#رمانی_متفاوت♨️💯⛔️
با اون لحن جدی و صدای بم، گرم و رسا گفت:
-سه ماهه عروس شش ماهه بارداره، رسم خونواده ی شما بوده یا ُمِد؟!
با حرص و لج نگاش کردم... حس کردم از چشمام آتیش می باره تنم یخ کرد از حرفش
با صدای لرزون و بغض آلود گفتم:
-یه جور حرف می زنی انگار من به خودی خود قادرم عین مرغ خودمو...
اشکام عین سیل از چشمام می بارید و عین سنگ نگاهم می کرد، از جا بلند شدم و.....🔞💯‼️
http://eitaa.com/joinchat/1645871120C4959f5f80b
#رمانی_با_ازدواج_صوری❌💯♨️⛔️