eitaa logo
فلسفه علوم اجتماعی
453 دنبال‌کننده
36 عکس
13 ویدیو
43 فایل
تاملاتی در باب «فلسفه، امر اجتماعی و نظم» ارتباط با ادمین: مهدی سلطانی @msoltani41
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از vahid soheili
جامعه‌شناسی تحلیلی به عنوان یکی از شاخه های سنت علوم اجتماعی را می‌توان تجسم معاصر مرتن از نظریه برد متوسط دانست. رویکرد تحلیلی در ترکیبی با منطق صوری پوزیتویسم منطقی و پراگماتیسم آمریکایی بر این فرض استوار است که تبیین‌های مناسب، اجزاء و عناصری را که از طریق آنها پیامدهای اجتماعی به دست می‌آیند، به تفصیل شرح می‌دهند. همین دو پایه معرفت شناختی یعنی پراگماتیسم و منطق صوری کفایت می کرد تا جامعه شناسی تحلیلی به استقبال از یک انقلاب دیجیتالی در جمع آوری و تجزیه و تحلیل داده های اجتماعی رود و به طور فزاینده ای از ابزارهای علوم اجتماعی محاسباتی (CSS) استفاده کند تا اهداف خود را مبنی بر تبیین مبتنی بر مکانیسم از نتایج کلی دنبال کند. این یعنی، عدول از رهیافت های کلان نظری در علم اجتماعی به سطح برد متوسط است. این رویکرد معمایی ندارد و به دنبال حل معمایی نیز نیست. بنابراین راهبراد ما در مواجهه با این پدیده نباید در سطح تکنیکی باقی بماند. بلکه برای غلبه و در خدمت گرفتن آن باید سطح مسئله را به یافتن جنبه معمایی آن ارتقاء دهیم. برای این منظور نیز ناگزیر از طرح نسبت خود و جهان فرهنگی مان با این پدیده ایم. 1. گیدنز، آنتونی،(1386)، جامعه¬شناسی، حسن چاوشیان، ویراست چهارم، تهران، نشر نیف صص 924- 921 2. همان، صص957-956
بی تاریخی جامعه محاسباتی و مسئله فقه ✍️محمد وحید سهیلی 1️⃣ منظور از جامعه محاسباتی، جامعه ای است که قوام آن بر بنیان الگوریم های رایانه ای است و به بیانی دیگر خود را از طریق سیستم الگوریتم های رایانه ای و به تعبیری شاید سیستم سایبرنتیک روایت می کند.علوم اجتماعی محاسباتی در تقاطع علم اجتماعی تحلیلی و منطق رایانه‌ای (الگوریتمی) تکوین یافته است. اقتضای محاسبات الگوریتمی چنین دانشی، تمام پدیده‌های اجتماعی را در ماتریس‌هایی می‌گنجاند و از ضرب این ماتریس‌ها به شکل و سیستمی منظم از الگوریتم‌های اجتماعی دست می‌یابد. مدل تحلیل سیستمی علوم اجتماعی محاسباتی و دقت بالا در توضیح نظم و الوی میان متغیرهای اجتماعی واقعاً خیره‌کننده است. دانشمند اجتماعی می‌تواند همچون مسئول یک خط تولید داده‌هایی را وارد کند و محولی را که می‌خواهد در انتهای سالن تولید تحویل بگیرد. از این تمثیل تعجب نکنید. زیرا علوم اجتماعی محاسباتی از سویی دیگر ذیل ایده تکنوساینس ممکن شده است. پس دانشمند علوم اجتماعی محاسباتی همچون مهندس ناظر در یک خط تولید کارخانه است. همچو او مدام بر روی داده‌ها نظارت می‌کند تا خروجی دقیق‌تری را دریافت کند. سنت آمریکایی علوم اجتماعی که بیشتر میل به تربیت تکنسین دارد؛ بسیار با این نوع نظام دانش تکنوساینسی همراه و همسو است. 2️⃣اما خلأ بزرگی در علوم اجتماعی محاسباتی وجود دارد که هر چه دقت و محاسبات تکنیکال خود را افزایش دهد، جبران نخواهد شد. در این نوع دانش محاسباتی پدیده‌های اجتماعی همچون لحظه‌هایی ناپیوسته است. در علوم اجتماعی به شکلی به معنای سیالیت توجه می‌شود اما این مفهوم چندان رمق ندارد تا این لحظات