خاطره شماره بیست و یک
#فرزندآوری
بعد از زایمان اولم خیلی اذیت شدم ولی خوشحال بودم که بچه م سالم به دنیااومده...همش میگفتم من دیگه هیچ وقتتتتتت باردارنمیشم واز #زایمان میترسیدم😂.
ولی فراموش کردم ودرسال 99خدا دوباره یه دخترگوگولی وناز بهم عطا کرد....
ولی بهتون بگم بارداری دومم برخلاف قبلی که پیش ماما رفتم ، ازهمون اول رفتم پیش یه خانم دکترمتخصّص که ایشونم خیلی خوب ودلسوز ومُتعهد بودن واز همون صبح روز زایمان اومدن #بیمارستان و کنارم بودن و کمکم کردن تازایمان کردم.
البته بگم این زایمانم هم سخت وطولانی بود ودخترم ساعت 4بعداز ظهربه دنیا اومد ولی وقتی زائو، دکترش متعهد باشه وپیشش باشه خیلی حس آرامش داره . زایمان طبیعی به نظرم ی تجربه ی خاص است، درسته سخته ولی خیلی خاطره انگیز است و مادر بچه ش به دنیا بیاد دیگه تموم درداش تموم میشه، اصلا انگار که هیچ دردی نداشته.... منم خداراشکرمیکنم که طبیعی زایمان کردم ودوتا دخترام سالم به دنیا اومدن..... انشاالله خدا به همه ازاین گلها 🌺🌺🌺هدیه بدهد.
@pezeshkezanan
خاطره شماره بیست و چهار
سلام سلام
چقدرکانالتون حس خوب داره❤️😍
منم میخوام خاطره زایمانم رو بگم
من بعد ۶سال و سه تاسقط و سختی
به لطف خدای مهربون و مدد اهل بیت
یه دخترخانوم ناناز نصیبمون شد
از حدود ماه ۶ و۷کلاس آمادگی زایمان میرفتم
خیلی خوب بود
نکات خیلی خوبی دررابطه با دوران بارداری، ورزش هایی برای زایمان آسان،وحتی نکات بعد زایمان هم بهمون یاددادن
هم آگاهی کسب کردم هم ترسی نداشتم
چون با همه ماجرا و پروسه زایمان آشناشده بودم
ماه های آخر پیش یه دکتر درجه یک مهربون و مومن رفتم
ایشون هم ماه اخر برامون کلاس و ورزش گذاشت
آخرین بارکه معاینه م کرد گفت تا ۱۰روز دیگه زایمان میکنم
منم خوشحال اومدم خونه و توی اون مدت کارهای قبل زایمان و امادگی خودم و بچه رو انجام میدادم
هرشب پیاده روی، ورزش ها
درضمن هرروز سوره انشقاق میخوندم که برای زایمان راحت هست
و هرچی دکتر و ماما میگفتن گوش میدادم
خلاصه ده روز تموم شد و من هیچ علامت و دردی نداشتم
دوباره رفتم پیش مامای عزیزم
گفتن تاپس فردا زایمان میکنی
و این کارهارو انجام بده
فلان چیزهارو بخور و فلان موقع بیاپیشم
باورم نمیشد😍😭
خداای من
یعنی تا دوروز دیگه میتونستم نینی نازمو بغل بگیرم
شب قبل #زایمان با همسر و مامانم رفتیم حرم.
ما مشهد زندگی میکنیم
اونجا زیارت باصفاکردیم و من از آقاجانمون خواستم زایمان خوبی داشته باشم و بهم توان و قدرت بدن تا از پسش بربیام😄
صبح بعدصبحونه پیاده روی رفتم
و ناهارخوردم
عصری
رفتم پیششون
گفتن خب آماده ای تاشب زایمان میکنی😍
یه اتاق دیگه داشتن
نوع ورزش هارو گفتن و من و مامانم رفتیم اونجا
تخت داشت
به مامانم گفتم قشنگ استراحت کن و بخواب که شب ممکنه نینی گریه کنه نذاره
مامانم استراحت کردن و منم دوساعتی ورزش ها و روی توپ نشستن هارو انجام دادم
دوباره معاینه کردن و گفتن پیشرفت داشتی
خوبه
برو خونه دوش بگیر کاراتو بکن
نمازمغربتو از دست نده
بخون و بعد بیا
من بیمارستان منتظرتم
و حسابی بهم امید و انگیزه دادن
که شرایطت خوبه و میتونی به خوبی زایمان کنی😄
ماهم انگار روی ابرا بودیم
اومدیم و کارهامو کردیم
و اولین علامت زایمان رو توی خونه مشاهده کردم
و چیزی که برام عجیب و باورنکردنی بود
من هیچچ دردی نداشتم
فقط یه حس عجیب و خاص داشتم
بهترین اتفاق عمرم قراربود بیفته😍😍
رفتیم #بیمارستان
مامای خود بیمارستان معاینم کرد و گفت ۶سانت و شرابطت خوبه
بستریم کردن
کم کم دردام شروع میشد و منم با تکنیک های تنفس که توی کلاس بلدبودم کنترل میکردم
ماما بهم گفتن توحالت سجده بمونم و خیییلی ارامش بخش بود
انگار ادم تو بغل خداست☺️
تودوران بارداری هم یکی از ورزش ها همین بود
کم کم دردام کمی بیشترشد
همه چی آروم و خوب داشت پیش میرفت
که یکهو دستگاهی که به شکمم وصل بود و صدای قلب نینی رو پخش میکرد ارور داد
ضربان قلب کم شده بود و شرایط خاص بود
یکهو دیدم مامای خودم دوتا مامای بیمارستان و یه دکتر بالای سرم هستن
جو متشنج بود همه استرس داشتن
سریع چنتا امپول بهم زدن
ماسک اکسیژن بهم وصل کردم
مامام مدام میگفت نفس بکش نفس های عمیق و محکم
افرین خوبه ادامه بده
خیلی عمیق
و بعد چنددقیقه ارور دستگاه قطع شد
و همگی نفس راحت کشیدن
اما نمیدونم چرا توی اون جوی که همه ترسیده بودن، من آرووم آرووم بودم اصلااا استرس نداشتم
و چیزی جز لطف خدا و مدد اهل بیت نبوده
کیسه آبمو پاره کردن و متوجه شدن بند ناف درگیر شده و آزاد شده
وگرنه مجبور به #سزارین میشدیم.
دیگه روند زایمانم تندتر شد
دردها بیشتر پرزورتر و با فاصله زمانی کمتری میومد
دیگه اون آخرا، تکنیک ها جواب نمیداد
و داشتم کم میاوردم
از اهل بیت و خدا کمک میخواستم
ماما با مهربونی روی سرم دست میکشید و بهم امیدواری میداد
میگفت خیلی خوب تلاش کردی
۹۰درصد راهو اومدی.این ۱۰درصدو تموم کنی نینی بغلته😍
ساعت یه رب به دوازده شب بود
میگفت ساعتو ببین
تا دوازده قول میدم بدنیا میاد..
و همراهیم میکرد
و رفته بود بیرون زایشگاه به همسرم گفته بود براش انشقاق بخونین و دعاش کنین
آخراشه😍
دیگه دردا شدید شد و منو بردن روی تخت زایمان
اونجا با کمی زور و تلاش
نینی جونی بدنیا اومد😍😍
ترکیب صدای مامام که اذان میخوند و صدای گریه دخترم بهترین صداهای عمرم بود😍
مدام قربوت صدقه ش میرفتم
اومدن گذاشتنش توی بغلم
چشماش بازبود و داشت منو نگاه میکرد قربونش برم
یه نعمت بهشتی با حس و حال بی نظیر
😍😍
بلند بلند خداروشکر میکردم و از کادر اونجا تشکر میکردم
خییلی خوب بود
ادامه دارد...
✍@pezeshkezanan
دکتر کبیری 🇮🇷 جراح زنان
. بسم الله اینجا ، مکانی است برای من که در اوج استرس و اضطراب، بسیار لذت بخش و آرامشبخش هست اینکه
خانما🧕
بدویین بیاین راجع به
#بیمارستان دولتی و خصوصی
نظر بدین.
نظرات همه تون رو تو گروهمون
👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/698745221Cac85a860a2
دارم میزارم که بتونید یه انتخاب صحیح داشته باشین ، انشالله.
#سزارین
#زایمان
✍@pezeshkezanan
.
هر روز صبح☀️ که پامیشم
با خودم میگم
خدایا شکرت که میتونم نورخورشیدو تو آسمون ببینم ،
این قضیه داستان داره😏
وقتی که دستیار تخصصی زنان بودم، هر روز ۴صبح بیدار میشدم،
و بدون خوردن صبحونه 😔لباسامو میپوشیدم ، تو تاریکی کوچه سوار ماشینم میشدم و تو خیابونای خلوت و بعضا ترس آور به سمت #بیمارستان میروندم،
یکی از همکارام همون سال به علت فشار کار و خستگی کار مضاعف، ساعت ۴صبح ، زد تو چراغ راهنما و نصف ماشینش له شد😞
خلاصه از وقتی میرسیدم بیمارستان تا فردا عصر که از بیمارستان میتونستم بیام بیرون ،رنگ آسمون رو هم نمیدیدم،
در واقع تو تاریکی صبح میومدم تا فردا تو تاریکی غروب میرسیدم خونه😢
بیمارستان مثل این فیلما هم نبود،
تو بیمارستان به زور وقت نماز و یه لقمه غذای یخ کرده، پیدا میکردم،
و شاید شب تا صبح ،به زور، یکساعت سهم من میشد که برم سرمو بزارم رو بالش، اونم با استرس😢
حدود ۶ماه از شروع دستیاری گذشته بود که یه روز، استاد بهنام فر ، گفتن همه ی دستیارا ساعت ده بیان درمانگاه انکولوژی،
درمانگاه بیرون از بیمارستان بود،
وقتی اومدم بیرون، نور خورشید چشمامو زد،
بعد از ۶ماه سخت ، تونستم اون روز ،خورشید🌞 رو تو آسمون ، ببینم
و بعد از اون روز،
دیدن خورشید🌞 تو آسمون، تلنگری شد برام که روزهای سخت میگذرن...
پ ن: وقتی از شدت پادرد و خستگی دقایقی بین فاصله ی عمل های طولانی، رو صندلی میشینم
و دوست با ذوقم ازم عکس میگیره😄
🖋#دکتر_آزیتا_کبیری
✍@pezeshkezanan
17.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
وضعیت یک شب من در #بیمارستان
راستی این هفته ،
چهارشنبه 📆
راس ساعت ۱۰صبح⏱
به مدت زمان خیلی خیلی محدود
پرسش و پاسخ رایگان داریم
آدرس گروهمون 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/698745221Cac85a860a2
برای ارسال سوالاتتون سر زمان مشخص شده ، نه زودتر و نه دیرتر👆👆👆
🖋#دکتر_آزیتا_کبیری
✍@pezeshkezanan
4.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
حال و هوای این روزهای #زایشگاه #بیمارستان 😏
بعد یک طوفان🙈
بریم به سمت کلینیک🏨
🖋#دکتر_آزیتا_کبیری
✍@pezeshkezanan
3.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام🌱
اول هفته تون به خیر و شادی🌹
امروز که مدارس اصفهان از شدت آلودگی هوا تعطیله
همسرم دیشب گفتن تو خبر نوشته که مادران شاغلی که بچه زیر ۶سال دارن، میتونن نرن سرکار ،
گفتم
این قانونها هیچ وقت شامل من پزشک که هم مادر و هم همسر هستم نمیشه😥
چون برنامه ی کلینیک مشخصه و نوبت اینترنتی هم داده شده و امروز آنکال #بیمارستان هستم.😶🌫
🖋#دکتر_آزیتا_کبیری
✍@Pezeshkezanan
2.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏨
این فیلم رو هفته ی پیش گرفتم
ولی انقدر هفته ی شلوغی داشتم
از بیمارستان بگیر تا ویزیت آنلاین و اتاق عمل و... که الان فرصت کردم براتون بذارم.
ظهر نرسیده و رسیده
ناهار نخورده،
راهی اتاق عمل شدم
دو تا سزارین🤰 و یه هیسترکتومی
که یکی از سزارین ها یه میوم بزرگ۱۵سانتی! داشت که خارج شد
و خدا روشکر حال همه شون خوبه
و الان که رسیدم خونه
انقدر خسته م که فقط دلم میخواد سرمو بذارم رو بالشت و راحت بخوابم 😴
ولی صبح زود باید بیداربشم😂
‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️‼️
یه مژده برای اصفهانی های عزیز،
انشاللّه
در یک زایشگاه خیلی خوب و مجهز و تمیز دولتی با ماماهای بسیار حرفه ای و باسابقه ، در خدمتتان خواهم بود.
از فردا⏰
سه شنبه صبح ها
در #بیمارستان فارابی اصفهان
در خدمتتان خواهم بود.
میتونید تشریف بیارید و پرونده براتون تشکیل بدیم.
👇👇👇👇👇👇👇👇
کیا فردا تشریف میارن ببینمشون❓
🖋#دکتر_آزیتا_کبیری
✍@pezeshkezanan
21.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی میگم
بیمارستان دولتی هم برای زایمان خوبه
منظورم اینه👆👆👆
منی که هم بهترین بیمارستانهای خصوصی اصفهان کار کردم و هم دولتی،
خیلی اوقات به چشم میبینم که واقعا نه تنها، تفاوتی بین بیمارستان دولتی و خصوصی نیست،
بلکه پرسنل با تجربه و هزینه ی کمتر بیمارستان، باعث میشه رضایت مادران بیشتر هم باشه.
این دفترچه ی مراقبت دوران #بارداری بسیار زیبا با تلاش های یکی از ماماهای خیلی خوب #بیمارستان فارابی تهیه شده،
چه قدر عشق و علاقه به کارش داره آخه 😍
ریاست محترم بیمارستان به کمک پرسنل توانمند ،تمام زایشگاه رو به مجهزترین وسایل به روز، تجهیز کرده اند،
خدا خیرشون بده
میتونید تشریف بیارید کلینیک، از نزدیک هم دیگه رو ببینیم🌱
🖋#دکتر_آزیتا_کبیری
✍@pezeshkezanan
.
حق داره قلبم از محبتتون رنگی رنگی بشه🥺
منم انسانم
گاهی خسته میشم
گاهی ناامید😢 میشم
ولی متوقف نمیشم.
چه قدر خوبه شما را دارم آخه 😍
وقتی میبینم مامان خانوم آینده کلی راه کوبونده و از شهر دیگه اومده پیشم ویزیت بشه ،
مسئولیتم دو چندان میشه .
از خدا میخوام کمکم کنه
الانم نرسیده از #بیمارستان ، راهی زایشگاه فارابی ام،
اخه #زایمان داریم😍
دکتر کبیری
#دکتر_زنان
#اصفهان
✍@pezeshkezanan
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
داشتم جراحی رو شروع میکردم که در اتوماتیک اتاق عمل وا شد و دو تا کارشناس اتاق عمل خانم وارد شدن،
گفتن خانم دکتر نگران نباش
هیچ آقایی از نزدیکی های اتاق شما رد نمیشه😂
گفتم من که چیزی نگفتم😄
گفتن آخه از چشماتون مشخص بود 😉که نگرانین این وسط یهو کسی بیاد داخل.
آخه امروز خیلی اتاق عمل شلوغ بود عمل های ارتوپدی و چشم و ...
خداروشکر میکنم که پرسنلی داریم که به حریم شخصی بیمار احترام میزارن ( البته اگر خدای نکرده، کسی این اصل رو به ش توجه نکنه ، اول یه تذکر حسابی😏 میدم و دیگه بعدش درست میشه😉)
#بیمارستان
#اصفهان
#دکتر_زنان
🖋 دکتر آزیتا کبیری
✍@pezeshkezanan
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا