي زینب زند بر خرمن جان شرر
چشم گریان قد کمان موئی پریشان آمده
درد و دلها با برادر می کند از کوفیان
در ره شام ای برادر بر لبم جان آمده
هر یکی خاک شهیدی را گرفته در بغل
نوحه گر قدوسیان از عرش رحمن آمده
بسته احرام زیارت جابر از سمت فرات
با عطیه بر سر شاه شهیدان آمده
ذکر و تسبیح و سلام و یا حسینش بر لب است
در کنار مرقد خورشید تابان آمده
بر مشام دوستان صبح و مساء از مرقدش
بوی مشک و عنبر و الطاف یزدان آمده
توتیای دیده تا سازد غبار مرقدش
در عزای او (رهایی) زار و نالان آمده
(اثر طبع استاد حاج علی محمد رهائی شهرضائی)
#اشعار_پدر
@pesar_hajii | پِسَر حاجی😭
(مرثيه به مناسبت اربعين حسيني)
اربعين شه دين خسرو خوبان آمد
زينب از شام به صد ناله و افغان آمد
باز افكند شرر بر دل ما داغ حسين (ع)
كه صداي جرس و ناله ي طفلان آمد
تازه شد داغ غمت بر دل ما بار دگر
كز سفر قافله سالار اسيران آمد
بر دلم نار غمت تا به ابد شعله ور است
كه بر آن دمدمه ي آه يتيمان آمد
به سر تربتت اي خون خدا خيل ملک
همه ژوليده و محزون و پريشان آمد
در غمت ختم رسل اي پسر شير خدا
از جنان فاطمه با ديده ي گريان آمد
خون فشان ديده ي مهدیست به هر صبح و مسا
زين مصيبت به فغان گنبد كيوان آمد
تا (رهائي) کند از نخل غمت نوحه بيا
در عزا اشك نشان سر به گريبان آمد
(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی)
#اشعار_پدر
@pesar_hajii | پِسَر حاجی😭
(مرثیه در داهیه عظمی رحلت جانگداز خاتم النبیین رسول اکرم صلی الله علیه وآله و درشهادت امام حسن مجتبی علیه السلام)
در غم ختم رسل (ص) خاک عزا بر سر کنید
رخت ماتم جمله با شور و نوا در بر کنید
داغ فقدان نبی (ص) آتش به دلها میزند
محشری از نو به پا در سوگ پیغمبر (ص) کنید
آسمان گر خون بگرید زین الم باشد روا
باید از اشک بصر یاران زمین را تر کنید
جلوه ی بیت و حرم از نور رخسار نبی (ص) است
هم حرم هم بیت را باید سِیَه معجر کنید
شهر یثرب جسم پاکش در بغل بگرفت و گفت
چون صدف در من نهان تا حشر این گوهر کنید
تسلیت گوئید بر زهرا (س) گل باغ رسول (ص)
سینه را از آه جان سوز علی (ع) مجمر کنید
هم نوا گردید با آل پیمبر (ص) دوستان
گریه در روز عزای شافع محشر کنید
گر پریشان خاطر و بشکسته دل نالان شدید
یاد از زهرا (س)گل گلزار پیغمبر (ص) کنید
آخر ماه صفر شد سبط اکبر (ع) خون جگر
خاک بر سر در عزای این گل پرپر کنید
از جفای جعده ی ملعونه آخر شد شهید
روز و شب نفرین بر این میشوم بداختر کنید
در حضور خواهرش لخت جگر بر تشت ریخت
شیعیان در ماتمش رخت عزا در بر کنید
پربر آورده ز پیکان جسم پاک مجتبی (ع)
سوی معراج شهادت پیکرش بستر کنید
می وزد از تربتش بوی بهشت اندر بقیع
بزم غم برپا برای زاده ی کوثر کنید
در عزای زاده ی زهرا(س) (رهائی) نوحه گر
دارد او چشم شفاعت دوستان باور کنید
(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی)
#اشعار_پدر
@pesar_hajii | پِسَر حاجی😭
*مرثیه در رحلت جانگداز پیامبراکرم صلی الله علیه وآله*
جهان ماتمکده در ماتم عقل نخستین شد
خم از این بار محنت تا قیامت قامت دین شد
بود سیل سرشگ آسمان اندر زمین جاری
چو بر دامان روان سیل سرشگ آل یاسین شد
شده جن و ملک در ماتم ختم رسل گریان
