🌤❁﷽❁
📚 #داستان کوتاه درباره شهادت امام حسین علیهالسلام ویژه کودکان
یکی بود یکی نبود .امام حسین (ع) که امام سوم ماست در شهر مدینه زندگی می کردند.
امام حسین (ع) همیشه مردم را به کارهای خوب دعوت می کردند و به مردم می گفتند: از آدمهایی که کارهای زشت می کنند و به مردم ظلم می کنند همیشه دوری کنید. به خاطر همین حرفها یزید که خلیفه بود و به مردم ظلم می کرد و همیشه کارهای زشت انجام می داد با امام حسین دشمنی می کرد.
یک روز از کوفه نامه های زیادی برای امام حسین(ع) رسید. نامه هایی که مردم آنجا از امام حسین (ع) دعوت کرده بودند که آنجا برود تا مردم از او یاری کنند. برای همین امام حسین (ع) به سمت آنها حرکت کرد ولی وقتی به سرزمینی نزدیکی کوفه که اسمش کربلا بود رسید، دیدند به جای اینکه مردم به استقبالشان بروند سربازان دشمن به سمت آنها آمده اند تا با آنها بجنگند.
امام حسین (ع) و یارانشان چند روزی آنجا بودند و دشمن هم آب را بر روی آنها قطع کرده بود و همه تشنه بودند.
یک شب امام حسین (ع) به یارانشان گفتند که دشمن با من کار دارند شما می توانید بروید ولی همه یارانش گفتند ما با تو هستیم.
روز بعد که روز عاشورا هست جنگ شد و امام حسین (ع) ویارانشان بادشمن جنگیدند و به شهادت رسیدند ودشمن هم بی رحمانه سر امام حسین (ع) را از تنشان جدا کرد.
بچه ها!
برای همین ما هر سال روزعاشورا توی هیئت ها می رویم و برای امام حسین (ع) عزاداری می کنیم و سینه می زنیم و گریه می کنیم.
پس یادتون نره توی عزاداریها شرکت کنید تا امام حسین (ع) هم همیشه از خدا برای شما خوبی طلب کند.
🏴#محرم
2⃣
•┈┈•❀🕊🍃🖤🍃🕊❀•┈┈•
با ما به روز باشید 😎
🏖 @pish_dabestan_mahdavi
43.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌤❁﷽❁
🎙 روایتِ کودکانهای از ماجرای کودکانی که خداوند آنها را به مادرانشان برگرداند به جز ...
🏴 #محرم
🎥 #انیمیشن
📚 #داستان
•┈┈•❀🕊🍃🖤🍃🕊❀•┈┈•
با ما به روز باشید 😎
🏖 @pish_dabestan_mahdavi
🌤❁﷽❁
📚 #داستان به امامت رسیدن #امام_مهدی علیهالسلام به زبان کودکانه
در زمانهای خیلی قبل که امام یازدهم(ع) ما زندگی میکرد، پسر کوچکی در خانه داشت که اسمش مهدی بود. امام(ع) و پسرش دشمنانی داشتند، دشمنان آنها خلفای عباسی بودند که تصمیم گرفته بودند این کودک را از بین ببرند، برای همین همه جا سراغ او را میگرفتند. به جز تعدادی از نزدیکان امام(ع)، شخص دیگری از محل زندگی ایشان اطلاعی نداشت.
روزی عده ای از نزدیکان امام حسن عسکری(ع) از او خواهش کردند که جانشین و امام بعد از خود را معرفی کند. امام(ع)هم برای اینکه امام دوازدهم(عج) را به اطرافیان نشان دهد و بشناساند به تقاضای آنها پاسخ داد و دستور داد تا فرزند خود مهدی(عج) را که تا آن زمان کمتر کسی او را دیده بود در مجلسی حاضر کردند و مردم او را دیدند. آنها بسیار خوشحال شدند، زیرا با امام دوازدهم خود که در آن روزها پسر بچه کوچکی بود آشنا شدند. وقتی امام یازدهم(ع) به شهادت رسید یکی از نزدیکان که میدانست خیلی از مردم، از وجود #امام_مهدی(عج) خبر ندارند از این وضعیت سو استفاده کرد و گفت: من کسی هستم که بعد از امام یازدهم امام شیعیان خواهم بود.
وقتی مردم بدن مبارک امام(ع) را برای تدفین به قبرستان بردند، همان شخص جلو آمد و خواست بر امام حسن عسکری(ع ) نماز بخواند و به این وسیله خود را جانشین او و امام دوازدهم معرفی نماید.
ناگهان در این موقع مردم متوجه شدند که کودکی جمعیت را کنار زد و جلو آمد و آن مرد را نیز از کنار بدن مبارک پدر خود دور کرد و بر پدرش نماز خواند و خود را پسر امام حسن عسکری(ع) معرفی کرد.
این خبر به گوش خلیفه رسید و مطلع شد که پسر امام حسن عسکری(ع) زنده است، تصمیم گرفت هر طور شده او را از میان بردارد. ولی خدا می خواست #امام_مهدی (عج) زنده بماند، از این رو از نظرها غایب شد تاروزی که خداوند مصلحت بداند ظهور کند و دنیا را پر از زیبایی و عدالت کند.
🔅 #نهم_ربیع_الاول
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
با ما به روز باشید 😎
🏖 @pish_dabestan_mahdavi
7.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌤❁﷽❁
🎥 #داستان زندگی 🌿حضرت محمد صلاللهعلیهوآله🌿 با #پیوندمهدوی به زبان کودکانه
🌹 #هفدهم_ربیع_الاول
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
با ما به روز باشید 😎
🏖 @pish_dabestan_mahdavi
Mix-Music.IR | میکس موزیکimam-sadiq-02.mp3
زمان:
حجم:
3.11M
🌤❁﷽❁
🎶 #داستان به مناسبت میلاد با سعادت امام جعفر صادق علیهالسلام به زبان #شعر
🌹 #هفدهم_ربیع_الاول
🎙 #صوت
3⃣
•┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈•
با ما به روز باشید 😎
🏖 @pish_dabestan_mahdavi
🌤❁﷽❁
📚 #داستان فرخنده میلاد جانِ عالم، پیامبر خاتم، محمدمصفی صلاللهعلیهوآله 🤍
یکی بود، یکی نبود ...
از دوردست های مکه صداهایی می آمد. شب کم کم می رفت و سپیده سر میزد.
روز جمعه بود.
باد خنکی توی خانه ها بازی می کرد.
در یکی از خانه ها مادری بی تاب بود و از درد به خود میپیچید.
پیش از آفتاب بچه به دنیا آمد. مادر که بچه اش را دید خندید. نوزاد مثل فصل بهار خواستنی بود. زیبا بود. پوستش سرخ و سفید بود. مژه هایش بلند بود.
چثه اش متوسط بود. دست و بازوهایش زیبا و دوست داشتنی.
مادر دستی به صورت نوزاد کشید. چشم پدر بزرگ که به نوزاد افتاد او را روی دو دستش گرفت. با سپاس از خدا برایش دعا کرد. بعد به، کعبه، خانه خدا رفت. نوزاد را به سینه اش چسبانده بود.
دوباره خدا را سپاس گفت. آن وقت برای سلامتی فرزندِ پسر از دست رفته اش ، یعنی عبدالله، پدر نوزاد، دعا کرد. لب و دست پدربزرگ می لرزید. خیلی خوشحال بود. انگار مرگ پسرش عبدالله پیرش کرده بود. اما حالا امید تازه ای داشت.
پدربزرگ همیشه نگران بچه ای بود که آمنه در راه داشت. اما حالا آرام شده بود. شادی با نوزاد به خانه ی آن ها آمده بود.
روز هفتمِ تولد نوزاد، پدربزرگ اسمش را "محمد" گذاشت. استفاده از این اسم میان اعراب رسم نبود. کمی عجیب به نظر می آمد.
بابابزرگ در برابر تعجب آن ها می گفت: آرزو دارم این فرزند پیش خدا و در نظر مردم پسندیده باشد و ستایش شود.
از طرف دیگر مادر، پسرش را احمد صدا می زد. احمد یعنی کسی که خدا را بیشتر ستایش می کند.
آن روز پدر بزرگ چند شتر قربانی کرد و به همه فقرا غذا داد. آن شب همه ی مردم مکه مهمان پدربزرگ بودند. آن ها با شادی و سرور به خواب خوش رفتند.
هیچ کس نمی دانست که این نوزاد همان کسی است که سالها پیش، حضرت ابراهیم برای آمدنش دعا کرده است.
حضرت موسی از او خبر داده است. حضرت داود در آوازهایش نام او را زمزمه کرده است و حضرت مسیح مژده ی آمدنش را داده بود.
