🔵 سردرگمی قسمت چهارم(پایان) 🖋 سید علیرضا واعظ موسوی ادامه... 🌺مشکل چهارم من، زود از کوره در رفتن بود. مثل یک آتش که دوست داشت زودتر زبانه بکشد شاید هم سریع تر از آتش... 🌺مشکل پنجم من، توجه به بدی ها، فکر کردن به بدی ها و درگیر کردن #ذهن خود با مشکلات و قسمت های غمگین زندگی ام بود نه قسمت های شادش... باورتان نمی شود اگر بگویم حال که این مطلب را می نویسم خنده ام می گیرد از تصورات قبلی که با آن ها درگیر بودم و با کمک #مشاور توانستم به این تصورات اشتباه پی ببرم... قبل از مراجعه به مشاور، تصور میکردم که مرد زندگی ام، هر لحظه قصد گیر دادن و دعوا کردن با من را دارد. تمام اطرافیان حرف هایشان پر از کنایه است همچون کاغذی که با تمام ظرافتش کسی نمی تواند پی به برندگی اش ببرد اما مثلا من متوجه شده ام...اکنون که می نویسم این تصورات و دشمن پنداری من برایم #خنده‌دار است...🤦‍♀️ ممکن است اکنون این موضوعات که من با آن ها درگیر بودم و قبل از آن، تمام توان ذهنی ام را صرف آن میکردم برای شما هم خنده دار باشد. 🌧🌧اما این مطالب قبل از مراجعه به مشاور، برای من پر از درد و غم و ناراحتی و آشفتگی بود، فقط خدا می داند که آن چاه تاریک ذهن من، چه چاه عمیقی بود... امیدوارم با نشر این مطالب بتوانم دستی به سوی شما باشم تا با گرفتن آن، از این چاه نجات یابید و دوستانه بگویم که اگر به مشاور مراجعه نمی کردم، هر یک از این راه حل ها که من فقط چند مورد از آن را برای شما به اشتراک گذاشتم، دردی بود عمیق برای من... و این مطلب را نیز بیان کنم که از آن جا که ترک عادات بسیار سخت می باشد، من نیز پس از گذشت