که زهرا(س) اشک بار و سوز آهش شمع بالین شد
صدای شیون ناسوتیان بر طارم اعلاست
فغان و ناله ی لاهوتیان بر بام پروین شد
خلایق را به سر خاک مصیبت زین اَ لَم گشته
روان از دیده بر دامان ز حسرت اشک خونین شد
همای رحمت حق بسته بال و خسته دل گشته
پریشان آل طاها(ع) در غم ختم نبیین شد
توان از کف (رهائی) شد به شرح این غم عظمی
قلم تا حشر گریان صفحه ی تاریخ رنگین شد
(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی)
#اشعار_پدر
@pesar_hajii | پِسَر حاجی😭
*(نوحه ی سینه زنی در شهادت امام مجتبی علیه السلام)*
چون شد شهید زهر کین زاده ی زهرا(س)
رفت از زمین بر آسمان بانگ وا ویلا
شد نوحه گر مرغ هوا ماهی دریا
اندر عزای مجتبی (ع) خون شده دل ها
گفتا به زینب (س) خواهرم ای الم پرور
سبط نبی مصطفی(ص) زاده ی حیدر(ع)
خواهر مرا درد جگر می کشد آخر
طشتی بیاور تا شوم فارغ از دنیا
زد جعده ی ملعونه ام بر جگر آذر
ننمود شرمی از خدا و نه پیغمبر(ص)
از مادرم زهرا(س) و نی ساقی کوثر(ع)
خواهر حسینم(ع) زین مصیبت خبر بنما
آمد طبیب دردمندان به بالینش
بوسید روی انور و چشم حق بینش
از دیده جاری بر جبین اشک خونینش
چون دید در تاب و تب است زاده ی طاها(ع)
جان ها فدایت یا حسن(ع) سبط پیغمبر(ص)
بعد از پدر بودی تو بر شیعیان سرور
دست من و دامانت ای شافع محشر
سوزم ز داغت زاده ی سید بطحا(ص)
روز عزا و شیون و ماتم است امروز
روز غروب نیّر اعظم(ع) است امروز
می آید از جن و ملک ناله ی جانسوز
بزم عزا دارد سه جا حضرت زهرا(س)
در طوس از زهر جفا شد رضا(ع) مسموم
از جور مأمون ستمگر جهان مغموم
این کینه ی دیرینه شد بر همه معلوم
سوزد (رهائی) تا ابد زین الم جان ها
(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی)
#اشعار_پدر
@pesar_hajii | پِسَر حاجی😭
*(مرثیه در شهادت امام رضا علیه السلام)*
رسد ز عالم لاهوت بانگ واویلا
کشید بر تن ناسوت جمله رخت عزا
طنین ناله ی کروبیان شنو که زنند
به جن و انس صلا زین مصیبت عظمی
به جنتنند همه حوریان پریشان مو
به ماتمند همه ساکنان عرش علا
فغان کنند ز فرط الم وحوش و طیور
که شد شهید به زهر جفا امام رضا
سرشک ماتم او در جهان شده سیّال
به شهر طوس نموده قیامتی بر پا
نشسته اند به بزم عزا نبیّ و وصیّ
روان گلاب دمادم زِ دیده ی زهرا
فغان ز جور و جفای ستمگر دوران
رشیدِ پست نهادِ پلیدِ ضدِ خدا
که قصد حضرت او کرد و ریخت در کامش
شرنگ زهر و خزان کرد گلشن طاها
برون ز مجلس مأمون شد و به خانه روان
به حجره خفت و بنالید آن عزیز خدا
که ناگهان ز در آمد سرور سینه ی او
جواد معدن جود و کرم امید رضا
رسیده اند به هم همچو یوسف و یعقوب
بِسان ابر بهاران و تشنه در صحرا
شرار زهر جفایش بسوخت خرمن عمر
روان به گلشن فردوس شد از این دنیا
جهان شیعه بشد غرق ماتم و اندوه
در این عزا و مصیبت گریست ارض و سماء
شدست روضه ی خلد برین ز تربت او
مزار او به خراسان چو جنّت المأوی
ندیم آستان رضا یند حوری و غلمان
غبار روب درش گشته تا به روز جزا
مدام بر در دولت سرای اوست قعید
گدای سوخته جانی (رهائی) از دنیا
(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی)
#اشعار_پدر
@pesar_hajii | پِسَر حاجی😭