eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35.1هزار عکس
16.4هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
. وظیفه ی شما نگاه نکردنه ،، چه باحجاب باشد و چه بد حجاب به این مسئولیت درست عمل کنید!!😊 . آیه 31 سوره نور نخستین خطاب درباره حجاب را به مردان داشته است تا با کنترل نگاه خود، راه تشویق و تهییج بانوان برای عرضه خود در جامعه را ببندند. قرآن اولین خطاب را به مردان در خصوص حجاب داشته است. خدواند متعال در آیه می‌فرماید: «قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ»؛ به مردان با ایمان بگو دیده، فرو نهند و پاکدامنى ورزند که این براى آنان پاکیزه‏تر است، زیرا خدا به آنچه مى‏کنند، آگاه است، تا مردان با کنترل نگاه خود، راه هرگونه تشویق برای عرضه کردن بانوان در جامعه را ببندند. https://eitaa.com/piyroo
📢 همسرداری و مهربانی شهید 🍁خیلی آرام و شوخ طبع بود! وقتی آمد خواستگاری، برادرم بهم گفت: سید، خیلی خوش اخلاق و شوخ طبعه😊 نگران نباش که هشت سال از تو بزرگتر است و نتوانید باهم بسازید. خیلی مهربون بود.👌 یه ماه اول زندگیمان که ماه رمضان بود، بیشتر روزها سید اصغر سحری درست میکرد😊 و بعد من را بیدار میکرد که سحری بخوریم. عادت داشت تا من نمی آمدم سر سفره بنشینم، دست به غـــــذا نمیزد. میگفت: "خانم شما اول بفرمایید بشینید"، بعد با هم میخوریم.☺️ دستپختم خوب بود، ولی سید اصغر غذا برایش مهم نبود. اگه بد میشد یا دیر میشد اصلا به رویم نمیاورد. اینقدر عادی برخورد میکرد تا من ناراحت نشوم.💔 شهید مدافع حرم سید اصغر فاطمی تبار🌹 https://eitaa.com/piyroo
🌺همزمانیِ امام رضا(ع) با روز ، حال و هوای متفاوتی به آن بخشیده. 🔰در اهمیت روز زیارتی امام مهربانی ها، می گوید: زیارت حضرت رضا(ع) در روزهای مقدس اسلامی افضل است؛ خصوصا روزهایی که به آن حضرت دارد. مثل روز ولادت🎊 (۱۱ ذی القعده) و روز شهادت🏴 آن حضرت (مطابق مشهور آخر ماه صفر) 💢سپس از کتاب اقبال مرحوم سید بن طاووس استحباب زیارت آن حضرت را در روز📆 ۲۳ ذی القعده (طبق روایتی آن حضرت) نیز نقل می کند. #٢٣_ذی_القعده (ع) https://eitaa.com/piyroo
💯مسلمان شدن ملکه زیبایی و مدل اهل جمهوری چک 🔻"مارکتا کورینکوا" سوپر مدل کشور چک و کسی که هالیوود هم بهش پیشنهاد داده بود و در یک فیلم هالیوودی بازی کرده بود و صاحب کمپانی تبلیغاتی و طراح حرفه ای بود به دین اسلام مشرف شد 🔻"مارکتا"وقتی که عکس خودش رو در پیجش قرار داد میلیون ها هوادارش شگفت زده شدن اونها فک میکردن که مدل حجاب شده ولی مارکتا خبر از مسلمون شدنش داد 🔻وقتی