4_5938245826676523542.mp3
6.85M
🍃 بازم از تو سوریه شهید آوردند
😭😭😭
🎤کربلایی سید رضا_نریمانی
#روحمان_با_یادشان_شاد
🌷🌷🌷🌷🌷
#ما_ملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
💐 مراسم وداع و تشییع شهید مدافع حرم محمد بلباسی
🔹 شب وداع :
چهارشنبه ساعت ۱۹ در ورزشگاه شهید وطنی قائمشهر
🔹تشییع:
پنج شنبه ۸ صبح بصورت خودرویی از حسینیه عاشقان ثارالله(ع) به سمت گلزار شهدای سیدملال
😷 رعایت پروتکل های بهداشتی و همراه داشتن ماسک #الزامی می باشد.
🌷🌷🌷🌷🌷
#ما_ملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️اگر میخواهید توحید محض را ببینید فیلم آخرین دیدار شهید #محمود_رادمهر با مادرشان در شب اعزام به سوریه رو نگاه کنید...
🎥وقتی خواستند با همسر شهید مصاحبه کنند عذرخواهی کرد و گفت:
همسرم سفارش کرد؛ نبینم جایی بروی و از من تعریف کنی!
#شهدای_خان_طومان
🌷🌷🌷🌷🌷
#ما_ملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🍃 🥀 🍃
🔴 وصیتنامه #شهید_رادمهر:
"اگر میخواهید دنیا و آخرتتان تضمین شود و از مصائب آخرالزمان در امان باشید... #اطاعت_از_ولایت_فقیه را بر خود واجب بدانید
#شهدای_خان_طومان
#شهید_محمود_رادمهر
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
6.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸اگه براتون مقدوره یه جای خلوت سه دقیقه این کلیپ رو ببینید
مربوط به روز جمعه هجدهم مهرماه
( #تفحص_شهدا)
🖤رفتند تا ما بمانیم
می ایند تا راه را گم نکنیم👌
ما که قدمان به دنیای تان نمی رسد، شما بیایید!
ما را که پای آمدن مان نیست،شما بیایید!
#شهدای_خان_طومان
#عند_ربهم_یرزقون
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ #دیدنی| لحظهی اعلام خبر کشف پیکر شهید مدافع حرم محمود رادمهر به مادر وی و واکنش درس آموز مادر شهید
#خان_طومان
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#داستان_تمام_زندگی_من
#قسمت_سی_پنج
-خانم کوتزینگه ... شاید درخواست عجیبی باشه ... اما ... خیلی دلم می خواد پسرتون رو ببینم ... به نظرتون ممکنه؟ حسابی تعجب کردم ...
پسر من رو؟... بله. البته اگر عجیب نباشه...
چرا؟... چند لحظه مکث کرد...
-هر چند، جای چندان رومانتیکی نیست ... اما من به شما علاقه مند شدم ...
بدجور شوکه شدم ... اصلا فکرش رو هم نمی کردم ... همون طور توی در خشکم زده بود...
یه دستی به سرش کشید و بلند شد ...
از اون روز که باهاتون صحبت کردم و اون حرف ها رو شنیدم... واقعا شما در نظرم آدم خیلی خاصی شدید ... و از اون روز تمام توجهم به شما جلب شد...
-اقای هیتروش ... علی رغم احترامی که برای شما قائلم اما نمی تونم هیچ جوابی بهتون بدم ... بهتره بگم در حال حاضر اصلا نمی تونم به ازدواج کردن فکر کنم ... زندگی من تازه داره روال عادی خودش رو پیدا می کنه ... و گذشته از همه این مسائل، من مسلمان و شما مسیحی هستید ...... ما نمی تونیم با هم ازدواج کنیم . این رو گفتم و از دفترش خارج شدم ... چند ماه گذشت اما اون اصلا مایوس نشد ... انگار نه انگار که جواب منفی شنیده بود ... به خصوص روز تولدم ... وقتی اومدم سر کار، دیدم روی میزم یه دسته گل با یه جعبه کادویی بود ... و یه برگه...
اگر اجازه بدید، می خواستم امشب، شما و خانواده تون رو به صرف شام دعوت کنم...
با عصبانیت رفتم توی اتاقش ... در نزده، در رو باز کردم و رفتم تو ... صحنه ای رو دیدم که باورش برام سخت بود
داشت نماز می خوند..
بی صدا ایستادم یه گوشه ... نمازش که تموم شد، بلند شد و رو به من گفت...
ادامه دارد . . .
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#داستان_تمام_زندگی_من
#قسمت_سی وششم
برای قبول دعوتم، اینقدر هم عجله لازم
نبود.....
وخندید.......
با شنیدن این جمله،تازه به خودم اومدم..
زبانم درست نمی چرخید....
شما مسلمان هستید اقای هیتروش؟......
پس چرا اون روز که گفتم مسیحی هستید چیزی نگفتید..... همان طور که
سجاده اش رو جمع می کرد و توی
کاور میذاشت با خنده گفت.....
خوب اون زمان هنوز مسلمان نشده بودم
هر چند الان هم نمیشه گفت خیلی مسلمانم... هنوز به خوندن نماز عادت
نکردم.... علی الخصوص نماز صبح...
مدام خواب می مونم...تازه اگه چیزی
از قلم نیوفته وغلط نخونم...اون با خنده
از نماز خوندن های غلط وعجیبش
می گفت.... ومن هنوز توی شوک بودم..
چنان یخ کرده بودم که کف دستم مور
مور و سوزن سوزن می شد....خدایا حالا
باید چه کار کنم؟....
خانم کوثزینکه.... مهمانی تولدی که براتون گرفتم رو قبول می کنید؟...
من واقعاً علاقه مندم با پسرشما و
خانوادتون اشنا بشم.....
توی افکار خودم غرق شده بودم که
صدام کرد... مبهوت برگشتم سمتش
ونگاهش کردم..... حال شما خوبه؟....
به خودم اومدم....
بابت این جواب متاسفم امافکر نمی کنم
دیگه بتونم برای کسی همسر خوبی باشم
این رو گفتم از جا بلند شدم.....
قسمت چهل وچهارم مرد کوچک
اشکال نداره من چیز زیادی از اسلام
وشیوه زندگی به مسلمانان بلد نیستم...
شما می تونید استاد من باشید...هنوز
نواقص زیادی دارم ولی ادم صبوری
هستم... حتی اگر پاسخ شما برای همیشه
منفی باشه... لازم نیست نگران من باشید
من به انتخاب شما احترام می گذارم....
#ادامه دارد.......
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
13990629_40489_192k.mp3
3.53M
🎥روایتگری شهدایی قسمت ۸۱۷
🎙مربعهای قرمز
🔷بخش اول
🔹خاطرات مرصاد
🔰«مربعهای قرمز»، روایتی ازخاطرات شفاهی #حاج_حسین_یکتا در دوران دفاع مقدس و به قلم سرکار خانم زینب عرفانیان است.
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
8.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پســت_پـایـــانـی
🕙سـاعـت عـاشقـے
💠دعـــــاے فـــرج💠
⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