بله عزیزانم پیامبر مهربان ما چون بسیار شخصیت مهم و بزرگی بود، همهی دنیا منتظر به دنیا آمدنش بودند، برای همین هم ما هر سال روز تولدشون رو جشن میگیریم.
🌹 #هفدهم_ربیع_الاول
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
با ما به روز باشید 😎
🏖 @pish_dabestan_mahdavi
🌤❁﷽❁
📚 #داستان نزول باران
🌸 به مناسبت میلاد #امام_حسن_عسکری
در سامرا قحطی شدیدی شد. خلیفه فرمان داد که مردم برای دعا به بیرون شهر بروند. سه روز مردم دعا کردند. باران نیامد، روز چهارم، مسیحیان ساکن در میان مسلمانان، همراه رهبر خود و چند روحانی مسیحی به بیرون شهر آمدند. در میان آنان فردی بود که هرگاه دست بهسوی آسمان بلند میکرد، باران شدیدی میبارید. او دعا کرد و باران آمد.
فردای آن روز نیز همین ماجرا اتفاق افتاد و با دعای او باران شدیدی بارید. مسلمانان با دیدن این اتفاق به شک افتادند که شاید مسیحیت حق است!
در آن زمان، امام حسن عسکری (ع) زندانی بود. خلیفه عدهای را نزد وی فرستاد تا قضیه را برای امام بازگو کنند.
امام (ع) فرمود: «بگویید فردا همۀ مردم به بیرون شهر بروند.»
همۀ مردم و آن مسیحی به بیرون شهر رفتند. آن مسیحی دست به دعا بلند کرد. خیلی زود آسمان ابری شد و باران گرفت.
امام (ع) فرمود: «دستهای او را باز کنید.»
او تکه استخوانی در میان دستانش پنهان کرده بود. امام (ع) استخوان را گرفت و در پارچهای پیچید و بعد فرمود: «حالا دعا کن.»
او دعا کرد ولی ابرها پراکنده شدند و هوا آفتابی شد.
خلیفه از امام (ع) پرسید: «این چیست؟»
امام (ع) پاسخ داد: «این استخوان یکی از پیامبران الهی است. هرگاه استخوان پیامبری در زیر آسمان نمایان شود، باران میبارد.»
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
با ما به روز باشید 😎
🏖 @pish_dabestan_mahdavi
فاطمیه 5.jpg
حجم:
263.4K
🇮🇷🌤🇮🇷
❁﷽❁
🎨 #کاربرگ رنگ آمیزی به مناسبت #فاطمیه همراه با #داستان روستای فدک
5⃣
🎨🖌🎨🖌🎨🖌🎨🖌🎨🖌
با ما به روز باشید 😎
🏖 @pish_dabestan_mahdavi
mp3-sorodkodak1.mp3
زمان:
حجم:
1.83M
🌤﷽🌤
🎶 #داستان هایی درباره حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به زبان کودکانه با #پیوندمهدوی
🏴 #فاطمیه
🎙 #صوت
•┈•❀🕊🍃🖤🍃🕊❀•┈•
با ما به روز باشید 😎
🏖 @pish_dabestan_mahdavi
فاطمیه 6.jpg
حجم:
248.4K
🇮🇷🌤🇮🇷
❁﷽❁
🎨 #کاربرگ رنگ آمیزی ویژه ایام #فاطمیه
📚 همراه #داستان
6⃣
🎨🖌🎨🖌🎨🖌🎨🖌🎨🖌
با ما به روز باشید 😎
🏖 @pish_dabestan_mahdavi
فاطمیه 7.jpg
حجم:
211.3K
🇮🇷🌤🇮🇷
❁﷽❁
🎨 #کاربرگ رنگ آمیزی ویژه ایام #فاطمیه
📚 همراه #داستان
7⃣
🎨🖌🎨🖌🎨🖌🎨🖌🎨🖌
با ما به روز باشید 😎
🏖 @pish_dabestan_mahdavi
🌤﷽🌤
📚 #داستان درباره #میلاد_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
💚 بعد از مدتی انتظار صدای زیبای دختری بهشتی از خانه بلند شد. پدر و مادر از دیدن نوزاد بسیار شاد و خوشحال شدند. حضرت محمد (ص) به امر خدا نام دخترش را فاطمه به معنی جدا شده از بدیها نهاد.