که بچه بودم بهم گفته بودن زن در اسلام جایگاه پایینی داره و بی ارزش هست ولی وقتی راجع به اسلام مطالعه کردم فهمیدم که دقیقا برعکس اون صادق هست و زن در اسلام جایگاه بالایی داره و زن در غرب تحت عنوان آزادی فریب خورده 🔻من قبل از مسلمان شدنم احساس سنگینی در قلبم داشتم و بی حوصله و نا امید بودم تا اینکه شنیدن قرآن به من آرامش داد و سنگینی قلبم رو برطرف کرد 🕊اسلام انسانها را از برده مد بودن نجات میده و به انسانیت می رساند https://eitaa.com/piyroo
🔸 ... •زمانی که عکس شهدا رو به دیوار اتاقم چسبوندم، ولی به دیوار دلم نه! 🔹 ... •زمانی که اتیکت خادم الشهدا و...رو به سینه ام میچسبونم، اما خادم پدر و مادر خودم نیستم! 🔸 ... •زمانی که اسمم توی لیست تمام اردو های جهادی هست، ولی توی خونه خودمون هیچ کاری انجام نمیدم! 🔹 ... •زمانی که برای مادرای شهدا اشک میریزم، اما حرمت مادر خودم رو حفظ نمیکنم! 🔸 ... •زمانی که فقط رفتن شهدا رو میبینم، ولی شهیدانه زیستنشون رو نه! 🔺شهدا شرمنده‌ایم که مدام شرمنده ایم تعجیل در ظهور اباصالح‌علیه السلام گناه نکنیم https://eitaa.com/piyroo
♦️در نیمه شعبان سال90 حادثه ای دردناک باعث شد جوان 19ساله ای به نام علی خلیلی در حین بازگشت از هیئت به واسطه ی نجات دختری که مورد آزار عده ای اراذل قرارگرفته بود.. مورد ضرب و شتم قرار گیرد و از ناحیه ی گردن موجب زخمی عمیق شود😓 شهید علی خلیلی دیگر زندگی ای عادی نداشت و پس از تحمل 2سال درد و رنج جسمانی دعوت حق را لبیک گفت...🕊 برادر شهیدم کمکم کن تا بتوانم راه شما را ادامه دهم... 💔 🌹شهید_علی_خلیلی 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 نگاه به خانم ها ممنوع ⛔️⛔️ ♨️ در کتیبه‌های هخامنشی تصویر صدها مرد وجود دارد اما هیچ تصویری از زنان دختران و هخامنشی نیست . چون هخامنشیان بر خود عار می‌دانستند که زنانشان در معرض نگاه دیگران باشند. 📚 سند: والتر هینتس، داریوش و ایرانیان، ترجمه پرویز رجبی، تهران: نشر ماهی، 1392، ص 352. ♨️ ولی متأسفانه امروز، بسیاری از کسانی که دم از ایران باستان می‌زنند و داعیه بازگشت به فرهنگ هخامنشی در سر می‌پرورانند، اینگونه رفتار نمی‌کنند. بلکه مانند یونانیان باستان، زیبایی‌های بدن همسران و دختران خود را در معرض دید هر بیگانه‌ای قرار میدهند. به امید دنیایی پر از راستی و درستی و انسانیت I wish you happiness and peace https://eitaa.com/piyroo
سلام بر همراهان کانال💕 ان شاالله از امشب با رمان جذاب نوشته خانم رو تو کانال قرار بدیم.😍😊 هر شب دو قسمت تقدیم خواهدشد با ما همراه باشید.
