eitaa logo
آلبوم خاطرات
1هزار دنبال‌کننده
24.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
77 فایل
﷽ . °• اللَّهُمَّ‌لَاتَکِلْنِی‌إِلَى‌نَفْسِی‌طَرْفَهَ‌عَیْنٍ‌أَبَداً •° ............................................................... رزمندگان لشگر ده حضرت سیدالشهدا«ع» ✽⇦کپی : ذکر صلوات برای امام زمان (عج) ✽⇦خادم @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 سلام بر صورت‌های خضاب شده با خاک! مردانی ک حسرتِ مُشتی خاک ایران را به دلِ دشمن گذاشتند ... آبان ماه سال ۱۳۶۱ دهلران، منطقه شرهانی مرحله سوم عملیات محرم محور لشکر۱۴ امام‌حسین(ع) گردان امام صادق (علیه‌السلام) عکاس: امیرهوشنگ جمشیدیان       ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🔵 وقتی رفت، پنج فرزند خردسال از او باقی مانده بود !! ⏳ 23 اردیبهشت سال 65 - سالروز شهادت حاج ناصر احمد پور رزمنده گردان علی اکبر (ع)-لشگر10 سیدالشهدا (ع) متولد 1337 سال 57 ازدواج کرد و دینش کامل شد اولین فرزندش سال 59 به دنیا اومد او جوان فعال و انقلابی دو آتیشه بود جبهه و پشت جبهه برایش فرق نداشت یعنی اینکه رزمنده هر دو جبهه بود در سال های دفاع مقدس در عملیات های متعددی شرکت کرده و بارها مجروح شده بود سال 60 خدا به آقا ناصر دوتا پسر داد که دو قلو بودند اسم یکی رو گذاشت غلامرضا و یکی دیگر رو هم بهرام. و اردیبهشت ماه سال 64 هم خدا آقا کریم را که الان به حجه الاسلام شیخ کریم احمد پور معروف است به او عطا کرد. سرانجام اودر 23 اردیبهشت65 برای مقابله با پاتک دشمن در منطقه عملیاتی با بقیه بچه های گردان به مصاف دشمن رفت و بر اثر اصابت گلوله به سر و پهلو مظلومانه بشهادت رسید و پیکرش در قطعه 53 گلزار بهشت زهرا(س) بخاک سپرده شد 7 ماه بعد از شهادتش فرزند آخری هم متولد که نام پدرش ، ناصر را بر او گذاشتند و بدینسان ناصر احمد پور وقت شهادت 4 پسر و یک فرزند در راه داشت. همسر قهرمان این شهید کمر همت را محکم کرد برای به ثمر نشاندن 5فرزند خردسال شهید. به حمدالله 5 پسر شهید امروز پای در جای پای پدر گذاشتند و به خدمت گذاری به مردم در کمال تواضع مشغولند. 🌿 زندگی این شهید میتواند الهام بخش پسران و دختران این مرز و بوم باشد👌👌👌 دوران جتگ تحمیلی ------------------------------------------- 📡 کانال "دفاع مقدس" (ایتا، روبیکا) 🌱
🔵 وقتی رفت، پنج فرزند خردسال از او باقی مانده بود !! ⏳ 23 اردیبهشت سال 65 - سالروز شهادت حاج ناصر احمد پور رزمنده گردان علی اکبر (ع)-لشگر10 سیدالشهدا (ع) متولد 1337 سال 57 ازدواج کرد و دینش کامل شد اولین فرزندش سال 59 به دنیا اومد او جوان فعال و انقلابی دو آتیشه بود جبهه و پشت جبهه برایش فرق نداشت یعنی اینکه رزمنده هر دو جبهه بود در سال های دفاع مقدس در عملیات های متعددی شرکت کرده و بارها مجروح شده بود سال 60 خدا به آقا ناصر دوتا پسر داد که دو قلو بودند اسم یکی رو گذاشت غلامرضا و یکی دیگر رو هم بهرام. و اردیبهشت ماه سال 64 هم خدا آقا کریم را که الان به حجه الاسلام شیخ کریم احمد پور معروف است به او عطا کرد. سرانجام اودر 23 اردیبهشت65 برای مقابله با پاتک دشمن در منطقه عملیاتی با بقیه بچه های گردان به مصاف دشمن رفت و بر اثر اصابت گلوله به سر و پهلو مظلومانه بشهادت رسید و پیکرش در قطعه 53 گلزار بهشت زهرا(س) بخاک سپرده شد 7 ماه بعد از شهادتش فرزند آخری هم متولد که نام پدرش ، ناصر را بر او گذاشتند و بدینسان ناصر احمد پور وقت شهادت 4 پسر و یک فرزند در راه داشت. همسر قهرمان این شهید کمر همت را محکم کرد برای به ثمر نشاندن 5فرزند خردسال شهید. به حمدالله 5 پسر شهید امروز پای در جای پای پدر گذاشتند و به خدمت گذاری به مردم در کمال تواضع مشغولند.
