سبک زندگی اسلامی
#حکایت شماره ۳۱ 🔵تحمل کینه و نفرت: معلّم یک کودکستان به بچههاى کلاس گفت که میخواهد با آنها باز
#حکایت
شماره ۳۲
🔵اردوی مدرسه با اتوبوس
مدرسهای دانشآموزان را با اتوبوس به اردو میبرد. در مسیر حرکت، اتوبوس به یک تونل نزدیک میشود که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده میشود: «حداکثر ارتفاع سه متر»
ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود ولی چون راننده قبلا این مسیر را آمده بود با کمال اطمینان وارد تونل میشود اما سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده میشود و پس از به وجود آمده صدایی وحشتناک در اواسط تونل توقف میکند.
پس از آرام شدن اوضاع مسئولین و راننده پیاده شده و از دیدن این صحنه ناراحت میشوند. پس از بررسی اوضاع مشخص میشود که یک لایه آسفالت جدید روی جاده کشیدهاند که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند؛ یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و غیره. اما هیچ کدام چارهساز نبود تا اینکه پسربچهای از اتوبوس پیاده شد و گفت: «راه حل این مشکل را من میدانم!»
یکی از مسئولین اردو به پسر میگوید: «برو بالا پیش بچهها و از دوستانت جدا نشو!»
پسربچه با اطمینان کامل میگوید: «به خاطر سن کم مرا دست کم نگیرید و یادتون باشه که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک به آن بزرگی میآورد.»
مرد از حاضر جوابی کودک تعجب کرد و راهحل را از او خواست. بچه گفت: «پارسال در یک نمایشگاهی معلممان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چگونه عبور کنیم و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درونمان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در این صورت میتوانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم.»
مسئول اردو از او پرسید: «خب این چه ربطی به اتوبوس دارد؟»
پسربچه گفت: «اگر بخواهیم این مسئله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیکهای اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند.»
پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد.
خالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت رمز عبور از مسیرهای تنگ زندگی است.
#سبک_زندگی_اسلامی #داستان #مشاور #غرور #داستان #تکبر #طمع #حسادت
#مشاوره
👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
🔵عوامل ذلت و خواری
#حکمت
🖋امام علی (علیه السلام):
🔸️ أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ، وَ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَه.
🔹️و درود خدا بر او، فرمود: آن كه جان را با طمع ورزى بپوشاند خود را پست كرده، و آن كه راز سختى هاى خود را آشكار سازد خود را خوار كرده، و آن كه زبان را بر خود حاكم كند خود را بى ارزش كرده است.
📚 #حکمت ۲
#سخن_بزرگان #امیر_کلام #نهج_البلاغه #طمع #زبان #راز #ذلت #خواری #بی_ارزش
✅موسسه فرهنگی هنری سریر ققنوس طوس
👇🌸👇🌸👇🌸👇🌸👇🌸
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
🔵طمع عامل ذلت
🖋قَالَ امام علی(علیه السلام):
🔸️ الطَّامِعُ فِي وِثَاقِ الذُّلِ.
🔹️طمعكار همواره زبون و خوار است.
📚 #حکمت ۲۲۶
#امیر_کلام #نهج_البلاغه #طمع #ذلت #زبون #خوار #طمعکار
✅موسسه فرهنگی هنری سریر ققنوس طوس
👇🌸👇🌸👇🌸👇🌸👇🌸
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
#یک_مشاوره_یک_تجربه
🖊استاد سید علیرضا واعظ موسوی
پسر با خانوادهای وصلت میکنه که تنها یک فرزند داشتن و پدر خانمش مهندس بوده
یک سال از عقدشون نگذشته بوده که متوجه میشه مادر خانمش،بارداره و فرزند دیگری (پسر) به اون خانواده اضافه خواهد شد!!
این پسر که روی تک فرزندی خانم خود، حساب باز کرده بوده، اقدام به طلاق میکنه!!😐
#مشاور
#مشاوره
#خواستگاری
#طمع
✅موسسه فرهنگی هنری سریر ققنوس
👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7
💠گنج حکمت
شبلی و کودکان
شبلی عارف معروف به مسجدی رفت که دو رکعت نماز بخواند. در آن مسجد کودکان درس میخواندند و وقت نان خوردن کودکان بود. دو کودک نزدیک شبلی نشسته بودند؛ یکی پسر ثروتمندی بود و دیگری پسر فقیری.
در زنبیل پسر ثروتمند پارهای حلوا بود و در زنبیل پسر فقیر نان خشک. پسر فقیر از او حلوا میخواست.
آن کودک میگفت: اگر خواهی که پارهای حلوا به تو دهم، سگ من باش و چون سگان بانگ کن.
آن بیچاره بانگ سگ کرد و پسر ثروتمند پارهای حلوا بدو میداد. باز دیگر باره بانگ میکرد و پارهای دیگر میگرفت. همچنین بانگ میکرد و حلوا میگرفت.
شبلی در آنان مینگریست و میگریست.
کسی از او پرسید: ای شیخ تو را چه رسیده است که گریان شدهای؟
شبلی گفت: نگاه کنید که #طمعکاری به مردم چه رسانَد؟ اگر آن کودک بدان نان تهی قناعت میکرد و طمع از حلوای او برمیداشت، سگ همچون خویشتنی نمیشد.
#گنج_حکمت
#حکایت
#طمع
#زیادی
#قناعت
✅ موسسه فرهنگی ققنوس
https://eitaa.com/joinchat/1920204813C51827a08d7