eitaa logo
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
4.1هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
3.8هزار ویدیو
2 فایل
_اینجا؟اکیپِ دهه هشتادیا؛🤏😜 وگوشه دنج از احوالاتمون👀💘 [سعی میکنیم انگیزه بهتون تزریق کنیم جانا🦦😌] کپی از پستا؟حلاله🤌 کپی از روزمرگی؟فرهنگِ فور🤝 با جان و دل شنواییم گیانم:)❤️ https://daigo.ir/secret/9857715145 ❌️ورود آقایون راضی نیستیم❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗گامهای عاشقی💗 قسمت17 با اینکه دوماه مونده بود به عید خیابونا یه کم شلوغ بودن ماشین و گذاشتیم پارکینک نزدیک بازار بعد خودمون هم راهی بازار شدیم منو معصومه بین رضا و امیر حرکت میکردیم از غیرتی بودن امیر و رضا خیلی خوشم میاومد دست امیر و گرفتم و تاب میدادم امیر یه نگاهی به من کرد و خندید بعد از مدتی وارد یه پاساژ شدیم رضا: خواهشن از همینجا همه خریداتونو بکنین امیر : زرررررشک ، من که چشمم آب نمیخوره بعد منو معصومه دست تو دست هم به داخل مغازه ها نگاه میکردیم معصومه: آیه ببین اون مانتو قشنگه؟ سمت نگاهش رو گرفتم و دیدم نگاهش به یه مانتوی توسی بلند بود - اره قشنگه معصومه : بریم پرو کنم ؟ - اره بریم بعد همه باهم رفتیم داخل مغازه ، معصومه هم مانتو رو گرفت رفت داخل اتاق پرو تا بپوشه منو امیر هم یه دور داخل مغازه زدیم که امیر یه مانتو سرمه ای که لبه های آستینش و لبه پایین مانتوش پولک مشکی بود و سمت من گرفت سلیقه امیر خیلی خوب بود ،یعنی بیشتر خریدامو با امیر میرفتم انجام میدادم امیر: آیه این قشنگه نه؟ - اره خیلی امیر : میخوای بری بپوشی ؟ - باشه مانتو رو ازش گرفتم و رفتم سمت اتاق پرو،منتظر شدم تا معصومه از اتاق پرو بیاد بیرون بعد مدتی معصومه اومد بیرون واقعن مانتوش قشنگ بود معصومه : چه طوره خوبه؟ - عالی خیلی بهت میاد رضا و امیر هم کنار در ورودی مغازه ایستاده بودن ... بعد از بیرون اومدن معصومه من رفتم داخل لباسمو درآوردم مانتومو پوشیدم یه نگاهی به آینه انداختم واقعن خیلی شیک بود در و باز کردم و امیر و صدا زدم امیرم چند لحظه بعد اومد - چه طوره ؟ امیر: خیلی شیکه و قشنگه - پس همینو بر میدارم امیر : مبارکت باشه بعد از حساب کردن پول مانتو ها رفتیم سمت مغازه روسری فروشی بازم به کمک امیر روسریمو انتخاب کردم ولی معصومه همچنان درحال انتخاب کردن بود معصومه:رضا داداش ،تو مثل امیر یه نظر بدی بد نیستاااا ،دیونه شدم تو این همه روسری رضا : خواهر من ،من هر چی انتخاب کنم که تو یه ایرادی روش میگیری - معصومه جان ،به نظرم اون روسری قشنگ تره ،هم توسی داخلش داره هم رنگهای دیگه معصومه : هااااا،نه خوشم نمیاد - هیچی پس ،خودت بگرد انتخاب کن بعد نیم ساعت بلاخره معصومه انتخاب کرد ولی بازم دودل بود که رضا از ترس اینکه باز پشیمون بشه زود حساب کرد و از مغازه زدیم بیرون که صدای اذان و شنیدیم و رفتیم نزدیک پاساژ داخل یه کوچه ای که حسینیه داشت رفتیم نمازمونو خوندیم بعد به اصرار رضا رفتیم ناهار خوردیم و برگشتیم پاساژ یعنی خریدامون تا ساعت ۵ غروب طول کشید... نویسنده:بانو‌فاطمه 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلتنگِ‌ڪربلایۍ؟!🥺 حق‌دارۍ؛ اصلاًخداونددل‌روآفرید، ڪه‌تنگِ‌ ڪربلا باشه🤍🫀 ღ 💕✨ 🙂✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غصه چیومیخوری؟ من کنارتم❤️✨ 🌱‌‌⊱·–·–·❁·–·–·–⊰ 𝐽𝑜𝑖𝑛↝@chadorane87♥️✨
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
💕✨آخرهفته تون شـاد و زیبـا 🌻✨ هر چی آرزوی خوبه نثار شما 🍁✨براتــون.. 💕✨یک دل شاد 🌻✨یک لب خندون 🍁✨یک
آںٖچہ‌امࢪوز‌گذشٺ↻ ݪف‌ندھ‌بمونۍقشنگ‌ټࢪھ شࢪمندھ‌خستتون ڪࢪدیمツ فࢪدا‌باڪݪۍ‌فعاݪیټ‌بࢪمیگࢪدیم ۅضۆیادټۅں‌نࢪھ🖇 اݪتماس‌دعاۍ‌شہادٺ🖐🏼 شݕݓۅن مہدۅ؎💕
صبہح‌بخیࢪقشنگام↻ صبحݕݓون مہدۅ؎ باڪݪۍ‌فعاݪیټ‌بࢪگشتیمツ امیدواࢪیم‌خُوشِتون‌بیاد نمازیادټۅں‌نࢪھ🖇 اݪتماس‌دعاۍ‌شہادٺ🖐🏽 ݪف‌ندھ‌بمونۍقشنگ‌ټࢪھ💕
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
بدون‌شرح!.. #بِنتُـ‌الحُسِینـღ
دخترا وقتی میخواید درس بخونید این ۲تا کارو انجام بدید🙂✨ 1~هر روزی که درس میخونیدو هدیه یا نیت کنید به یکی از معصومین یا بگین مثلا من امروز به نیت امام حسین یا حضرت زهرا درس میخونم! خودشون کمکت میکنن..☺️😉🌿 . 2~ دقیقا جمله ای که توی عکسه "امام‌زمان‌یارِ<تنبل>نمیخواد!..🙃🤍" رو هر موقع که درس میخونید بنویسین یه گوشه از کتاب یا روی برگه کلا باید یه جایی بنویسین که مدام چشمتون بهش بخوره.. این کار باعث میشه هر موقع خسته میشین یا میخواین برین سر گوشی یا... با خوندنِ این متن نرین سراغشون و به درس خوندنتون ادامه بدید ~با انگیزه تر!🙃💐 . امیدوارم مفید باشه براتون.. نتیجه این کارو اگه دوست داشتید وقتی ناشناس میزارم بهم بگید..خوشحال میشم😍🫀 .
امام زمان (عج) می فرماید: من به یاد همه ی شما هستم