🔵نحوه ی برخورد با دنیا
🖋پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
🔸️طوبى لِلزّاهِدينَ فِي الدُّنيا ، الرّاغِبينَ فِي الآخِرَةِ ، الَّذينَ اتَّخَذوا أرضَ اللّهِ بِساطا ، وتُرابَها فِراشا ، وماءَها طيبا ، وَاتَّخَذُوا الكِتابَ شِعارا ، وَالدُّعاءَ للّهِِ دِثارا .
🔹️خوشا به حال آنان كه از دنيا دل بركَنْدهاند و به آخرت، دل بستهاند ؛ همانان كه زمين خدا را فرشِ خود، خاكش را بستر، آبش را خوراكِ گوارا و قرآن را جامه زيرين، دعا به [درگاه ]خدا را جامه رويين خويش ساختهاند.
ــــــــــــــــــــ
📚 الأمالي للطوسي : ص ٥٣٢ ح ۱۱۶۲
#سخن_بزرگان #دنیا #آخرت #قرآن #دعا #زمین #زهد
✅موسسه فرهنگی هنری سریر ققنوس طوس
👇🌸👇🌸👇🌸👇🌸👇🌸
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
⚠️ این است حکایت #دنیا ⚠️
🔹قطره عسلی بر #زمین افتاد. مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه #عسل برایش اعجابانگیز بود. پس برگشت و جرعه دیگری نوشید.
🔸باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه #عسل کفایت نمیکند و مزه واقعی را نمیدهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیندازد تا هرچه بیشتر و بیشتر لذت ببرد.
🔹 #مورچه در عسل غوطهور شد و لذت میبرد.
🔸اما افسوس که نتوانست از آن خارج شود. پاهایش خشک و به #زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت.
🔹در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد.
💢 دنیا چیزی نیست جز #قطره عسلی بزرگ!
🔺پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد #نجات مییابد، و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک میشود.
#عبرت
💠 موسسه فرهنگی ققنوس
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌به خدا اعتماد کن!
📝دهقانی مقداری #گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت.
👨🦳پیرمرد خوشحال شد و گوشههای دامن را گره زد و رفت!
👨🦳در راه با پروردگار سخن میگفت:
ای گشاینده گرههای ناگشوده، عنایتی فرما و گرهای از گرههای #زندگی ما بگشا.
🌾در همین حال ناگهان گرهای از گرههای لباسش باز شد و گندمها به #زمین ریخت!
👤او با ناراحتی گفت:
ای یار عزیز، من کی گفتم این گره را بگشای و #گندم را بریز؟ اگر آن گره را نگشودی، این گره بگشودنت دیگر چه بود؟
😞وقتی نشست تا گندمها را از روی زمین جمع کند، در کمال ناباوری دید دانهها روی ظرفی از #طلا ریختهاند!
✨ندا آمد:
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه
#عبرت
💠 موسسه فرهنگی ققنوس
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
✍️ همیشه آن چیزی که تو فکر میکنی برایت خوب است، درست نیست
👱♂مردی از #ارتفاع پنجمتری روی #زمين میپريد و هيچ اتفاقی برای او نمیافتاد.
🗣او هرگاه میخواست از ارتفاع بهسمت پايين بپرد نگاهش را بهسوی #آسمان میكرد و از خدا میخواست تا او را سالم به زمين برساند و از هر نوع #آسيب و صدمه حفظ كند.
💝اتفاقا هم هميشه چنين میشد و هيچ بلايی بر سرش نمیآمد.
🏗روزی اين مرد به ارتفاع پنجونيممتری رفت و سرش را بهسوی آسمان بالا برد و از #خدا خواست تا مثل هميشه او را سالم به زمين برساند.
⚠️اما اين بار محكم زمين خورد و پايش شكست.
❓او آزردهخاطر نزد حکیم رفت و از او پرسيد:
من از ارتفاع پنجمتری میپريدم و هيچ اتفاقی برايم نمیافتاد. چرا اين بار فقط بهخاطر نيم متر اضافه ارتفاع پايم شكست؟ چرا خداوند مرا #حفظ نكرد؟
✅حکیم تبسمی كرد و گفت:
اتفاقا اين دفعه هم خداوند بهنفع تو عمل كرد! چون میدانست كه تو بعد از پنجونيم، عدد شش و هفت را انتخاب میكنی، قبل از اينكه خودت با اين #زيادهخواهی بیمعنا گردنت را بشكنی، پای تو را شكست تا دست از اين بازی بیهوده برداری و روی زمين قرار گيری.
#عبرت
#خدا
#عشق
💠 موسسه فرهنگی ققنوس
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌به خدا اعتماد کن!
📝دهقانی مقداری #گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت.
👨🦳پیرمرد خوشحال شد و گوشههای دامن را گره زد و رفت!
👨🦳در راه با پروردگار سخن میگفت:
ای گشاینده گرههای ناگشوده، عنایتی فرما و گرهای از گرههای #زندگی ما بگشا.
🌾در همین حال ناگهان گرهای از گرههای لباسش باز شد و گندمها به #زمین ریخت!
👤او با ناراحتی گفت:
ای یار عزیز، من کی گفتم این گره را بگشای و #گندم را بریز؟ اگر آن گره را نگشودی، این گره بگشودنت دیگر چه بود؟
😞وقتی نشست تا گندمها را از روی زمین جمع کند، در کمال ناباوری دید دانهها روی ظرفی از #طلا ریختهاند!
✨ندا آمد:
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه
#عبرت
💠 موسسه فرهنگی ققنوس
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
📌به خدا اعتماد کن!
📝دهقانی مقداری #گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت.
👨🦳پیرمرد خوشحال شد و گوشههای دامن را گره زد و رفت!
👨🦳در راه با پروردگار سخن میگفت:
ای گشاینده گرههای ناگشوده، عنایتی فرما و گرهای از گرههای #زندگی ما بگشا.
🌾در همین حال ناگهان گرهای از گرههای لباسش باز شد و گندمها به #زمین ریخت!
👤او با ناراحتی گفت:
ای یار عزیز، من کی گفتم این گره را بگشای و #گندم را بریز؟ اگر آن گره را نگشودی، این گره بگشودنت دیگر چه بود؟
😞وقتی نشست تا گندمها را از روی زمین جمع کند، در کمال ناباوری دید دانهها روی ظرفی از #طلا ریختهاند!
✨ندا آمد:
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه
#عبرت
💠 موسسه فرهنگی ققنوس
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7