eitaa logo
پیشانی‌نوشت
458 دنبال‌کننده
113 عکس
44 ویدیو
9 فایل
💠 اشعار عاطفه جعفری 🔻و شعر "پیشانی نوشتِ" من است...
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فاطمه عارف‌نژاد
هم شکسته‌ست قاب خاطره‌هام هم ترک خورده شیشهٔ صبرم پنجره پنجره پر از باران آسمان آسمان پر از ابرم می‌نشینم خیال می‌بافم با دو قلاب آرزو و امید یک رج از جنس شر و شور غزل یک رج از جنس ذوق و شوق سپید مثلا دعوتم به خانهٔ ماه مثلا با ستاره همزادم مثلا بغض نیست توی گلوم مثلا مثل دیگران شادم مثلا کوه‌زاده‌ام، رودم مؤمنم به وصال دریاها گرچه این عشق را تمام عمر سرزنش می‌کنند صحراها مثلا دلخوشم به لمس افق مثلا جاده خوانده است مرا قاصدک هستم و نسیم سحر روی دوشش نشانده‌ است مرا مثلا من مسافر نورم مثلا راهی نجف هستم مثلا تا همین دقیقهٔ قبل داشتم تازه ساک می‌بستم مثلا من یتیم کوفهٔ او مثلا من گدای درگاهش مثلا من فقیر بی‌چیزی که نشسته است بر سر راهش مثلا این منم، همین دختر که پر چادرش رها در باد… که به پروانگی رسیده دلش… که شده از حصار خود آزاد… مثلا این منم که می‌بارد سر به زیر، ایستاده در حرمش مثلا این منم که می‌میرد در همین نقطه زیر بار غمش چه خیالی! چقدر شیرین است چه محالی! چقدر خواستنی‌ست مثلا این منم که بعد از مرگ مست جام فَمَن یَمُت یَرنی‌ست… *** از خیالات می‌زنم بیرون تا کمی در خودم نفس بکشم تا به اعجاز نور پنجره‌ای روی دیوار این قفس بکشم تا ببینم کجای تقویمم؟ چقدر کار بر زمین مانده؟ چند روضه به لحظهٔ دیدار؟ چند گریه به اربعین مانده؟ @fatemeh_arefnejad
هدایت شده از فاطمه عارف‌نژاد
برای ابوعبیده و صدای ابدی‌اش… تو ای نگاه غریب‌آشنای کوفیه‌پوش! غبار، آینه‌ات را نمی‌کند مخدوش همین که حنجره‌ات را درید پنجهٔ دیو پی شنیدن تو تیز شد هزاران گوش نه اینکه هستیِ تو با خروش همزاد است؟ کجا صدای تو ای رود می‌شود خاموش تو را نبُرد به دالان انفعال و فرار سکوت آدمیان و درندگی وحوش به این نبرد مقدس چه کار خواهد داشت؟ کسی که نان و شرف می‌کند خرید و فروش توان وصف ندارم حماسه‌رنجت را کنار قصهٔ تو شعر می‌رود از هوش بلند شو بتکان خاک شانه‌هایت را دوباره بغض وطن را بگیر در آغوش به نیت همهٔ غزه عرضه کن به حسین غم کمرشکنی را که برده‌ای بر دوش | @fatemeh_arefnejad