❤️خداوند مهربان تا آن روز و بعد از آن چنین دختر پاک و درستکاری را به هیچکس هدیه نداده بود. حتی فرشته های آسمان نیز برای دیدن فاطمه (ع) به زمین می آمدند و از صحبت کردن با او لذت می بردند.
🔥 دشمنان پیامبر (ص) با شنیدن خبر تولد حضرت فاطمه (ع) خوشحال شدند و پیامبر را آزار داده می گفتند: تو ابتر هستی یعنی پسری نداری که نسل تو ادامه پیدا کند و دیگر کسی نیست که بعد از تو مردم را به دین اسلام دعوت کند.
🧡اما خداوند یکتا برای اینکه مقام و بزرگی حضرت فاطمه (ع) را نشان بدهد؛ سوره ی کوثر را بر حضرت محمد (ص) نازل کرد و از آن حضرت خواست که قربانی کند و شاد باشد. در این سوره مبارک پروردگار عالمیان به رسولش فرمود: «نسل تو از همین دختر پاک ادامه پیدا می کند.»
💜پیغمبر هم راضی به امر خداوند بود ودخترش را بسیار دوست می داشت؛همیشه او را در آغوش می گرفت و می بوسید و می گفت: «فاطمه بوی بهشت می دهد.»
💙حضرت فاطمه (ع) چهره ای نورانی داشت و برای پدر و مادرش دختری خوب و مهربان بود. او زندگی سختی داشت. در کودکی مادر عزیزش خدیجه ی فداکار را از دست داد. خدیجه (ع) در تمام زندگی اش با پیامبر همیشه یار و غمخوار ایشان بود. و هنگامی که مردم بت پرست آن حضرت را مورد اذیت و آزار قرار می دادند با روی خوش به پیامبر گرامی اسلام امیدواری می داد.
🤍اما بعد از خدیجه (ع) تنها یار و همراه پیامبر (ص) حضرت فاطمه (ع) بود. وقتی بت پرستان نادان در کوچه و بازار به سوی حضرت محمد (ص) سنگ پرتاب می کردند و به روی مبارک ایشان خاک می ریختند، فاطمه (ع) با ناراحتی در حالی که اشک در چشمان نازنینش جمع می شد سر و روی پدر را پاک می کرد و مانند یک مادر از ایشان مراقبت می کرد.به همین خاطر رسول اکم همیشه به دخترش می فرمود «ام ابیها» یعنی فاطمه جان تو مثل مادرم هستی.
💚حضرت فاطمه (ع) پاک ترین زن دنیا بود. او در نوجوانی با بهترین مرد که حضرت علی (ع) بود ازدواج کرد و زندگی ساده و زیبایی را با هم آغاز کردند. پیامبر (ص) هم از دیدن آنها شاد و خوشحال می شد و خدا را شکر می کرد.
❤️حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (ع) همیشه یار و یاور پیغمبر بوده و در کنار ایشان به حمایت از او مشغول بودند. پروردگار به این زوج مبارک چهار فرزند پاک و با ایمان داد: امام حسن (ع)، امام حسین (ع) ، امام حسین (ع) حضرت زینب (ع) و ام کلثوم . حضرت فاطمه (ع) و امام علی (ع) به همراه فرزندانشان اهل بیت پیامبر هستند به همین علت محبت آنها همیشه در دل های مسلمانان وجود دارد. رسول خدا هنگام بازگشت از هر سفری ابتدا به خانه ی دخترش می رفت و از دیدار او بسیار شاد می شد.
💛حضرت فاطمه (ع) هیچ وقت کسی را ناراحت نکرد و با همه مهربان و خوش رفتار بود. پیامبر در مورد ایشان همیشه می گفت: « خدایا با دوستان فاطمه دوست و با دشمنانش دشمن باش.»
حضرت فاطمه (ع) بانویی بهشتی بود.
🧡او در طول عمر کوتاهش سختی های زیادی را تحمل کرد اما هیچ وقت امید و ایمانش را از دست نداد و همیشه با صبر و آرامش از پروردگار بزرگ یاری می خواست. دختر پیامبر همیشه مهربان و درستکار بود. محبت آن بانوی بزرگوار در دلهای ماست و تمام مسلمانان او را دوست دارند. حضرت محمد (ص) همیشه می فرمود: «فاطمه پارهی تن من است.»
🌹#روز_مادر
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
با ما به روز باشید 😎
🏖 @pish_dabestan_mahdavi