هدایت شده از مدرسه اندیشه ای _ فکری | کتابهای کلاسیک جامعه شناسی
۳ دسامبر، ۱۰.۰۳جلسه چهارم تقسیم کار اجتماعی .mp3
47.76M
✅ مدرسه آزاد فکری، نقد و بررسی کتاب تقسیم کار اجتماعی(امیل دورکیم)
💠 فصل اول
👤 استاد دکتر سلطانی
✨ جلسه چهارم
💠 یکشنبه ۱۱ آذر
هدایت شده از حمید پارسانیا
201115_2105.mp3
18.26M
🎧 #بشنوید ا #نشست_علمی
📚 سلسله نشستهای جامعه شناسی دین از منظر متفکران اسلامی
✅ «جامعه شناسی دین و جامعه شناسی دینی»
💢 مدرس:
حجتالاسلام دکتر حمید پارسانیا
🗓 زمان برگزاری کلاس: یکشنبه 12 آذرماه
◾️ کانال اطلاع رسانی اخبار و برنامه های سازمان علمی وفرهنگی آستان قدس رضوی- نمایندگی قم
🆔@scorazavi
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
💢کانال استاد حمیدپارسانیا را دنبال کنید
📲 وبگاه ا ایتا | تلگرام | ویراستی
هدایت شده از ساخت فرهنگ انقلابی
حکمرانی اسلامی و معنویت.mp3
20.35M
🔰مجمع پژوهشگاه های علوم انسانی - اسلامی با همکاری وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه برگزار می کند
❇️ هم اندیشی علمی چهارمین همایش علوم انسانی- اسلامی پزوهش و فناوری
🌀حکمرانی اسلامی و معنویت
محبوبهای زن و مرد در دو روایت:
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میفرمایند:
حُبِّبَ الىَّ من دنياكم ثلاث؛ تَلاوةُ كتابِ الله و النّظرُ فى وجهِ رسولِ اللّه (صلی الله عليه و آله و سلم) و الإنفاقُ فى سبيل اللّه.»
حضرت صدیقه به عنوان یک زن، فرمایش می کنند که برایشان محبوب قرار داده شده است، سه امر. تلاوت قران و نظر کردن در وجه رسول الله و انفاق در راه خدا.
در تلاوت قران، خداوند با انسان صحبت می کند، از این فقره می توان استنباط کرد که زن دوست دارد تا محبوبش با وی سخن بگوید.
در فقره دوم، نظر کردن به صورت نبی اکرم طرح شده است، یعنی زن دوست دارد که نظر کند به وجه محبوبش.
در فقره سوم نیز وجه حمایتگری زن نسبت به دیگری طرح شده است، چون انفاق مصادیق مختلف مالی و غیرمالی دارد.
زن در این وجه مادریبودگی خود حمایت کنندهی دیگری است. نکتهی مهم انکه شاید بتوان ساختار زنانه براساس این وجه حمایتگرایانهی زنان ایجاد کرد و بتوان از این وجه ابژه کردن مردان عبور کرد.
در روایت دیگر از نبی اکرم صلی الله علیه و اله با همین مضمون حُبِب وارد شده است.
قال رسول الله: حُبِّب إلیّ من الدنیا ثلاث: النساء، والطیب، و قرة عینی الصلاة.
رسول اکرم به عنوان مرد، سه امر برایش محبوب قرار داده شده است:
زن، رایحه خوش و روشنی چشم ایشان که نماز است.
انسان در نماز با حبیبش سخن میگوید، لذا مردان با حبیبشان سخن میگویند. در روایت دیگر هم وارد شده است که حضرت امیر علیه السلام نیز ۱۰۰۰ رکعت نماز اقامه می فرمودند.
لذا مردان با محبوبشان سخن میگویند و زنان دوست دارند که محبوبشان با آنها سخن گوید، زن دوست دارد که به وجه و صورت محبوب بنگرد.
از جمله بزرگترین حرمان انسان معاصر همین حرمان از نظر به وجه رسول اکرم است.
فقره دوم، رایحه و بوی خوش طرح شده است، یعنی مردان علاقه خاصی به بوی خوش دارند. و اهمیت بویایی برای مردان طرح شده است.
اما فقره اول، محبوبیت زن برای مردان است. اغلب این محبوبیت را جنسی لحاظ می کنند، چنانچه مصداق زن را به حضرت صدیقه هم تسری بدهیم، حبیببودن ایشان برای رسول الله هم قابل طرح است و لذا حبیب بودن زن برای مرد، اعم از مسالهی نکاح است.
شهادت ام الائمه را تسلیت عرض می کنم.
@philosophyofsocialscience
هدایت شده از مدرسه اندیشه ای _ فکری | کتابهای کلاسیک جامعه شناسی
۲۴ دسامبر،_ ۱۰.۰۸_ جلسه جلسه پنجم.mp3
40.58M
✅ مدرسه آزاد فکری، نقد و بررسی کتاب تقسیم کار اجتماعی(امیل دورکیم)
💠 فصل دوم
👤 استاد دکتر سلطانی
✨ جلسه پنجم
💠 یکشنبه 3 دی ماه
معنای مدرن جرم در چرخش کوپرنیکی
عبور از حکومت(government) به حکمرانی(governance)، یعنی عبور از امر ذاتمند به امر نسبتمند(relation) است.
امر نسبتمند، امر تکینه و سینگولار است. که در نهایت توجه به تناهی انسان و عبور از وجه نامتناهی انسان رقم می خورد. به عبارت دیگر در فراانسان نیچه.
در مرگ خدای نیچه و در انکار ضرورت.
نسبتمندی در انکار ذات قوام پیدا کرده است و امکان تفکیک هستی شناسی از معرفت شناسی، ماحصل نسبتمندی است.
لذا صحبت از الهیات حکمرانی در این فضا بیمعناست.
https://eitaa.com/philosophyofsocialscience
هدایت شده از vahid soheili
📝نسبت علوم اجتماعی محاسباتی و علوم اجتماعی کلاسیک ✍️محمدوحید سهیلی
توصیف خلاصه و سرراست سنت کلاسیک کار سختی است و شناخت عمیق آن جز با بررسی کتابهای متنوعی که در تکوین آن نقش داشته اند؛ میسر نیست. تعریف علوم اجتماعی کلاسیک در قالب بیانی موجز فقط میتواند نوعی تفسیر ساده باشد. صفت ممیزهی «کلاسیک» متضمن این است که در هر نسل و هر زمینهی علمی، همیشه توافقی کلی در رابطه با دستهای از آثار به عنوان آثاری بسیار مهم و اساسی که آغازه های آن دانش را شکل می دهند؛ وجود دارد و تفسیرهای مختلفی از آنها صورت می گیرد. آثار کلاسیک تنها آنهایی نیستند که همیشه خوانده میشود؛ بلکه شامل آثار اندیشمندانی است که چه مستقیماً به آنها رجوع شود چه نه، همچنان در تاریخ علم مستمراً محل رجوع و بازخوانی قرار می گیرند. به بیان صریحتر، مطالعهی مستمر آنها ارزشمند است. آثار افرادی چون دورکیم، مارکس، اسپنسر، وبر و زیمل در جامعه شناسی از این نوع است. آثار آنها جزو بهترین منابع از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در جامعهشناسی است و همچنان هم الهامبخش بهترین آثاری هستند که این روزها تولید میشوند. متون مواج آنها راههای زیادی برای نگاه به حقایق اجتماعی پیش روی می گذارد. تلاش آنها توضیح روند کلی تاریخی و جریان اصلی جامعهی مدرن است و وضعیت و تقدیر جوامع مدرن را بازگو میکنند. تلاش آنها برای درک آنچه در جهان رخ میدهد و برآورد آنچه در آیندهی نزدیک اتفاق خواهد افتاد است. جامعهشناسان کلاسیک به مرزهای کنونی رشتهها یا تخصصهای آکادمیک محدود نمیشدند. آنچه امروزه علوم سیاسی، روانشناسی اجتماعی، اقتصاد، انسانشناسی و جامعهشناسی خوانده میشوند همگی در آثار آنها به کار میرفت و برای آنکه دیدگاهی جامع از ساختار جامعه، روندهای تاریخی و نقش افراد با وجود تنوع زیاد حالات روانیشان را فراهم آورند؛ همهی این علوم را به صورت یکپارچه مورد استفاده قرار میدادند.
جامعه شناسان کلاسیک با تمام اشتباهات، پراکنده نویسی ها و خلاءهای مفهومی با اهمیت تلقی می شوند. راز این مسئله در یک ویژگی اساسی یعنی «ایده های کلان» نهفته است. نظریات کلاسیک بر خلاف نظریههای مشخص و فرضیههای جزئی، در برگیرندهی آن چیزی است که الگوی کلان یا مدل نامیده میشود. در واقع به تعبیر گیدنز واجد یک الگوی نظری کلان برای فهم هستی اجتماعی است. در واقع جامعهشناسان کلاسیک الگویی از بالا را نسبت به جامعه صورت بندی می کنند و آن را میانجی برای فهم ابعاد مختلف زندگی اجتماعی قرار می دهند. به همین دلیل نیز در قالب رشته های شناخته شده مدرسی نمی گنجند و آغازه ای برای فهمی جدید از انسان و زندگی می شوند. از منظری دیگر رویکردهای کلاسیک حوزه های مختلف علوم و تحقیقات تجربی را مسئله مند می کنند. مسئله گاهی ناشی از جهل و نادانی نسبت به واقعیت است که تحقیقات تجربی در این زمینه انجام می شود. اما گاهی مسئله یک معما است. معما فقط فقدان اطلاعات در یک زمینه نیست بلکه شکافی در ادراک ما نسبت به یک موضوع نیز هست. بخش بزرگی از مهارت و چیره دستی در انجام پژوهش های جامعه شناختی عبارتست از تشخیص درست چنین معماهایی. پژوهشی که در پی حل یک معما است به جای اینکه فقط به پرسشی مثل «وضعیت از چه قرار است؟» پاسخ دهد، تلاش می کند تا به فهم ما از چرایی وقوع رویدادها چیزی بیفزاید (1).
رابرت مرتن این رهیافت را نقد کرد و در مقابل معتقد بود که جامعه شناسان باید تمام توجه خود را روی چیزی متمرکز سازند که نظریه های برد متوسط می نامد. جامعه شناسان به جای تلاش برای خلق طرح های متکبرانه نظری، باید فروتنی بیشتری به خرج دهند. نظریه های برد متوسط آنقدر محدود و مشخص اند که بتوان با پژوهش تجربی آنها را مستقیماً آزمون کرد، و در عین حال به قدری کلی اند که طیفی از پدیده های مختلف را دربرگیرند. دلیل اصرار مرتن آن است که نظریه ها هرقدر فراخ دامنه تر و جاه طلبانه تر باشند آزمون تجربی آنها دشوارتر می شود(2) .
هدایت شده از vahid soheili
جامعهشناسی تحلیلی به عنوان یکی از شاخه های سنت علوم اجتماعی را میتوان تجسم معاصر مرتن از نظریه برد متوسط دانست. رویکرد تحلیلی در ترکیبی با منطق صوری پوزیتویسم منطقی و پراگماتیسم آمریکایی بر این فرض استوار است که تبیینهای مناسب، اجزاء و عناصری را که از طریق آنها پیامدهای اجتماعی به دست میآیند، به تفصیل شرح میدهند. همین دو پایه معرفت شناختی یعنی پراگماتیسم و منطق صوری کفایت می کرد تا جامعه شناسی تحلیلی به استقبال از یک انقلاب دیجیتالی در جمع آوری و تجزیه و تحلیل داده های اجتماعی رود و به طور فزاینده ای از ابزارهای علوم اجتماعی محاسباتی (CSS) استفاده کند تا اهداف خود را مبنی بر تبیین مبتنی بر مکانیسم از نتایج کلی دنبال کند. این یعنی، عدول از رهیافت های کلان نظری در علم اجتماعی به سطح برد متوسط است. این رویکرد معمایی ندارد و به دنبال حل معمایی نیز نیست. بنابراین راهبراد ما در مواجهه با این پدیده نباید در سطح تکنیکی باقی بماند. بلکه برای غلبه و در خدمت گرفتن آن باید سطح مسئله را به یافتن جنبه معمایی آن ارتقاء دهیم. برای این منظور نیز ناگزیر از طرح نسبت خود و جهان فرهنگی مان با این پدیده ایم.
1. گیدنز، آنتونی،(1386)، جامعه¬شناسی، حسن چاوشیان، ویراست چهارم، تهران، نشر نیف صص 924- 921 2. همان، صص957-956
بی تاریخی جامعه محاسباتی و مسئله فقه ✍️محمد وحید سهیلی 1️⃣ منظور از جامعه محاسباتی، جامعه ای است که قوام آن بر بنیان الگوریم های رایانه ای است و به بیانی دیگر خود را از طریق سیستم الگوریتم های رایانه ای و به تعبیری شاید سیستم سایبرنتیک روایت می کند.علوم اجتماعی محاسباتی در تقاطع علم اجتماعی تحلیلی و منطق رایانهای (الگوریتمی) تکوین یافته است. اقتضای محاسبات الگوریتمی چنین دانشی، تمام پدیدههای اجتماعی را در ماتریسهایی میگنجاند و از ضرب این ماتریسها به شکل و سیستمی منظم از الگوریتمهای اجتماعی دست مییابد. مدل تحلیل سیستمی علوم اجتماعی محاسباتی و دقت بالا در توضیح نظم و الوی میان متغیرهای اجتماعی واقعاً خیرهکننده است. دانشمند اجتماعی میتواند همچون مسئول یک خط تولید دادههایی را وارد کند و محولی را که میخواهد در انتهای سالن تولید تحویل بگیرد. از این تمثیل تعجب نکنید. زیرا علوم اجتماعی محاسباتی از سویی دیگر ذیل ایده تکنوساینس ممکن شده است. پس دانشمند علوم اجتماعی محاسباتی همچون مهندس ناظر در یک خط تولید کارخانه است. همچو او مدام بر روی دادهها نظارت میکند تا خروجی دقیقتری را دریافت کند. سنت آمریکایی علوم اجتماعی که بیشتر میل به تربیت تکنسین دارد؛ بسیار با این نوع نظام دانش تکنوساینسی همراه و همسو است.
2️⃣اما خلأ بزرگی در علوم اجتماعی محاسباتی وجود دارد که هر چه دقت و محاسبات تکنیکال خود را افزایش دهد، جبران نخواهد شد. در این نوع دانش محاسباتی پدیدههای اجتماعی همچون لحظههایی ناپیوسته است. در علوم اجتماعی به شکلی به معنای سیالیت توجه میشود اما این مفهوم چندان رمق ندارد تا این لحظات گسسته را به نحوی متصل و پیوسته روایت کند. دلیل آن نیز به تعبیر زیمل، عدم توجه به جریان حیات است. حریان حیات این لحظههای ناپیوسته را به هم متصل میکند و راهی را میگشاید که از یکلحظه به لحظه دیگری منتهی میشود. پس این امکان فراهم میشود تا این لحظهها را همچون ضربان نبض یک فرآیند زمانمند حیات تجربه کرد (1). و این دقیقاً امری است که ذیل علوم اجتماعی محاسباتی ممتنع میشود. زیرا درک تاریخی از پدیده را بهکلی کنار میگذارد. این در حالی است که ساختن این شبکه پیوسته کارکرد قطعی و نهایی صورت و فرم تاریخ است. البته مسلماً و به بیان خود زیمل تاریخی اینجا به معنای یک قطعه در یک آن در بردار زمان نیست. در فهم تاریخی، یک فهم نا زمانمند بهمثابه شرطی لازم برای تفسیر تاریخی حضور دارد. لذا تاریخ همان گذشته نیست. گذشته به معنای دقیق تنها بهعنوان مجموعهای از تکههای ناپیوسته مستقیماً معلوم است. بلکه تاریخ فرمی خاص یا مجموعهای از فرمهاست که از جایی ورای این قطعات زمانی، ماده خام تاریخ را میسازد (2).
3️⃣فقه بهمثابه نظام دانشی که حیات اجتماعی میپردازد چنانچه بخواهد به حوزه مسائل مربوط به علوم اجتماعی محاسباتی و هوش مصنوعی و... ورود کند باید بر جریان حیات آنهم بر بنیانهای اخلاقی اسلامی تکیه کند. بنابراین فقیه کسی نیست که بر روی قطعات گسسته و اجزای متفرق تأمل و تفقه میکند. بلکه فقیه کسی است که مسئله او تحدید امور بر مبنای زندگی توحیدی جاری و ساری در جهان اجتماعی مسلمانان است.
1. زیمل، گئورگ(1386)، مقالاتی درباره تفسیر در علم اجتماعی، شهناز مسمی پرست، سهامی انتشار، ص 147
2. همان، ص 148
انسان بهمثابه موجود متناهی در فلسفه صدرا و کانت
شناخت تألیفی پیشینی کانت، از جنس علم حضوری و نیز تقدم علم حضوری بر علم حصولی نیست، بلکه این مسأله را باید در سپهر انقلاب کوپرنیکوسی کانت ملاحظه نمود. همانطور که در کوپرنیک شاهدیم که محوریت از زمین به خورشید انتقال مییابد، لذا در این چرخش کانتی نیز محوریت از نفسالامر امور به انسان به مثابه سوژه منتقل میشود؛ و سوژه همانند خورشید با نور خود که در فاهمه است، امور را متشخص و متعین میسازد، این خودانگیختگی سوژه در فاهمه است که بنیاد امور و نفسالامر است.
از این رو، آگاهی سوژه، مساوق وجود است؛ و این امر غیر از انسان در حکمت متعالیه است که در فقر وجودی به سر برده و عینالربط وجود حقیقی است. آگاهی نیز از آنِ بسیطالحقیقهای است که عین و علم را محقق میسازد. حکمت متعالیه، علم را مساوق وجود میداند، مقصود از آن، علم و وجود انسانی نیست، بلکه منظور علم و وجود حقیقی است؛ و نه وجود مجازی.
مقصود کانت نیز از اصطلاح استعلایی، عبارت است از امکانات ذاتی موجودی که نحوهی وجودش، متناهی است؛ و سوژه استعلایی همان نحوهی وجود متناهی است. کانت از ماهیت سوژه صحبت نمیکند، بلکه سوژه را از حیث نحوهی وجودش در کانون توجه قرار میدهد. نحوهی وجود سوژه، همان امکانات فراتجربی آن؛ و به تعبیر دیگر، همان شرایط استعلایی است که شناخت یقینی تحت آن شرایط امکانپذیر است. نحوهی وجود متناهی یا سوژه استعلایی نیز مقتضی دریافت اشیاء در زمان و مکان است.
در نقد اول کانت، بنیاد مکان، زمان است، این دو جزء شهود حسیاند؛ و زمان کانتی نیز مفهوم فطری نیست و مجعول انسان است، به دلیل وضعیت تناهی که از آن برخوردار است. این توضیحات، از لوازم چرخش کانتی است که همهی امور بر بنیاد من به مثابه موجود متناهی استوار است.
✅حکیم سبزواری در پاورقی اسفار اشاره دارد که براساس آنچه که در مباحث پیشین اسفار مطرح شده است، میتوان به این نتیجه رسید که علم به مثابه اکتناه بر ذات برای عالِم انسانی، در این نظام فلسفی، جایی ندارد[حکیم سبزواری در: اسفار، ج6، ص13، پاورقی اول حکیم سبزواری].
لذا در فلسفه صدرایی،
اول، به دلیل عینالربط بودن انسان، علم و آگاهی نیز برای او افاضه میشود و نه اینکه بنیادبخش امور باشد؛
دوم، ساحتی از دریافت امور برای انسان، در رتبه امور زمانی قطعیه است و نه اینکه همهی ساحتهای دریافت و ادراک منحصر در امور طبیعی و زمانی باشد؛
سوم، امور زمانی و طبیعی نیز به عنوان معلوم بالعرض مطرح میشود و نه اینکه معلوم بالذات باشد؛
چهارم، با رفع و برچیده شدن مسأله اکتناه بهواسطه علم برای انسان و نیز عینالربط بودن نفس انسانی، تسلط و اوبژهسازی در انسان صدرایی برچیده میشود؛
پنجم، عینالربط بودن انسان و به تبع این مسأله، فقر ذاتی و وجودی نفس انسانی، علم و آگاهی انسانی نیز به تبع افاضه و فیض بسیطالحقیقه و مجراهای فیض او خواهد بود؛
ششم، طبق مباحث طرح شده میتوان این نتیجه را گرفت که انسان فاعلِ مُعدِّ مُسَخَّر اوست؛
هفتم، برمبنای اینکه نفس انسانی «ماهیته إنیته» و إنیت نفس نیز وجود فقیر عینالربطی است و نه روح یا بدن یا روان – تنی، بلکه عین فقر و تهیبودگی و عین بیچیزی و نَداری است و به عنوان فاعلِ معدّ، رو به سوی فعلیت و تمامیت، به قدر وسع و توانش، دارد؛
هشتم، این رو به سوی فعلیت و تمامیت بودن به معنای رسیدن به مقام ربوبیت و پُر شدن فاصله واجب و ممکن نیز نیست.
@philosophyofsocialscience
هدایت شده از مدرسه اندیشه ای _ فکری | کتابهای کلاسیک جامعه شناسی
تقسیم کار اجتماعی_4.mp3
36.6M
✅ مدرسه اندیشه ای _ فکری، نقد و بررسی کتاب تقسیم کار اجتماعی(امیل دورکیم)
💠 فصل دوم
✨ جلسه ششم
💠 یکشنبه ۲۹ بهمن ماه