eitaa logo
پیشکسوتان جهاد وشهادت بندرانزلی
171 دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
8.9هزار ویدیو
31 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
•°🌱 📝 روزی امام حسین - ع - غلامی را دید که با سگی نان می خورد ، یک لقمه پیش سگ می اندازد و لقمه ای هم خودش می خورد ، حضرت فرمود : ای غلام ! عجب هم غذایی پیدا کرده ای ؟ ! غلام عرض کرد : ای پسر پیامبر ! من محزون و مغموم و ناراحتم و شادی و خوشحالی خودم را از خوشحال کردن این سگ می خواهم ؛ زیرا که صاحب و مولای من یهودی است و من از همراهی و مصاحب ت با او در عذابم . امام (ع ) فرمود : کاری که انجام دادی اثر خودش را بخشیده و دویست درهم که قیمت غلام بود نزد یهودی برد و فرمود : غلام را به من بفروش ، یهودی عرض کرد من این غلام را فدای قدم مبارک شما کردم و این بستان را هم به غلام بخشیدم و درهمها را به حضرت بازگرداند . حضرت هم غلام را آزاد کرد و دویست درهم قیمت او را به او بخشید . زن یهودی خبردار شده ، اسلام آورد و مهریه خود را به شوهرش بخشید ، یهودی هم مسلمان شد و منزل خود را به زنش بخشید . #
🌸🍃🌸🍃 💢 داستانک آموزنده 💢 💠 💠 عارفی بود که شاگردان زیادی داشت و حتی مردم عامه هم مرید او بودند و آوازه اش همه جا پیچیده بود. روزی به آبادی دیگری رفت عابد به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت. مردی که آنجا بود عابد را شناخت، به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟ گفت: نه. گفت: فلان عابدبود، نانوا گفت: من از مریدان اویم، دوید دنبالش و گفت می خواهم شاگرد شما باشم، عابد قبول نکرد. نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم، عابد قبول کرد. وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: سرورم دوزخ یعنی چه؟ عابد: دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بنده خدا ندادی ولی برای رضایت دل بنده خدا یک آبادی نان دادی! 🌿 🌹 ❌رضایت خدا.... 🔻کانال کشکول معنوی🔻↙️ 🕋 @kashkoolmanavi 🕋
پیرمردی هنگام سوار شدن به قطار یک لنگه کفشش درآمد و روی خط آهن افتاد. او به خاطر حرکت قطار نتوانست پیاده شده و آن را بردارد. در همان لحظه با خونسردی لنگه دیگر کفشش را از پای درآورد و آن را در مقابل دیدگان حیرت‌زده اطرافیان طوری به عقب پرتاب کرد که نزدیک لنگه کفش قبلی افتاد. یکی از همسفرانش علت امر را پرسید. پیرمرد خندید و در جواب گفت: بینوائی که لنگه کفش قبلی را پیدا کند، حالا می‌تواند لنگه دیگر آن را نیز برداشته و از آن استفاده نماید. ‌‌‌‌‌ -------------------------- 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
پیرمردی هنگام سوار شدن به قطار یک لنگه کفشش درآمد و روی خط آهن افتاد. او به خاطر حرکت قطار نتوانست پیاده شده و آن را بردارد. در همان لحظه با خونسردی لنگه دیگر کفشش را از پای درآورد و آن را در مقابل دیدگان حیرت‌زده اطرافیان طوری به عقب پرتاب کرد که نزدیک لنگه کفش قبلی افتاد. یکی از همسفرانش علت امر را پرسید. پیرمرد خندید و در جواب گفت: بینوائی که لنگه کفش قبلی را پیدا کند، حالا می‌تواند لنگه دیگر آن را نیز برداشته و از آن استفاده نماید. ‌‌‌‌‌ -------------------------- 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande