─━━⊱ روایت شهید جمهور ⊰━━─
بعد از اتمام برنامه مراسم تشییع در تهران،
تلویزیون را خاموش میکنم؛
حس میکنم قفسه سینه ام در فشار است
مانتوی مشکی ام را برمیدارم
که راهی حرم شوم...
با صدای نوتیف گوشی ناخودآگاه بازش میکنم
به خودم قول داده بودم تا قبل از حرم که دل سبک نکرده ام فضای مجازی را نخوانم...
اما این پیام ساده ی گروه خانوادگی بود
بازش کردم
چند ثانیه سکوت...
انگار هرگز فکر نمیکردم که با دیدن یک پیام عامیانه ی همیشگی، اینطور بی امان اشک های خاموشم جاری شود
دخترعمه نوشته بود
مواظب باشید ! از ظهر سوم خرداد ، قمر در عقرب آغاز می شود و تا فلان روز ادامه دارد....
راست میگفت...
زمین و زمان انگار دست در دست هم داده اند
بله....
سوم خرداد، قمر در عقرب سنگینی ست😭
حال دل همه ی ما قمر در عقرب است😭
روز و شب های سختی ست...
فردا؛ هوای مشهد سنگین است...
چادرم را سر میکنم. در را می بندم .
راه می افتم... که راهی حرم شوم...
حرم تنها پناه بغض های ماست....
#شماهمبنویسید
📜 اینجا، سکوی انتشار روایت شماست.
🔗 https://eitaa.com/pishran8
#خادم_الرضا
#روایت_بانوانه
#روایت_بانوی_پیشران
─━━⊱ روایت شهید جمهور ⊰━━─
دوشنبه ها ی هر هفته کلاس قرآن داشتیم
همه شادو خندان بودند
باهم مسابقه می دادند.....
اما
این هفته با همیشه فرق می کرد
سدنا از کلاس سوم با شور مضاعف وارد کلاس می شد
اما
این دوشنبه که وارد شد غم و اندوه سراسر چهره اش را گرفته بود 😔
ذوق آمدن به پای تخته را هم نداشت؛
با همان چشم های معصومی که اشک در آن ها حلقه زده بود با صدای لرزان به من گفت "خانم صبح خبر شهادت رئیس جمهور رو شنیدم"
بی هوا قلم در دستم لغزید.....
نمی توانستم بنویسم 😭
در دلم گفتم
طفل معصوم به معصومیت این سید بزرگ پی برده بود
ولی
بعضی کج فهمان هنوز اندر خم یک کوچه اند......
خدام ولایت! قهرمانان سدنا !
مظلومانه شهید شدندتان مبارک
✍ به روایت نجاری مقدم
#شماهمبنویسید
📜 اینجا، سکوی انتشار روایت شماست.
🔗 https://eitaa.com/pishran8
#خادم_الرضا
#روایت_بانوانه
#روایت_بانوی_پیشران
─━━⊱ روایت شهید جمهور ⊰━━─
چقدر این تصویر حرف دارد...
مادر است دیگر
نمیدانسته چه بر سرش می آید...
تازه دستانش را حنا گذاشته بوده است...
دستانی که همرنگ قلب به خون گشته اش شده اند؛
احتمالا تسبیح شبنمای سوغات مکه اش،
تداعی روزهایی ست که هنوز پسر و نوه هایش را با قرمه سبزی عطرآگینی بر سر سفره اش مهمان می کرده و امروز در سخت ترین لحظه های داغ عزیزش، دور دستانش حلقه زده است تا تسلی دهد قلب مصیبت دیده اش را....
می گویند خاک سرد است
هنوز پیکر رشید فرزند را ندیده که داغش را سرد کند...
اما مگر این اندوه جنسش از آن سوگ هایی ست که به این زودی ها سرد شود....
مادر است دیگر....
انگار تازه فهمیده است چه بر سرش آمده😭
#شماهمبنویسید
📜 اینجا، سکوی انتشار روایت شماست.
🔗 https://eitaa.com/pishran8
#خادم_الرضا
#روایت_بانوانه
#روایت_بانوی_پیشران
─━━⊱ روایت شهید جمهور ⊰━━─
ادای احترام روسای ۶۸ کشور دنیا
به شهید جمهور در تهران ؛
در میان غم سنگینی که از دیدن تصاویر و فیلم های مردم داغدارمان لابلای صفحات فضای مجازی ورق میزدم
با دیدن این تیتر چند ثانیه متوقف شدم
انگار که ذهنم سوار بر سفینه ی گذر از تاریخ شد و با یک حساب سرانگشتی، لحظه ای معادل این تصویر خبری را در تمامی اخبار رسانه ای وطنم پیدا نکردم...
بعد از شهادتت نیز، فعلا تیتر این باشد! :
| مردی که حتی تابوت پیکـــرش نیز،
روســـــای کشـــورهای دنیا را مقـــــابل
پرچم ســـــراســــر عزت و غــــیرتمان،
به نشــــانه ی احــترام، تمــــام قــامت
ایســـــتاده نگــــــاه داشــــــته است... |
#شماهمبنویسید
📜 اینجا، سکوی انتشار روایت شماست.
🔗 https://eitaa.com/pishran8
#خادم_الرضا
#روایت_بانوانه
#روایت_بانوی_پیشران
─━━⊱ روایت شهید جمهور ⊰━━─
شهادت هنر مردان خداست نه مردان کدخدا !
وقتی که قلب ها فشرده گردید و اشک ها جاری شد، وقتی در مسیر خدمت در صعب العبورترین جاها آسمانی شدی...
وقتی که جمعه ها درمحل خدمت بودی...
وقتی که مظلومانه پرگشودی،
چه خوب سربازی کردی سید...
خوشا به حالت سیدِ خدمت؛
باورمان نیست ز بدعهدی ایام
بگذار عده ای غربگرای غربگدا بگویند،
چون قطعات بالگرد در تحریم بوده است، بالگردت سقوط کرده است
بگذار عده ای که به زعم خودشان فقط آنها زبان دنیا را می فهمند بگویند...
اینان همان ها بودند که وقتی در خوزستان تا سقف خانه ها را آب فراگرفته بود، یا در سفر خارجی در تعطیلات نوروزی بودند و یا با تشک مخصوص به ییلاقات کیش سفر کرده بودند...
همان روزهایی که شما وحاج قاسم تا زانو در گل فرو رفته بودید وبه درددل مردم ومشکلات آنها رسیدگی میکردید..
که این مثال، نمونه ی مشتی از خروار است!
از عافیت طلبی اغیار و خدمت نمودن احرار؛
سیدمحرومان چگونه رفتنت را باور کنیم؟؟؟
وقتی حاج قاسم رفت کمرها شکست...
با رفتنت آن غم دوباره تکرارشد...
سیدشهید سلام ما را هم به شهدا
و امام شهدا و حاج قاسم برسان ؛
و برای ما هم دعا کن...
خیلی دلمان شهادت میخواهد.....
✍ به روایت دکترمرضیهساداتداورپناه
#شماهمبنویسید
📜 اینجا، سکوی انتشار روایت شماست.
🔗 https://eitaa.com/pishran8
#خادم_الرضا
#روایت_بانوانه
#روایت_بانوی_پیشران
─━━⊱ روایت شهید جمهور ⊰━━─
تنها خبرنگار خانمِ آن جمع بودم!
از یک خبرگزاری در تهران با تیم همراه رئیس جمهور راهی سیستان و بلوچستان شده بودیم؛
هوا حسابی گرفته بود...
روسای قبایل که به استقبال آقای رئیسی آمدند، هنوز باورشان نمیشد روزی رئیس جمهوری در آبادانی به طِ دورِ سیستان و بلوچستان بیاید!
چه برسد به حالا که سیل ویرانش کرده است...
جلوتر از همه میکروفون را کنار رئیس جمهور گرفته بودم. می گفت؛ «احساس کردم خودم باید به منطقه بیام. دلم آروم نشد. اومدم که از نزدیک وضعیت رو ببینم تا برای کارهای آتی هم برنامهریزی کنیم».
راهی روستا شدیم؛ برای رسیدن به روستا باید از آب میگذشتیم... بدون لحظهای درنگ پا در آب گذاشت!
آن روز عظمت و تواضع را توأمان در این بزرگ مرد دیدم.
حواسش به کفشهایش نبود؛ از خیس و خاکی شدن عبایش هم فراموش کرده بود!
به گِل رسیدیم؛
همگی تقریبا تا زانو در گل فرو رفته بودیم. مثلا مقام رده بالای کشوری بود!
حتی خم نشد به خودش نگاهی بیاندازد!
آن روز
کفشهای گل آلودش را استوری کردم.
و امروز
آمدهام به تشییع پیکر مظلومش.
آمدهام برای عذرخواهی از طرف همه اصحاب رسانه که دربارهاش بی اخلاقیها کردند و روی آمدن ندارند...
آمدم که برای آخرین بار بدرقه اش کنم...
✍ به روایت بانوی خبرنگار
#شماهمبنویسید
📜 اینجا، سکوی انتشار روایت شماست.
🔗 https://eitaa.com/pishran8
#خادم_الرضا
#روایت_بانوانه
#روایت_بانوی_پیشران
─━━⊱ روایت شهید جمهور ⊰━━─
شنیده بودم مردان سیاست، اهل محبت نیستند!
ولی شما اینگونه نبودید!
هر بار که میآمدیم پیشتان با گشاده رویی تحویلمان میگرفتید...
امروز که شنیدم شهید شدید خیلی گریه کردم آقای رئیسی😭
دلم نمیآید به شما بگویم شهید رئیسی.
اما اگر اجازه میدهید بابا صدایتان کنم...
بابا ابراهیم را بیشتر دوست دارم
امروز هم برایتان گل آوردم...
مثل جشن روز دختر که کنارمون بودید؛
مثل همان روز که به دیدار مردم شهرمان آمدید و من باز هم برایتان دسته گل کوچکی آورده بودم...
مادرم می گویند که شما رفته اید بهشت
و آنجا بیشتر به فکر ما هستید...
نمی دانم اصلا شما خسته نمی شوید اینقدر به فکر مردم هستید؟؟
بابا ابراهیم دلم برایتان تنگ میشود.
می دانم شما آنقدر مهربان هستید که دخترانتان را فراموش نکنید. لطفا در آن دنیا هم برایمان دعا کنید...
_ بابای مهربان ما دخترهای بی بابا🖤 _
#شماهمبنویسید
📜 اینجا، سکوی انتشار روایت شماست.
🔗 https://eitaa.com/pishran8
#خادم_الرضا
#روایت_بانوانه
#روایت_بانوی_پیشران
5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
─━━⊱ روایت شهید جمهور ⊰━━─
قلبم به تپش افتاده است
درست مثل شب اول مهر که کتاب هایشان را جلد میکنم
یا مثل شب های عید نوروز که لباس هایشان را اتو میزنم
یا حتی مانند شب های امتحان که پا به پایشان درسهایشان را میخوانم
همه ی زندگی یک مادر ، هستیِ مادر،
فرزندان اوست...
من زمان رجایی را درک نکرده ام
اما قهرمان این روزهای فرزندانم ،
رئیس جمهور شهیدی ست که فردا میهمان شهر ماست...
و چشم انتظارهای کوچکی دارد
که سن و سالشان شاید کم باشد
اما رئیسی های آینده ی این مرز و بوماند؛
صدایم میزنند
_امشب را زود می خوابیم که ما را ببری
به اتاقشان می روم. پیشانیشان را میبوسم
پرچم های ایران را از داخل کمد برمیدارم
لباس هایشان را آماده روی میز میگذارم
چراغ اتاق را خاموش میکنم
و منتظر فردا می مانم...
#شماهمبنویسید
📜 اینجا، سکوی انتشار روایت شماست.
🔗 https://eitaa.com/pishran8
#خادم_الرضا
#روایت_بانوانه
#روایت_بانوی_پیشران
─━━⊱ روایت شهید جمهور ⊰━━─
سندروم پست بی قرار !
سال اولی بود که میخواستم رای بدهم
با هیجان مناظرات انتخابات را پیگیری می کردم؛ نمیخواستم اولین انتخابم اشتباه باشد👌
به یاد دارم آن روزها به او گفتند تو سندورم پست بی قرار داری...
من ناراحت شدم ولی بعضی از دوستانم خندیدند.
اما این روزها بعد از خبر شهادتت
همه فهمیدیم معنای بی قراری را...😔
راست میگفتند تو بی قراری!
بی قرار برای باز کردن گره ای از زندگی مردمت...
ما این روز ها خیلی بی قراری هایت را دیده ایم...
از حضورت در سازمان ملل گرفته
تا بودنت کنار دخترک کوچک چادر گل گلی.
آن ها چه میفهمند درد مردم چیست،
تشنه یک روز نشستن بر آن صندلی هستند که تو جز برای آسایش ایران روی آن ننشستی...
_ای کاش تمام بی قراری ها از جنس تو بود_
نگران این بودند تو این پست را به سودای پستی بالاتر رها کنی...
اما چه پستی برای تو بالاتر از هم نشینی با شهدا...
گوارای وجودت سید،
پایان بی قراری هایت گوارای وجود...
✍ به روایت دختر دهه هشتادی
#شماهمبنویسید
📜 اینجا، سکوی انتشار روایت شماست.
🔗 https://eitaa.com/pishran8
#خادم_الرضا
#روایت_بانوانه
#روایت_بانوی_پیشران
6.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
─━━⊱ روایت شهید جمهور ⊰━━─
با پابــرهنگان وطــــن هــــمپای
همدرد و داغ با غمِ محرومان
پا در رکاب خــــدمت و آبادی
تا قــــلههای بکــــر ارسباران
با درد و فقر، نان و نمک خورده
او بوسه زد به دست ترکخورده
دردآشــــنای زخـــمِ نمـــکخورده
لبــــخند بود و زخمِ دلش پنهان
او عزم قاف خدمت و یاری داشت
با آسمان چه قول و قراری داشت
ققنوسما چهکرد و چهحالیداشت
در بزم کـــوه و آتــش و در بوران؟!
از قـــلهها، عــــروج مبارک باد
مرد خطـــر! صعـود مبارک باد
تو مرد پشت میزنشینی؟ نه!
تو رستمی میانهی هر میدان
تو خادم همیشــــهی سلطانی
دلبســــتهی دیار خــــراســــانی
او میزبانشدهست و تو مهمانی
آمد به پیشــــواز تو مــــولامان
✍ سروده رحیمه مهربان
#شماهمبنویسید
📜 اینجا، سکوی انتشار روایت شماست.
🔗 https://eitaa.com/pishran8
#خادم_الرضا
#روایت_بانوانه
#روایت_بانوی_پیشران
─━━⊱ روایت شهید جمهور ⊰━━─
به رسم میزبانی به موکب اسکان مردمی شهرستان های اطراف که برای مراسم تشییع به مشهد آمده بودند سری زدم...
در میان جمع مادری که به سن و سالش میآمد ریاست جمهوری شهید رجایی را تجربه کرده باشد، مدام مویه کنان این جمله را تکرار میکرد: «ما روزهای سخت تر از این تجربه کردیم مادر و سربلند بیرون اومدیم »
با بدنی نحیف از روستای دورافتاده اش آمده بود مشهد تا فقط چند ساعتی در مراسم تشییع شرکت کند...
هر بار که اسم شهید ابراهیم رییسی را به زبان می آورد باید صبر می کردیم تا بغضش را فرو بخورد و بعد دوباره کلمات را پشت هم بچیند ...
آقای سید ابراهیم رییسی نمیدانم با دل این مادر چه کردی ...
سخت داغدار و دلتنگ بود... مثل مادرت😭
#شماهمبنویسید
📜 اینجا، سکوی انتشار روایت شماست.
🔗 https://eitaa.com/pishran8
#خادم_الرضا
#روایت_بانوانه
#روایت_بانوی_پیشران
─━━⊱ روایت شهید جمهور ⊰━━─
تویاون بحبوحه نگاهمو به خودش جلب کرد
ناز و متین مثل همه ی دخترای دهه هشتادی یه گوشه کنار مادرش ایستاده بود...
جلوتر رفتم؛ نگاهمون بهم گره خورد
با نگاه مادرانه گفتم
_عزیزدلم دوس دارم از زبون خودت بدونم واسه چی اومدی ؟ الان چه حالی داری؟
قطره های اشک در چند ثانیه مهمان چشم هایش شدند.
+ می دونین خانوم... خیلی سخته که نداریمش. اومدم بدرقه اش کنم؛
اما اینم بگم! درسته غمگینم ولی این از دست دادنها برای ما چیز جدیدی نیست. پدر و مادرمم میگن ما یه روز رجایی رو از دست دادیم؛ ولی حالا به یه رئیسی رسیدیم. پس حتما فرداها یه رئیسی دیگه رو هم تجربه خواهیم کرد...
ناخودآگاه لبخندی بین آن همه بغض و اشک به صورتم نشست؛ بوسیدمش و آرام زیر لب گفتم:
درسته که چشمای هممون گریونه،
اما دلــمون روشــنه...
روشن به امید آینده درخشان تر برای ایران عزیزمون...
#شماهمبنویسید
📜 اینجا، سکوی انتشار روایت شماست.
🔗 https://eitaa.com/pishran8
#خادم_الرضا
#روایت_بانوانه
#روایت_بانوی_پیشران