﴾﷽﴿ ❤️ ❤️ آرام چشمانم را باز میڪنم،با چشم هاے خواب آلود اطرافم را دید میزنم،نشستہ روے زمین خوابم بردہ! خمیازہ اے میڪشم و دستم را میان موهایم مے لغزانم،دست راستم را روے تخت میگذارم و بلند میشوم. بہ سمت در میروم،چشم هاے نیمہ بازم را بہ در مے دوزم و دستگیرہ را مے فشارم،با قدم هاے بلند بہ سمت آشپزخانہ قدم برمیدارم. با قدم هاے تندم ڪنارہ هاے شلوار نخے گشاد مشڪے رنگم تڪان میخورد. سردے سرامیڪ ها حالم را خوب میڪند! مثل خودم هستند! سرد، بے روح! چشمانم را ڪامل باز میڪنم و سرم را ڪمے پایین مے اندازم. زل میزنم بہ شڪم برآمدہ ام ڪہ از زیر بلوز مشڪے خودنمایے میڪند. نگاهم را از شڪمم میگیرم. نزدیڪ آشپزخانہ میرسم،میخواهم وارد آشپزخانہ شوم ڪہ صداے فریاد ڪشیدن پدرم مے آید. چند ثانیہ بعد صداے مادرم هم بلند میشود،مدام اسم من را میگویند. باز دعوا بر سر من! بدون توجہ وارد آشپزخانہ میشوم و بہ سمت یخچال میروم. عادت دارم! در یخچال را باز میڪنم و از طبقہ ے اول شیشہ ے شڪلات صبحانہ را برمیدارم. صداے پدرم بلندتر میشود. پوفے میڪنم و نگاهے بہ ڪابینت ڪنار ظرف شویے مے اندازم. جا قاشقے روے آن ڪابینت بود،میخواهم بہ سمتش بروم ڪہ درد بدے زیر دلم مے پیچید. دست آزادم را زیر شڪمم میگذارم و ڪمے خم میشوم. صورتم از شدت درد درهم رفتہ! نہ الان وقتش نیست! صداے پدرم دوبارہ اوج میگیرد. شیشہ ے شڪلات صبحانہ از دستم مے افتد،هم زمان با افتادنش آخ بلندے میگویم و روے زمین مے نشینم. صداے "چے بود" پدرم مے آید. صداها توے گوشم میپیچید! صداے قدم هاے ڪسے ڪہ با عجلہ بہ سمت آشپزخانہ مے آید. صداے خندہ هاے روزبہ ڪنار گوشم! صداے آن مامور لعنتے! صداے فریاد مادرم! درد امانم را بریدہ،روے زمین دراز میڪشم. صداها بیشتر مے شود. صداے تاپ تاپ هاے قلب موجود زندہ اے ڪہ توے شڪمم بود. دوبارہ صداے نگران مادرم:آیہ!مامان! صداے ملتمس و بغض آلود روزبہ ڪنار گوشم:آیہ غلط ڪردم! صداے گریہ هاے مریم! صداے دلدارے دادن هاے نساء! صداے خندہ هاے نورا و شیطنت هایش! آخ نورا...! زیر لب نامش را زمزمہ میڪنم:نورا...! انگار مثل همیشہ میگوید:چے میگے فسقلے؟! بغضم گلویم را میفشارد. نفس هایم بہ شمارہ مے افتدند،محڪم لبم را مے گزم. صداے فریاد یاسین پردہ ے گوشم را مے دَرَد:آبجے!آبجے چے شدے؟ و باز صداے تاپ تاپ هاے قلب آن موجود زندہ! حضور مادر و برادرم را ڪنارم احساس میڪنم،نمیتوانم جوابشان را بدهم! حرف هاے یڪ پرستار یادم مے آید،سریع روے پهلوے چپ میخوابم. بخاطرہ آن موجود زندہ. پدرم با عجلہ ڪنارم مے نشیند،یاسین التماس میڪند بلند بشوم!‌ همہ ے صداها قطع میشوند،هیچ صدایے نمے آید جز صداے تاپ تاپِ قلبش! صداے قلب پسرم... با چشمان نیمہ باز بہ مادرم خیرہ میشوم،دستم را میفشارد. _چقد گفتم تو خودت نریز!تو این شیش ماہ یہ قطرہ اشڪ نریختے! سپس بلند میگوید:یاسین زنگ زدے بہ آمبولانس؟! مے خواهم مثل همیشہ بہ حرفش گوش ڪنم،قطرہ ے اشڪے از گوشہ ے چشم راستم مے چڪد. یڪ قطرہ اشڪ! بعد از شش ماہ! نہ بعد از شش سال! خوابم مے آید! قطرہ هاے اشڪ آرام روے گونہ هایم سر میخورند،چشمانم را مے بندم...! صداے آخر گوشم را ڪَر میڪند:تو آیہ ے جنون منے...آیہ...! نویسنده: 💕 https://eitaa.com/piyroo