مواجهه با لحظه مرگ
انسان، نحوهی هستیاش، قابلیت و توانایی درک لحظه و زمان است.
هر لحظهای قابلیتهایی را دارد، برخی لحظات در برههای، انسان توانست ان را تکرارپذیر سازد. لذا توجه به این نکته حائز اهمیت است که این برهه در جایی از افق زمانی برای انسان ممکن شد، لذا انسان قبل از این برهه توانایی درک این امر را نداشت.
برخی لحظات زندگی امکان و قابلیت تکرار ندارد،از جملهی این لحظهها که شاید گفت تنها لحظهای که قابلیت تکرار ندارد،لحظه مواجهه با مرگ است.
انسانی که این مواجهه را داشته باشد، امکان زندگی بعد از این لحظه برچیده میشود، از این رو برای انسان این لحظه واجد اهمیت خاص و وافر است.
انسان از آنجا که نوع متوسط است در حکمت متعالیه، امکانهای متنوعی از مواجهه با مرگ برایش ممکن میشود.
لذا نحوهی صورتبخشی زندگی در حرکت جوهری انسان، امکانهای مختلفی از مرگ را برای انسان ممکن میسازد.
از این رو، این لحظه خاص مواجهه با مرگ، در برخی از انحاء انسانی، با جلوهی خاصی مواجه خواهیم بود که در همهی انسانها این نحوه از مواجهه را نمییابیم.
نتیجهی اول اینکه،نحوهی حرکت جوهری انسان، در نوع مواجهه با لحظه مرگ متفاوت خواهد بود و در همه یکسان نیست و توجه به این خاص بودگی اهمیت خاص خود را دارد.
نتیجهی بعدی اینکه در لحظه مواجهه با مرگ، انحاء مختلف انسان، معنای خاصی را در این لحظه تکوین خواهند نمود که در همهی این مواجهات با مرگ، یکسان نیست، بلکه تفاوتها و اختلافهای مختلف به لحاظ قوت وجود تکوین میشود. از این رو هر چه در این نوع مواجهه، معنای قویتر به لحاظ شدت وجود، تکوین یابد، نیروی موثر خاص خود را بازآفرینی خواهد کرد. از این رو، میزان تاثیر این هستی در محیط زندگی، قابلیت آن نحوهی خاص از وجود را نشان میدهد و نماد و نمود آن امر است.
این دست از معانی، به لحاظ شدت وجودی، قدرت جمعکنندگی دارند، و این قدرت جمعکنندگی در تشییع خود را نمایان میسازد. هر چقدر تشییع و بازتولید حزن سنگینتر،حاکی از قدرت آن لحظهی معنایی دارد.
شهادت رییس جمهور و تشییع ان از این نوع از لحظات وجودی است که معنای پرقدرت و جمعکنندهی خود را بازتولید نمود. خدایش بیامرزد و ما را در زمره رهروان ایشان قرار دهد.
https://eitaa.com/philosophyofsocialscience
فلسفه علوم اجتماعی
مواجهه با لحظه مرگ انسان، نحوهی هستیاش، قابلیت و توانایی درک لحظه و زمان است. هر لحظهای قابلیته
نتیجه بعد اینکه هر انسانی نمی تواند نوع مواجهه با مرگ را از تمامی ابعاد انتخاب کند، نحوهی زندگی وی، برخی از این وجوه مواجهه را ممکن میسازد،برخی دیگر از این وجوه مواجهه از دسترس انسان و انتخاب وی بیرون است.
شهادت از جملهی این امور است، زندگی شهادتگونه برخی از این وجوه را تدارک می کند، برخی دیگر، از دسترس خارج است.
انسان شهید، موازنه روابط انسانی را بهم میریزد. به دلیل نوع مواجهه با مرگ، این موازنه بهم میریزد؛ و نوع روابط انسانی در آستانه قرار میگیرد و امکان و قابلیت جدیدی برای نحوهی روابط انسانی مهیا میسازد.
آستانه، خارج شدن از وضعیتی است و قرار گرفتن در امکان جدید است.
البته باید توجه داشت که آستانههای مختلفی وجود دارد، ساحت و قدرت ان را نحوهی مواجهه با مرگ متعین میسازد.
https://eitaa.com/philosophyofsocialscience
فلسفه علوم اجتماعی
نتیجه بعد اینکه هر انسانی نمی تواند نوع مواجهه با مرگ را از تمامی ابعاد انتخاب کند، نحوهی زندگی وی،
نتیجه ی دیگر، از انجا که انسان مدرن زمان را با پول گره زد و داعیه وقت طلا هست، نسبت جدیدی بین زمان و پول قرار داد. این نحوهی مدرن از زمان به واسطه امر شهادت در انقلاب اسلامی به چالش عظیمی مبتلا شد. شهادت این نحوه از روابط مدرن از زمان و پول را واسازی کرد. زمان در مواجهه با لحظه ی مرگ شهید، از مناسبات خود با پول گسسته میشود و در آستانه قرار میگیرد. از این رو میبینیم که انسان اقتصادی(که مولود وقت طلاست) با امر شهادت و این نوع از مواجهه با مرگ، ستیز بنیادین دارد.
لذا مهم و حیاتی است که به مناسبات زمان و پول توجه جدی داشته باشیم.
https://eitaa.com/philosophyofsocialscience
📝تشییع شهدای خدمت و بیم و امید انسان ایرانی
✍محمدوحید سهیلی؛ پژوهشگر فلسفه علوم اجتماعی
بیمها و امیدهای یک قوم انتزاعی و ذهنی نیستند؛ بلکه در ضمن زندگی یک قوم شکل و صورت جمعی گرفته و در این مسیر کنش آن قوم را جهت میدهند. بیم و امید در ذیل هر جهان اجتماعی و فرهنگی یک صورت دارد و ازاینرو برای نزدیکشدن به بیمها و امیدهای یک قوم باید به آثاری که آن بیمها و امیدها را جلوهگر میسازد پرداخت و آنها را شناخت. البته تعلیق در میانه بیم و امید زمانی نمایان میشود که آن قوم سربالا گرفته و به دنبال تعیین نسبت اکنون خود با آینده و آرمانها باشند و همین تعیین بیمها و امیدها در این مسیر، تاریخ اقوام گوناگون را رقم خواهد زد. صد سال پیش وقتی که جنگ جهانی اول به وقوع پیوست، تمام امیدهای عصر روشنگری، به ناامیدی و یأس تبدیل شد و در قالب مفاهیم و الفاظ برخی از متفکران نمود یافت. دیگر نوشتههای افرادی مانند نیچه، مانند آثار کندروسه و بسیاری از متفکران دیگر سراسر امید به آینده نیست. اما این الزاماً تقدیر محتوم تمام اقوام و جوامع بشری نیست؛ بنابراین هر جهان اجتماعی بهتناسب صیرورت خود، بیمها و امیدهایی را تجربه خواهد کرد.
انقلاب اسلامی ایران، نقطه عطف صیرورت جهان اجتماعی انسان ایرانی است. این جهان اجتماعی تاریخی مخصوص به خود دارد و حامل امکانهایی ویژه است. هر انقلاب اجتماعی، تغییر نظام اجتماعی است و انقلاب اسلامی نیز از این قاعده مستثنا نیست. هر نظام اجتماعی متناسب با آرمانهای خود دارای سازمان و ساختاری اصلی است. این روند تغییر بهصورت بسیط و ساده رخ نمیدهد. ویژگی انسانی نظام اجتماعی موجب میشود هر نظام را انسانهایی به وجود آورند که در چارچوب آرمانهای مربوط به آن نظام میکوشند. ازاینرو هماره در هر انقلابی نیروهای انسانی خاصی در تغییر نظام اجتماعی موجود و تبدیل آن بهنظام اجتماعی مطلوب دخیلاند. اگر انسانهایی که شکلدهنده نظام پیشیناند، با آرمانهای نیروهای جدیدی همسو نشده باشند، بی شک برای رسیدن به اهداف خویش و یا حفظ آنها به دفاع از نظام سابق خواهند پرداخت و بدین ترتیب درگیری و نزاع در متن انقلاب شکل میگیرد (1). همچنان که این انقلاب و تغییر نظام، ممکن است به دلیل تغییری که در سطح روابط بیرونی با جوامع دیگر ایجاد می کند، معارض های خارجی نیز بیابد. انقلاب با تغییراتی ناظر به آرمان های انسان ها و امیدهایی نسبت به آینده آغاز می شود اما منازعات حاصل از این تغییرات بنیادین، بیمهایی را نیز به ارمغان می آورد. تاریخ به ما آموخته است که مواجهه با این بیم ها و حفظ و تلاش برای تحقق امیدها کاری بس دشوار است. این وضعیت در مورد انقلاب اسلامی بواسطه نقطه ای که در آن متولد شد، بسیار سخت تر و سنگین تر است. آن روز که جهان میان شرق و غرب مادّی تقسیم شده بود و کسی گمان یک نهضت بزرگ دینی را نمیبُرد، انقلاب اسلامی ایران، با قدرت و شکوه پا به میدان نهاد؛ چهارچوبها را شکست؛ کهنگی کلیشهها را به رخ دنیا کشید؛ دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و آغاز عصر جدیدی را اعلام نمود. طبیعی بود که سردمداران گمراهی و ستم واکنش نشان دهند. چپ و راستِ مدرنیته، از تظاهر به نشنیدن این صدای جدید و متفاوت، تا تلاش گسترده و گونهگون برای خفه کردن آن را که بسیاری از آنها در نوع خود اولین بوده اند را آزموده اند (2).
در میانه بیمهایی که محصول تکوینی انقلاب اسلامی بهمثابه صورت اراده جمعی انسان ایرانی است، جلوههایی رخ مینماید که آرمانها و امیدهای انسان ایرانی را ابتدائاً به خود او و سپس به دیگری این انسان ایران تذکر میدهد و همچون عاملی برای بسیج عمومی انسان ایرانی برای استمرار حرکت بهسوی آینده، عمل میکند. مسئله مهم آن است که امیدهای انسان ایرانی در ذیل انقلاب اسلامی استثنا و کورسو نیست؛ بلکه به دلیل ویژگی متعالی که دارد، مدام قابل بازتولید و درخشش است. بلکه هر گاه در مقاطعی کوتاه بیمها بر امیدها سایه افکنده به دلیلی بیرون بوده که ناپایدار است. رهبر این انقلاب، خود در ترسیم کلان این وضعیت چنین میگوید: «شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است؛ آنها هرگز بیمصرف و بیفایده نخواهند شد، زیرا فطرت بشر در همة عصرها با آن سرشته است. آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری، هیچ یکبهیک نسل و یک جامعه مربوط نیست تا در دورهای بدرخشد و در دورهای دیگر افول کند. هرگز نمیتوان مردمی را تصوّر کرد که از این چشماندازهای مبارک دلزده شوند. هرگاه دلزدگی پیشآمده، از رویگردانی مسئولان از این ارزشهای دینی بوده است و نه از پایبندی به آنها و کوشش برای تحقّق آنها.» (3)
فلسفه علوم اجتماعی
📝تشییع شهدای خدمت و بیم و امید انسان ایرانی ✍محمدوحید سهیلی؛ پژوهشگر فلسفه علوم اجتماعی بیمها و
امید آن است که با استعانت از خداوند متعال در برنامهریزیها، سیاستگذاریها و تقنینها،امیدها تقویت و بیمها کاهش یابد.
بیا از بیم و از امید بگذر...
بیا از هر چه جز توحید بگذر...
1.پارسانیا، حمید(1389)، حدیث پیمانه؛ پژوهشی در انقلاب اسلامی، قم: دفتر نشر معارف، صص 19-16
2. فرازی از بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی
3. فرازی از بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی
https://eitaa.com/philosophyofsocialscience
هدایت شده از مجتمعنا
دربارۀ خاصبودنِ حضور گستردۀ مردمی در مراسم درگذشت شهادتگونۀ سیدابراهیم رئیسی
[قسمت اول]
1. «آژانش شیشهای» ابراهیم حاتمیکیا بیانگر دقیقهای تاریخی در تاریخ انقلاب اسلامی بود که در آن، دوگانهای به رخ کشیده میشد که بعضاً از آن به دوگانۀ نهضت-نظام یا انقلاب-نظم تعبیر میشود. بهتعبیر دیگر، حاج کاظم، نماد شرایطی است که اگرچه ایثارگونه، خارج از قواعد عقل ابزاری مرسوم و با روحیۀ معنویت بسیار زیاد دورۀ دفاع مقدس نمیتواند با نظم مبتنی بر عقل ابزاری حاکم بر جامعه تعامل کند و بهتعبیر دیگر، لحظۀ پایان آژانش شیشهای، ناکامی انتقال نظم هتروتوپیایی دفاع مقدس به نظم شهری مبتنی بر عقلانیت ابزاری است.
2. مسئلۀ آژانش شیشهای در سه دهۀ اخیر همواره در سطح کلان تعاملات اجتماعیِ جامعۀ ایرانی حضور داشته است. مردم همواره از یکسو درگیر مناسبات سفت و سخت عقلانیتِ ابزاری زندگی روزمرهاند؛ تعاملات آنها بر اساس قراردادهای منفعتطلبانه تنظیم میشود؛ اختلاس روی میدهد، بیعدالتی میشود، تضاد طبقاتی بعضاً بیداد میکند؛ اما همین مردم، در مواقعی، گویی بهشکلی غیر قابل پیشبینی و حتی ناخودآگاه و غیر قابل توضیح توسط خودِ همان مردم، ناگهان، در «رویداد»ها یا «رخداد»هایی، همۀ این مناسبات منفعتطلبانه، لذتطلبانه، قدرتطلبانه کنار گذاشته میشوند و بهتعبیری فضایی اتوپیایی شکل میگیرد. رفت و آمد میان این دو فضا یا دو جهان، در سه دهۀ اخیر جزو امور ثابتۀ حیات اجتماعی یا سیاسی جامعۀ ایرانی شده است. رویدادها زیادند؛ ...
https://eitaa.com/mojtamaona
هدایت شده از مجتمعنا
دربارۀ خاصبودنِ حضور گستردۀ مردمی در مراسم درگذشت شهادتگونۀ سیدابراهیم رئیسی
[قسمت دوم]
رویدادها زیادند؛ فارغ از رویدادهای مناسبتی و حتی مهمتری از رویدادهایی مثل راهپیمایی 22 بهمن، روز قدس، پیادهروی اربعین و حتی اخیراً مراسم جنش روز غدیر در تهران یا مراسم مربوط به ولادت امام رضا (ع) در مشهد و نظایر آنها، رویدادهای خاصی همچون حضور عجیب و تا حد زیادی غیر قابل توضیح مردم در تشییع پیکر شهدای قواص، شهید حججی، شهید حاج قاسم سلیمانی و نظایر آنها حاکی از غلیانِ این شور و احساسات معنوی و مذهبی یا حتی ملی است.
3. در مواجهۀ با این رویدادها یا رخدادها، دستکم دو دسته تحلیل مختلف، مخصوصاً از سوی اصحاب علوم اجتماعی وجود دارد. در یکسو این رویدادها محصول دستکاری عظیم قدرت و حکومتِ سیاسی جمهوری اسلامی برای تامین بار ایدئولوژیک خودش است که توانسته برخلاف حرکتِ اصلیِ جامعه که ناظر به پذیرش عقلانیت ابزاری حیات اجتماعی و سیاسی است، بخشی از جامعه را بهنحوی ایدئولوژیک، وارد میدان کند. اما در سوی دیگر، تحلیل مذکور، ناشی از نادیدهگرفتنِ نقصانی معرفتشناختی در فهم تحولات جامعۀ ایرانی و لایههای عمیق مقاومتِ تاریخی آن در مواجهه با جهانِ مدرن یا سکولارِ غربی است. این مواجهه که نزدیک به دو قرن از آغاز آن میگذرد، چه پیش از انقلاب و پس از آن، همواره با چنین واکنشهایی از عمق لایههای هویتیِ مردم ایران روبرو بوده است. بر اساس این چارچوب تحلیلی، جامعۀ ایرانی بر اساس انباشت هزارسالۀ خود از ترکیب عناصر هویت اسلامی و ایرانی، تا پیش از مواجهۀ با جهانِ مدرن غربی، به یک ترکیب نسبتاً متلائم، در قالب یک مرکب حقیقی رسیده بود؛ هرچند این مرکب حقیقیِ هویتی، ادوار افول و زوال داشته است. از قضا در دورۀ مواجهۀ با تمدنِ غربی، این ترکیب هویتی در دورۀ انحطاط و افول خویش بوده و به همین جهت، حداقل تا دورۀ وقوع انقلاب اسلامی، اگرچه همواره شاهد جنبشهای مقاومتی پراکنده بوده، اما تاب و توان مواجههای جدی با تمدن مدرنِ غربی را نداشته است. از این منظر، اصل وقوع انقلاب اسلامی، نقطۀ اوج این جنبشهای مقاومتی است که توانسته است امکان خروج از چارچوب مواجهۀ استعماری را فراهم آورده و با اتکای به انباشت تاریخی و هویتیِ خود، امکان مواجههای فعال و متصرفانه در تمدن مدرن و سکولار غربی را فراهم کند. با اینحال به دلیل حضور ساختارهای مدرنی که عمدتاً در دورۀ مواجهۀ استعماری، مخصوصاً در دورۀ پهلوی در ایران، جایگیر شده و بهتبع ایدۀ توسعۀ غربی، در شرایط بعد از انقلاب گسترش نیز یافته است، جامعۀ ایرانی، خودآگاه یا ناخودآگاه، در میانۀ این دو جهان در کشاکش است یا به تعبیر دقیقتر، در مواجهۀ فعال و متصرفانۀ خویش، در کشاکش با عناصر هویتیِ ناشناختۀ غربی قرار میگیرد و واکنشهای مذکور را از خود نشان میدهد.
https://eitaa.com/mojtamaona
هدایت شده از مجتمعنا
دربارۀ خاصبودنِ حضور گستردۀ مردمی در مراسم درگذشت شهادتگونۀ سیدابراهیم رئیسی
[قسمت سوم]
4. یکی از آخرین واکنشهای جامعۀ ایرانی، مربوط به حضور عجیب و پر تراکم مردمی در تشییع مراسم شهادت حاج قاسم سیلمانی بود. در این مراسم یا مراسم مشابه شهید حججی، هرچند در فهم کاملِ آن، دشواریهای نظری بسیاری وجود دارد، اما میتوان بعضی از نیروهای محرک را توضیح داد. تاثیر مستقیم و موثر دشمن متخاصم در این شهادتها و سَرَیانِ نیروی تخاصم با دشمن ملی و مذهبی و نیز برجستگیِ شخصیتیِ شخصیتهای اصلی در زندگیِ ماقبل شهادتشان، مخصوصاً در موضوع شهید حججی و شهید حاج قاسم سلیمانی، از نیروی محرکِ این حضور مردمی است. فارغ از اینکه خودِ نحوۀ شهادت آنها نیروی برانگیزانندۀ موثری ایجاد کرده است، این شخصیتها، در قبل از شهادتشان، چه از حیث حقیقی و چه از حیث حقوقی، شخصیتهایی مردمی، فراجناحی و حتی در یک معنای خاص، غیر سیاسی و غیر حکومتی بودند و این، بهخودِی خود، میتوانست نیرویِ محرکی برای حضور نیروهای متنوع از طیفهای بسیار گستردۀ مردمی را فراهم سازد. از این حیث، شاید بتوان مولفههای تحلیلیِ اولیهای برای تحلیل این حضور گستردۀ مردم، فراهم کرد.
5. درگذشتِ شهادتگونۀ آیتالله سیدابراهیم رئیسی در سانحۀ بالگرد ایشان، در 30 اردیبهشت 1403، دوباره رویدادی مشابه با رویداد حاج قاسم سلیمانی و موارد مذکور دیگر را در ایران رقم زد و بهنظر میرسد دوباره موجی از هر دو چارچوب تحلیلی بروز و ظهور کرده و خواهد کرد. با اینحال این رویداد، علیرغم مشابهت با رویدادهای فوقالذکر، واجد حداقل سه خصوصیت معماگونه و خاصِ بهخود است. اولاً در این رویداد، حداقل تا بررسیهایی که تا زمان حضور گستردۀ مردمی اعلام شده و میتوانست بر این حضور تاثیرگذار باشد، خبری از تاثیر نیرو دشمن متخاصم دیده نمیشود و بنابراین این حضور مردمیِ گسترده، نمیتواند تحت تاثیر نیروی برانگیزانندۀ ملی یا مذهبی در تقابل با دشمنِ متخاصمی همچون آمریکا، اسرائیل و حتی منافقین و داعش و نظایر آنها باشد. ثانیاً شخصیت حقوقیِ آیتالله رئیسی در یکی از سیاسیترین، جناحیترین و دستهبندیترین مناصبِ حقوقی یعنی ریاست جمهوری، مخصوصاً با روایتِ سه دهۀ اخیر بوده است. در سه دهۀ اخیر، ریاست جمهوری همواره یک منصبِ سیاسی و حتی جناحی بوده و به اینمعنا همواره منصبی غیر مردمی یا کمترمردمی شناخته میشود و از این جهت، تفاوت معناداری میان شخصیت حقوقیِ آیتالله رئیسی و حاج قاسم سلیمانی یا شهید حججی و نظایر آنها است. ثالثاً نحوۀ درگذشتِ شهادتگونه ایشان در سانحۀ تصادف بالگرد، فارغ از مبهمبودن و نداشتنِ اطلاعات دقیق از صحنۀ حادثه، امری طبیعی و محصول یک تصادف بسیار طبیعی است، در حالیکه در ماجرای مربوط به حاج قاسم سلیمانی و حتی شهید حججی، هم نحوۀ وقوع حادثۀ شهادت، آشکار و عیان بوده و هم، تاثیر نیرویِ غیر طبیعی و و دخالت نیروی انسانی در کشتهشدن در میدانِ نبرد دربارۀ آنها صادق بوده است. از این حیث، حضور گسترده و متراکم و همراه با شور و احساسات مردمیِ در ماجرای درگذشت شهادتگونۀ آیتالله رئیسی، واجد وجوه معماگونۀ بیشتری دربارۀ علتیابی و تحلیل این حضور است. حضوری شاید به نحوۀ سیاستورزیِ آیتالله رئیسی در منصب ریاستجمهوری بازگردد و شاید مقدمات تعریف جدیدی از دولت اسلامی در شرایط انقلاب اسلامی را فراهم سازد. در یادداشت دیگری، به این مقدمات اشاره خواهد شد.
https://eitaa.com/mojtamaona
انچه ک سیاستمداران در مناظره توجه نمی کنن، معناست و اینکه معنا در این فرایندها به چه نحو بازتولید میشود.
ضدمعنا بودن پزشکیان خیلی توی ذوق می زند.
توجه به معنا بدون توجه به تاریخ و جغرافیا غیرممکن است.
و نسبت معنا با حقیقت وجه دیگری از معناست که انقلاب اسلامی دنبال می کند.
بهواسطهی معنا، امکان تکوین انسان انقلاب اسلامی پیجویی میشود.
https://eitaa.com/philosophyofsocialscience
فلسفه علوم اجتماعی
انچه ک سیاستمداران در مناظره توجه نمی کنن، معناست و اینکه معنا در این فرایندها به چه نحو بازتولید می
مریدِ پیرِ مُغانم، ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردیّ و "او" به جا آورد..
چرا گفتگوی علم انسانی و علم پزشکی بسیار حیاتی است؟
علم پزشکی مدرن به واسطه مواجهه متهمتیکال با بدن، موجب معنازدایی از بدن شده است.
این امر مسیر را برای سکولاریسم و نیهیلیسم (به معنای نفی زندگی) مهیا ساخته است.
به واسطه نفی معنا از بدن، و ریاضیوار ساختن بدن، امکان تفکیک بدن از ساحتهای مختلف زندگی ممکن شده است و ماحصل این امر،تولد بیمارستان است.
بیمارستان، مکانی ایزوله از جریان زندگی است.
علم پزشکی از طریق تجربه مرگ و بازتولیدی که از تجربه مرگ فراهم ساخته است، گام نهایی در سکولاریسم را ممکن ساخته است.
این تجربه برایمان در کرونا خیلی ملموس شد.
https://eitaa.com/philosophyofsocialscience