گسسته را به نحوی متصل و پیوسته روایت کند. دلیل آن نیز به تعبیر زیمل، عدم توجه به جریان حیات است. حریان حیات این لحظه‌های ناپیوسته را به هم متصل می‌کند و راهی را می‌گشاید که از یک‌لحظه به لحظه دیگری منتهی می‌شود. پس این امکان فراهم می‌شود تا این لحظه‌ها را همچون ضربان نبض یک فرآیند زمانمند حیات تجربه کرد (1). و این دقیقاً امری است که ذیل علوم اجتماعی محاسباتی ممتنع می‌شود. زیرا درک تاریخی از پدیده را به‌کلی کنار می‌گذارد. این در حالی است که ساختن این شبکه پیوسته کارکرد قطعی و نهایی صورت و فرم تاریخ است. البته مسلماً و به بیان خود زیمل تاریخی اینجا به معنای یک قطعه در یک آن در بردار زمان نیست. در فهم تاریخی، یک فهم نا زمانمند به‌مثابه شرطی لازم برای تفسیر تاریخی حضور دارد. لذا تاریخ همان گذشته نیست. گذشته به معنای دقیق تنها به‌عنوان مجموعه‌ای از تکه‌های ناپیوسته مستقیماً معلوم است. بلکه تاریخ فرمی خاص یا مجموعه‌ای از فرم‌هاست که از جایی ورای این قطعات زمانی، ماده خام تاریخ را می‌سازد (2). 3️⃣فقه به‌مثابه نظام دانشی که حیات اجتماعی می‌پردازد چنانچه بخواهد به حوزه مسائل مربوط به علوم اجتماعی محاسباتی و هوش مصنوعی و... ورود کند باید بر جریان حیات آن‌هم بر بنیان‌های اخلاقی اسلامی تکیه کند. بنابراین فقیه کسی نیست که بر روی قطعات گسسته و اجزای متفرق تأمل و تفقه می‌کند. بلکه فقیه کسی است که مسئله او تحدید امور بر مبنای زندگی توحیدی جاری و ساری در جهان اجتماعی مسلمانان است. 1. زیمل، گئورگ(1386)، مقالاتی درباره تفسیر در علم اجتماعی، شهناز مسمی پرست، سهامی انتشار، ص 147 2. همان، ص 148
انسان به‌مثابه موجود متناهی در فلسفه صدرا و کانت شناخت تألیفی پیشینی کانت، از جنس علم حضوری و نیز تقدم علم حضوری بر علم حصولی نیست، بلکه این مسأله را باید در سپهر انقلاب کوپرنیکوسی کانت ملاحظه نمود. همان‌طور که در کوپرنیک شاهدیم که محوریت از زمین به خورشید انتقال می‌یابد، لذا در این چرخش کانتی نیز محوریت از نفس‌الامر امور به انسان به مثابه سوژه منتقل می‌شود؛ و سوژه همانند خورشید با نور خود که در فاهمه است، امور را متشخص و متعین می‌سازد، این خودانگیختگی سوژه در فاهمه است که بنیاد امور و نفس‌الامر است. از این رو، آگاهی سوژه، مساوق وجود است؛ و این امر غیر از انسان در حکمت متعالیه است که در فقر وجودی به سر برده و عین‌الربط وجود حقیقی است. آگاهی نیز از آنِ بسیطالحقیقه‌ای است که عین و علم را محقق می‌سازد. حکمت متعالیه، علم را مساوق وجود می‌داند، مقصود از آن، علم و وجود انسانی نیست، بلکه منظور علم و وجود حقیقی است؛ و نه وجود مجازی. مقصود کانت نیز از اصطلاح استعلایی، عبارت است از امکانات ذاتی موجودی که نحوه‌ی وجودش، متناهی است؛ و سوژه استعلایی همان نحوه‌ی وجود متناهی است. کانت از ماهیت سوژه صحبت نمی‌کند، بلکه سوژه را از حیث نحوه‌ی وجودش در کانون توجه قرار می‌دهد. نحوه‌ی وجود سوژه، همان امکانات فراتجربی آن؛ و به تعبیر دیگر، همان شرایط استعلایی است که شناخت یقینی تحت آن شرایط امکان‌پذیر است. نحوه‌ی وجود متناهی یا سوژه استعلایی نیز مقتضی دریافت اشیاء در زمان و مکان است. در نقد اول کانت، بنیاد مکان، زمان است، این دو جزء شهود حسی‌اند؛ و زمان کانتی نیز مفهوم فطری نیست و مجعول انسان است، به دلیل وضعیت تناهی که از آن برخوردار است. این توضیحات، از لوازم چرخش کانتی است که همه‌ی امور بر بنیاد من به مثابه موجود متناهی استوار است. ✅حکیم سبزواری در پاورقی اسفار اشاره دارد که براساس آنچه که در مباحث پیشین اسفار مطرح شده است، می‌توان به این نتیجه رسید که علم به مثابه اکتناه بر ذات برای عالِم انسانی، در این نظام فلسفی، جایی ندارد[حکیم سبزواری در: اسفار، ج6، ص13، پاورقی اول حکیم سبزواری]. لذا در فلسفه صدرایی، اول، به دلیل عین‌الربط بودن انسان، علم و آگاهی نیز برای او افاضه می‌شود و نه اینکه بنیادبخش امور باشد؛ دوم، ساحتی از دریافت امور برای انسان، در رتبه امور زمانی قطعیه است و نه اینکه همه‌ی ساحت‌های دریافت و ادراک منحصر در امور طبیعی و زمانی باشد؛ سوم، امور زمانی و طبیعی نیز به عنوان معلوم بالعرض مطرح می‌شود و نه اینکه معلوم بالذات باشد؛ چهارم، با رفع و برچیده شدن مسأله اکتناه به‌واسطه علم برای انسان و نیز عین‌الربط بودن نفس انسانی، تسلط و اوبژه‌سازی در انسان صدرایی برچیده می‌شود؛ پنجم، عین‌الربط بودن انسان و به تبع این مسأله، فقر ذاتی و وجودی نفس انسانی، علم و آگاهی انسانی نیز به تبع افاضه و فیض بسیط‌الحقیقه و مجراهای فیض او خواهد بود؛ ششم، طبق مباحث طرح شده می‌توان این نتیجه را گرفت که انسان فاعلِ مُعدِّ مُسَخَّر اوست؛ هفتم، برمبنای اینکه نفس انسانی «ماهیته إنیته» و إنیت نفس نیز وجود فقیر عین‌الربطی است و نه روح یا بدن یا روان – تنی، بلکه عین فقر و تهی‌بودگی و عین بی‌چیزی و نَداری است و به عنوان فاعلِ معدّ، رو به سوی فعلیت و تمامیت، به قدر وسع و توانش، دارد؛ هشتم،‌ این رو به سوی فعلیت و تمامیت بودن به معنای رسیدن به مقام ربوبیت و پُر شدن فاصله واجب و ممکن نیز نیست. @philosophyofsocialscience
تقسیم کار اجتماعی_4.mp3
36.6M
✅ مدرسه اندیشه ای _ فکری، نقد و بررسی کتاب تقسیم کار اجتماعی(امیل دورکیم) 💠 فصل دوم ✨ جلسه ششم 💠 یکشنبه ۲۹ بهمن ماه
MAM_Volume 9_Issue 17_Pages 141-165.pdf
412.5K
مقاله روش شناسی بنیادین مفهوم عدالت جنسیتی در آرا و اندیشه‌های فاطمه مرنیسی چکیده عدالت جنسیتی بر اساس بنیادهای معرفتی و غیر معرفتی گوناگون، امکان­ مفهوم­­سازی­های مختلفی دارد. رویکرد مرنیسی در خصوص عدالت جنسیتی به­واسطه بسترهای عملی(غیر معرفتی) و نظری(معرفتی) خاص خود شکل گرفته است. در این مجال با نظر به رویکرد وی با لحاظ روش­شناسی بنیادین از چیستی به بنیادهای نظری ایدۀ مساوات وی که در راستای عملی­سازی راهبرد عدالت جنسیتی پیشنهاد نموده، پرداخته شده است. این هدف با روش توصیفی-تحلیلی در بررسی آثار وی به نتایج ذیل دست یازیده است: 1. ماهیت عدالت میان دو جنس در نگاه مرنیسی در ایده مساوات شکل گرفته است و با شاخص­های آموزش، اقتصاد و سیاست و مؤلفه­های عدم مساوات در مکان و پدرسالاری و با مصادیق تعدد زوجات، حق طلاق و حجاب قابل تبیین است؛ 2. انسان شناسی وی با رویکردی امانیستی و انسان شکل یافته و تاریخمند و مبتنی بر ملاکات اتوپیای غربی سامان می­یابد؛ 3. دین‏شناسی وی با بازخوانی دین و واسازی آن و با هدف تغییر در ربط­های ارزشی و نیز داوری های ارزشی دین و سنت پیرامون روابط دو جنس شکل گرفته است.
۳ مارس،‏ ۱۰.۰۷​ تقسیم کار جلسه هفتم.mp3
32.65M
✅ مدرسه اندیشه ای _ فکری، نقد و بررسی کتاب تقسیم کار اجتماعی(امیل دورکیم) 💠 پایان فصل دوم ✨ جلسه هفتم 💠 یکشنبه 14 اسفندماه
هدایت شده از ایران آینده🇮🇷
انسان اقتصادی یا انسان فرهنگی؟ حجت الاسلام دکتر مهدی سلطانی عضو هیات علمی دانشگاه باقرالعلوم (علیه السلام) 👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
هدایت شده از ایران آینده🇮🇷
دکتر مهدی سلطانی.mp3
4.91M
🎙فایل صوتی نشست: ❓شنبه یا پنجشنبه 💡 تاملی بر فهم زمان در حکمرانی فرهنگی ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ 🔍 بررسی پیامدهای لایحه تعطیلات آخر هفته ارائه دوم: دکتر مهدی سلطانی عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم (علیه السلام) 👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/4069130343Cba3978c77a
۲۱ آوریل،‏ ۱۰.۱۲​جلسه تقسیم کار ۲اردیبهشت.mp3
38.04M
✅ مدرسه اندیشه ای _ فکری، نقد و بررسی کتاب تقسیم کار اجتماعی(امیل دورکیم) 💠 فصل سوم ✨ جلسه هشتم 💠 یکشنبه ۲ اردیبهشت
هدایت شده از ساخت فرهنگ انقلابی
به مناسبت شهادت آیت‌الله رئیسی و بازتولد امر ملی برگرفته از کتاب «زمانی میان زمان ها» تشیع سیاسی است که از بدو تولد با دعوای مشروعیت جانشینی پیامبر پیوند خورده است. به این دلیل سیاسی است که روند تاویل نامتناهی است. به این دلیل سیاسی است که حضور نامرئی امام زمان در کار است. سیاسی است زیرا تولدش شرط امکان مسأله ملی قرار می‌گیرد. سیاست بدون حوزه عمل وجود نخواهد داشت. آنچه ما در اینجا «ملی» می‌نامیم همان حوزه عمل است، «««چیزی که بازسازی موجودیت یک ملت را امکان پذیر می‌سازد»»». شیعه سیاسی است زیرا رویداد بنیان‌گذار آن یعنی عاشورایی حسینی مسأله اخلاق را مطرح می‌سازد. شیعه سیاسی است زیرا سایت را به واسطه چیزی غیر از مدیریت دولتی در نظر می‌گیرد. تشیع دقیقا به این دلیل سیاسی است که از این دنیا راضی نیست؛ از دنیای امکان رو بر می‌تابد و به دنیای دیگری که باید در قالب همین جهان ایجاد شود چشم می‌دوزد. . . شهر خالی است ز عشاق، بود کز طرفی مردی از خویش بیرون آید و کاری بکند؟ @RevolutionaryIdea
مواجهه با لحظه مرگ انسان، نحوه‌ی هستی‌اش، قابلیت و توانایی درک لحظه و زمان است. هر لحظه‌ای قابلیتهایی را دارد، برخی لحظات در برهه‌ای، انسان توانست ان را تکرارپذیر سازد. لذا توجه به این نکته حائز اهمیت است که این برهه در جایی از افق زمانی برای انسان ممکن شد، لذا انسان قبل از این برهه توانایی درک این امر را نداشت. برخی لحظات زندگی امکان و قابلیت تکرار ندارد،از جمله‌ی این لحظه‌ها که شاید گفت تنها لحظه‌ای که قابلیت تکرار ندارد،لحظه مواجهه با مرگ است. انسانی که این مواجهه را داشته باشد، امکان زندگی بعد از این لحظه برچیده می‌شود، از این رو برای انسان این لحظه واجد اهمیت خاص و وافر است. انسان از آنجا که نوع متوسط است در حکمت متعالیه، امکانهای متنوعی از مواجهه با مرگ برای‌ش ممکن می‌شود. لذا نحوه‌ی صورت‌بخشی زندگی در حرکت جوهری انسان، امکانهای مختلفی از مرگ را برای انسان ممکن می‌سازد. از این رو، این لحظه خاص مواجهه با مرگ، در برخی از انحاء انسانی، با جلوه‌ی خاصی مواجه خواهیم بود که در همه‌ی انسان‌ها این نحوه از مواجهه را نمی‌یابیم. نتیجه‌ی اول اینکه،نحوه‌ی حرکت جوهری انسان، در نوع مواجهه با لحظه مرگ متفاوت خواهد بود و در همه یکسان نیست و توجه به این خاص بودگی اهمیت خاص خود را دارد. نتیجه‌ی بعدی اینکه در لحظه مواجهه با مرگ، انحاء مختلف انسان، معنای خاصی را در این لحظه تکوین خواهند نمود که در همه‌ی این مواجهات با مرگ، یکسان نیست، بلکه تفاوتها و اختلاف‌های مختلف به لحاظ قوت وجود تکوین می‌شود. از این رو هر چه در این نوع مواجهه، معنای قوی‌تر به لحاظ شدت وجود، تکوین یابد، نیروی موثر خاص خود را بازآفرینی خواهد کرد. از این رو، میزان تاثیر این هستی در محیط زندگی، قابلیت آن نحوه‌ی خاص از وجود را نشان می‌دهد و نماد و نمود آن امر است. این دست از معانی، به لحاظ شدت وجودی، قدرت جمع‌کنندگی دارند، و این قدرت جمع‌کنندگی در تشییع خود را نمایان می‌سازد. هر چقدر تشییع و بازتولید حزن سنگین‌تر،حاکی از قدرت آن لحظه‌ی معنایی دارد. شهادت رییس جمهور و تشییع ان از این نوع از لحظات وجودی است که معنای پرقدرت و جمع‌کننده‌ی خود را بازتولید نمود. خدایش بیامرزد و ما را در زمره رهروان ایشان قرار دهد. https://eitaa.com/philosophyofsocialscience
فلسفه علوم اجتماعی
مواجهه با لحظه مرگ انسان، نحوه‌ی هستی‌اش، قابلیت و توانایی درک لحظه و زمان است. هر لحظه‌ای قابلیته
نتیجه بعد اینکه هر انسانی نمی تواند نوع مواجهه با مرگ را از تمامی ابعاد انتخاب کند، نحوه‌ی زندگی وی، برخی از این وجوه مواجهه را ممکن می‌سازد،برخی دیگر از این وجوه مواجهه از دسترس انسان و انتخاب وی بیرون است. شهادت از جمله‌ی این امور است، زندگی شهادت‌گونه برخی از این وجوه را تدارک می کند، برخی دیگر، از دسترس خارج است. انسان شهید، موازنه روابط انسانی را بهم می‌ریزد. به دلیل نوع مواجهه با مرگ، این موازنه بهم می‌ریزد؛ و نوع روابط انسانی در آستانه قرار می‌گیرد و امکان و قابلیت جدیدی برای نحوه‌ی روابط انسانی مهیا می‌سازد. آستانه، خارج شدن از وضعیتی است و قرار گرفتن در امکان جدید است. البته باید توجه داشت که آستانه‌های مختلفی وجود دارد، ساحت و قدرت ان را نحوه‌ی مواجهه با مرگ متعین می‌سازد. https://eitaa.com/philosophyofsocialscience