🔷🔷 21 تیرماه 1367 ارتش عراق با سپاه چهارم و به استعداد 9 لشگر به طور گاز انبری به منطقه , و منطقه عملیاتی و حمله کرد و با گرفتن هزاران نفر اسیر از مستقر در خط مقدم عقب نشینی کرد. در ادامه این عمليات و در كمتر از پنج ساعت، عراق مجدداً را به تصرف خود درآورد. وقوع اين حادثه با توجه به زمان كم آن و تصرف مقر فرماندهي نيروي زميني ارتش در منطقه بيشتر به يك فاجعه شبيه بود تا شكست نظامي..... @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹 شهادت 22 تیرماه 67 ✍️✍️✍️ راوی: پدر روزهای داغ و پر حرارات پایان تیرماه 67 بود و دشمن بعثی مغرورانه به مواضع ما حمله میکرد و یکی پس از دیگری فتوحات رزمندگان در سال های دفاع مقدس رو تصرف میکرد . روز 21 تیرماه به جبهه و حمله کرد و که مقر ثابت گردان تخریب لشگر10 بود در معرض خطر قرار گرفت. ما توی مقر الوارثین 7 یا 8 نفر بیشتر نبودیم و شبها هم در حد چند تا نگهبان توی مقر میموندند. بقیه بچه های گردان رو به خاطر شرایط خاص منطقه در زاغه مهمات تخریب در کنار مستقر کرده بودیم. شبی که حاج ناصر فرداش رفت و دیگه برنگشت با هم در مقر الوارثین بودیم بالای حسینیه الوارثین چند تا سنگر درست کرده بودیم و چند تا تیر بار گرینف داخلش گذاشته بودیم یه تیر بار به سمت سوله های تدارکات و پشت مقر و یک تیر بار به سمت سایت 4 و 5 و یک تیر بار هم به سمت جاده فکه. اون شب من و حاج ناصر و امیر یشلاقی در مقر نگهبانی میدادیم. اون شب با حاج ناصر داخل سنگر با هم خلوت کرده بودیم. حاج ناصر میگفت برادر خلیلی رادیو گفت دشمن رو گرفته و رو هم عقب اومدیم. اوضاع به هم ریخته ... مثل اینکه زمزمه صلح میاد. و آخرش هم یه حدیث گفت: از قول معصوم گفت : که در آخر الزمان جنگی به پا میشه و عده ای شهید میشند و عده ای میمونند. اون هایی که میمونند به بی تفاوتی گرفتار شده و گرفتار عذاب درناک الهی میشوند و خدا کنه ما از دسته دوم نباشیم که به عذاب الهی گرفتار بشیم. 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌿🌹 ✍️✍️ راوی: تیرماه سال ۶۷ روزهای سختی برای ما بود. گرمای بیش از پنجاه درجه فکه و از طرف دیگه هم سوزش زخم ها و طاولها و سرفه های پی در پی بچه هایی که خورده بودند سکوتی نبود که قدری توی چادر استراحت کنی. عمده در شیمیایی شده بودند و هنوز توی تهرون داشتند درمان میشدند که خبرهای بد جیهه اونها رو از روی تخت بیمارستانها و کنج خونه ها به کشوند. ( اردوگاه تخریب لشگر ۱۰ سیدالشهداء علیه السلام در جاده فکه) جنب و جوش خاصی داشت. مدام خبر میرسید دشمن پیشروی کرده و کسی جلودارش نیست. خط و که برادران ارتشی در آن مشغول پدافند بودند با حمله شدید دشمن از هوا و زمین شکسته شده بود و دشمن به سمت و داشت پیشروی میکرد.. و بعضی از بچه ها مدام بین مقر و مناطق درگیری در تردد بودند و اخبار جبهه نو به نو میرسید.با وجود این خبرها عن قریب بود که دشمن به مقر ما برسه..بچه ها حدود پنجاه نفری بودند و همه آماده شدند برای سد کردن راه دشمن...مهمات به اندازه کافی برای معطل کردن دشمن وجود داشت. انبارهای مهمات پر بود از و اقسام . و یک عزم پولادین برای مقابله با دشمن. روز ۲۲ تیرماه ۶۷ بود که خبر رسید دشمن قرارگاه ارتش در "تپه های برغازه" رو گرفته... همه آماده شدند ... چون از "برغازه" تا مقر ما نیم ساعت بیشتر راه نبود..خطر خیلی جدی بود.. -گردان بود و بایستی بچه ها رو فرماندهی کنه. برای اینکه دقیقا بدونه دشمن تا کجا جلو اومده سوار موتور تریل ۲۵۰شد و مجتبی رو هم ترکش نشوند و رفتن به سمت فکه... نزدیک های غروب بود که مجتبی نفس زنان و تنها برگشت و گفت بعثی های عراقی ناصر رو با تیر زدند و با موتور زمین خوردیم و من دیدم اگه معطل کنم اسیرم میکنند و از دستشون فرار کردم... روز ۲۲ تیرماه سال ۶۷ بود که فرمانده ما -اربابیان با بدنی مجروح در حالیکه تیری به قلبش نشسته بود گرفتار مزدوران بعثی شد... با او چگونه رفتار کردند الله و اعلم... اما استخوان های مطهرش ، سال ۸۰ از به ما رسید و در گلزار شهدای علیها مهمان خاک شد. 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
⏳ 23 اردیبهشت سال 65 - سالروز شهادت حاج ناصر احمد پور رزمنده گردان علی اکبر (ع)-لشگر10 سیدالشهدا (ع) متولد 1337 سال 57 ازدواج کرد و دینش کامل شد اولین فرزندش سال 59 به دنیا اومد او جوان فعال و انقلابی دو آتیشه بود جبهه و پشت جبهه برایش فرق نداشت یعنی اینکه رزمنده هر دو جبهه بود در سال های دفاع مقدس در عملیات های متعددی شرکت کرده و بارها مجروح شده بود سال 60 خدا به آقا ناصر دوتا پسر داد که دو قلو بودند اسم یکی رو گذاشت غلامرضا و یکی دیگر رو هم بهرام. و اردیبهشت ماه سال 64 هم خدا آقا کریم را که الان به حجه الاسلام شیخ کریم احمد پور معروف است به او عطا کرد. سرانجام اودر 23 اردیبهشت65 برای مقابله با پاتک دشمن در منطقه عملیاتی با بقیه بچه های گردان به مصاف دشمن رفت و بر اثر اصابت گلوله به سر و پهلو مظلومانه بشهادت رسید و پیکرش در قطعه 53 گلزار بهشت زهرا(س) بخاک سپرده شد 7 ماه بعد از شهادتش فرزند آخری هم متولد که نام پدرش ، ناصر را بر او گذاشتند و بدینسان ناصر احمد پور وقت شهادت 4 پسر و یک فرزند در راه داشت. همسر قهرمان این شهید کمر همت را محکم کرد برای به ثمر نشاندن 5فرزند خردسال شهید. 🔵 وقتی رفت، پنج فرزند خردسال از او باقی مانده بود !! به حمدالله 5 پسر شهید امروز پای در جای پای پدر گذاشتند و به خدمت گذاری به مردم در کمال تواضع مشغولند. 🌿 زندگی این شهید میتواند الهام بخش پسران و دختران این مرز و بوم باشد👌👌👌 دوران جنگ تحمیلی