هدایت شده از KHAMENEI.IR
هدایت شده از از هر دری، سخنی
♻️ یکهسالاری یا ترکیب ولایت و مردم؟!
1️⃣ هنگامی که در آغاز انقلاب، سخن از گنجاندن اصل «ولایت فقیه» در قانون اساسی گفته شد، برجستهترین دلیلی که نیروهای لیبرال برای مخالفت با آن در دست داشتند، این بود که ولایت فقیه، قدرت متمرکز و انحصاری پدید میآورد و همۀ امور حاکمیتی را به ارادۀ یک نفر گِرِه میزند و حقوق سیاسی مردم را از میان میبرد.
آنها معتقد بودند که ولایت فقیه، با وعدههای انقلاب در دورۀ نهضت، تعارض دارد و نوعی شاهسالاریِ دینی بهوجود میآورد که حاصلاش تبدیل استبداد سطلنتی به استبداد دینی است.
امروز پس از گذشت بیش از چهار دهه، مهدی نصیری همان منطق را - البته با بیانی ضعیف و سطحی نسبت به گذشته - مطرح میکند و نظام جمهوری اسلامی را از لحاظ اینکه در آن ولیفقیه حضور دارد، مبتلا به یکهسالاری میانگارد.
او در یادداشت اخیرش نیز مانند گذشته، کوشیده همۀ چالشهای واقعی و موهوم را به «یک شخص» نسبت بدهد و او را «علتالعلل مشکلات» معرفی کند؛ این شخص، ولیفقیه است.
2️⃣ کسانی که «تصویر استبدادی» از ولایت فقیه دارند و از اینجهت، این آموزه را برنمیتابند، در حقیقت از عنصر جوهری و ذاتی انقلاب عبور کردند و پرچم «سکولاریسم سیاسی» را بهدست گرفتهاند.
در اینجا دیگر سخن از «نقد عملکردها» در میان نیست، بلکه آشکارا، اینان در مسیر «نفی بنیانهائی» قرار گرفتهاند که سازۀ هویتبخش و تمایزآفرین در نظام جمهوری اسلامی را تشکیل میدهند.
❎ روشن است در اینحال، دیگر نمیتوان چنین اشخاصی را خودی و در زمرۀ نیروهای انقلابی انگاشت.
نقادی اینان از «مرزهای هویتی» و «خطوط قرمز ارزشی» عبور کرده است و آنها به «دیگریِ انقلاب» تبدیل شدهاند.
نقدهای میدانی و عینی، چه درست و چه نادرست، یک سخن است و نقدهای معرفتی و نظری که با ماهیت نظام، سرِ ناسازگاری دارند سخن دیگری است.
❎ این دومی، حکایت از آن دارد که برخی نیروهای سیاسی از قبیل نصیری، دچار «فرسایش اعتقادی» و «زوال هویتی» شدهاند و به اردوگاه لیبرالیسم سیاسی پیوستهاند.
نقدهای اینان، دیگر نقد نیست، بلکه «ساختارشکنی» و «هویتستیزی» است.
❎ نزاع وی از پارهای مفاسد اقتصادی آغاز شد و اینک به تضاد ایدئولوژیک رسیده است؛ تا آنجا که او در یک سیر قهقرایی به ورطۀ لیبرالیسم سیاسی فرو غلتیده است.
این در حالیست که حتی بخش مرکزی جبهۀ اصلاحات نیز که ماهیت لیبرال داشت، دستکم اینگونه رسوا و عیان، در برابر ولایت فقیه به صفآرایی نپرداخت.
هنگامی که او از «جمهوری اسلامی» به «جمهوری سکولار» رسیده است، طبیعی است که خواهان برچیدن نظریۀ ولایت فقیه باشد.
شیب دگردیسی او، بسیار تند و ناموجّه بود.
آن تب آتشین کجا و این تجدیدنظر واپسین کجا؟!
3️⃣ معنی مطلقهبودن ولایت فقیه، مداخلۀ ولی فقیه در همۀ شئون و ساحات نیست.
در عمل نیز، آیتالله خامنهای همواره از حضور در «اجرائیات»، پرهیز داشته و حتی در قلمرو اختیارهای خویش نیز، اغلب به «تفویض» رو آورده است.
ایشان کوشیده است حضور حداکثری و جدیاش در طراحی «سیاستهای کلّی نظام» باشد، ولی جالب است که حتی در اینجا نیز ایشان، نگاشتن سیاستها را به مجمع تشخیص مصلحت نظام واگذار کرده است و خود در نهایت، آن را ملاحظه میکند.
ولیفقیه، از «روح معنوی و انقلابیِ نظام»، پاسداری میکند و اهتمام دارد که نظام، استحاله نشود و با اصالتهای اسلامی و انقلابی، زاویه و فاصله پیدا نکند، اما با این قید که «اجرائیات» در اختیار نیروها و جریانهایی است که خود «مردم» در قالب مردمسالاری دینی، آنها را به قدرت میرسانند.
🚩 ولایت فقیه، در برابر مردمسالاری دینی نیست، چون ولایت فقیه یعنی کوشش برای استمرار هویت اسلامی و انقلابیِ نظام، و مردمسالاری دینی یعنی مردم بتوانند کارگزاران را انتخاب کنند و «چرخش قدرت سیاسی» در اختیار مردم باشد.
این امرِ بهخصوص از اینجهت اهمیت دارد که دولت بهعنوان گرانیگاه بودجه و اختیار در حاکمیت، جملگی برآمده از «انتخاب مستقیم و مستقل مردم» بوده است و ازاینرو، همواره «نوسانهای بزرگ» و «دگرگونیهای فراوان» را تجربه کرده است.
♻️ دهههای گذشته، دهههای تلاطمهای سیاسی در دولتها بود و کسانی در دولتها حضور داشتند که نقطههای مقابل یکدیگر بودهاند.
در عمل نیز هر یک از دولتها، سیاستهای خاص خودشان را بهاجرا نهادهاند.
این سعۀ صدر تا آنجاست که حتی دولتی که چشم به غرب دارد، میتواند هشت سال، حاکمیت و جامعه را در ایران به معادلههای غربی، مشروط کند و بهاینترتیب، از ارادۀ آیتالله خامنهای تبعیت نکند..
✍ مهدی جمشیدی
هدایت شده از KHAMENEI.IR
✏️ لوح | حضرت آیتالله خامنهای: «در روز عید غدیر،پرتوی از ولایت خدا در میان مردم تجسّم پیدا کرد و دین کامل شد؛ بدون تعیین و تبیین این مسئله، دین واقعاً ناقص میماند و لذا بود که نعمت اسلام بر مردم تمام شد.» ۱۳۶۹/۴/۲۰
🖼 #بزرگترین_عید_برترین_تبیین
🌷 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از از هر دری، سخنی
💎 ایران قوی کجا!
💧و فرانسه پیزوری کجا!!
❎ در فرانسه معترضین فقیر که از سختیهای زندگی بهتنگ آمدهاند دست به دزدی و غارت میزنند، اماکن عمومی را بهآتش میکشند، به نافرمانیهای مدنی روی میآورند، علیه سیاستهای مکرون شعار میدهند اما حداقل ندیدیم به پلیس تیراندازی کنند یا مامورین انتظامی را زیر بگیرند؛ تا کنون مشاهده نشده هیچ حامی دولتی را کتک بزنند، لباس از تن هموطن خود بکَنند؛ مامورین امنیت را با قمه بهقتل برسانند!
❎ در فرانسه هنوز کسی ندیده خبرنگاری جاسوس باشد؛ هنوز هیچ سلبریتی شاخصی علیه حاکمیت استوری نگذاشته، چهرههای معروف مردم را به آرامش دعوت میکنند؛ جناح های سیاسی و حتی رقبای دولت در کنار رئیس جمهور ایستادهاند؛ کسی نیست معترضین را مسلّح کند؛ آنجا کسی در مجازی آموزش ساخت مواد محترقه نمیدهد؛ کسی نمیگوید چگونه بمب و اسلحه بسازید.
❎ بر خلاف ایران رسانههای داخلی از روزنامه و مجله گرفته تا رادیو و تلویزیون کاملاً در خدمت حاکمیتاند؛ در فرانسه بر خلاف ادعاها اینترنت را قطع میکنند؛ به نمایندگیهای پلتفرمها هشدارهای لازم داده میشود؛ حتی توییتر بهخاطر دولت فرانسه اخلال جهانی ایجاد میکند؛ هیچ کشور اروپایی علیه فرانسه موضع نمیگیرد؛ آنجا معترضین انگل اجتماعی خوانده میشوند!
❎ هیچ معترضی حرف از تجزیهطلبی نمیزند؛ هیچکسی خواستار آویزانکردن دیگری به چراغ برق نیست؛ علیرغم اینکه خواهرش، خواهرهایشان را با گیس روی زمین میکشند سیاسیون ککشان هم نمیگزد؛ در پاریس کودک ۱۱ ساله را بازداشت میکنند؛ به نوجوان مبتلا به سندروم داون جلوی چشم مادرش دستبند میزنند!
❎ آنها bbc و فرانسنشنالِ ضدحکومتی ندارند؛ در فرانسه اگر معترضین اسلحه میداشتند مامورین جوی خون راه میانداختند و اگر تنها یکصدم از فشارهایی را که به ایران تحمیل کردند قرار بود بر دولت فرانسه تحمیل شود، تا کنون سقوط کرده بود.
⛔️ لطفاً ایران قوی را با فرانسه پیزوری مقایسه نکنید..
✍ انصاری