eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35.1هزار عکس
16.4هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: مستحبات به خدا نزديك نمي گرداند اگر به واجبات زيان رساند. 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇 🎇🎇🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇🎇🎇 💠و درود خدا بر او فرمود: زبان عاقل در پشت قلب اوست، و قلب احمق در پشت زبانش قرار دارد. (اين از سخنان ارزشمند و شگفتي آور است، كه عاقل زبانش را بدون مشورت و فكر و سنجش رها نمي سازد، اما احمق هرچه بر زبانش آيد مي گويد بدون فكر و دقت، پس زبان عاقل از قلب او و قلب احمق از زبان او فرمان مي گيرد). 📒 🎇🌹🕊 🎇🌿🌹 🎇🎇🎇🎇
🚨 ظریف بخوانید اما درشت تکرار کنید ▪️راست میگوید که میدان با میز فرق دارد او اساساً حاصل یک تَکرار بی جاست نه یک‌اقدام بجا آقای دیپلمات شما یادتان نمی آید مرد میدان ما آن روز که در زیر آفتاب سوزان جنوب پوست می انداخت تو در حال درست کردن اتوی کت و شلوارت در نیویورک بودی و در حال نوشتن پیش نویس ۵۹۸ و جام زهر تو سنگین تر از خودکار را بلند نکرده ای تا داغی قنداقه آفتاب خورده کلاش را زیر آفتاب داغ خوزستان در دستت حس کنی و مجبور نبوده ای آب آفتاب خورده بخوری و روی خاک دراز بکشی و خون رفقایت را که روی صورتت پاشیده پاک کنی و تکه های بدنشان را درون گونی جمع کنی و برای والدینشان ببری ▪️آن روز که مرد میدان ما اشرار تنیده در کالبد خسته سیستان را ازاله میکرد هم تو در سعد آباد با همین مستر ریش قشنگ در حال مالیدن پاچه اروپایی ها برای امضای ننگین سعد آباد بودید ▪️شما قفل های زیادی زده اید از تاسیسات هسته ای تا دهان منتقدان حق داری قتیل نیمه شب جمعه دی ماه بغداد را مقصر ناکامی هایت بدانی. او مرد میدان بود و امنیت مذاکرات شما را هم تامین میکرد. تو با کَری ور میرفتی و قدم میزدی که او در ادلب و حلب و نبل و الزهرا و موصل خاکریز به خاکریز دنبال شهادت و فتوحات شیربچه های انقلاب خمینی بود. ▪️مکتب ولنجک نمیفهمد عمق استراتژیک اندیشه روستای قنات ملک رابُر کرمان را. آقای دیپلمات این حنایی که امروز بر کاکل ملت میبندید دیگر رنگی ندارد کار اندیشه غرب لیس شما تمام است مذاکرات و ورق پاره برجام شما به جهنم خواهد رفت و خودتان به جایی آنطرف تر از برجام ▪️اما راکت های غزه به تلاویو رسیده است موشکهای انصار الله به ریاض صاروخ های حزب الله به دیمونا صدای پوتین ما را پشت دیوارهای حیفا بشنوید این صدای ملتی است که اراده کرده است سیفون فاضلاب سیاست را برای همیشه بکشد استبراء انقلاب از نجاست غربگدایی و استنجاء ایران از فضله ی لیبرالیسم و حجامت نظام از خون کثیف سازش کاران بزودی اتفاق خواهد افتاد ▪️آقای دیپلمات دوست دارید نقش شمارا در "گاندو۳" چه کسی بازی کند؟ یادت هست کدخدای شمارا خدای ما با شنهای طبس خار کرد؟ یادت باشد خون فرمانده دامن گیر است جناب! سرخاب و سفیدآب دیپلو_ماتیک سازشگرانه را با کدام آب و صابون میشود پاک کرد. گرد خاک شلوارتان را بعد از زانو زدن در مقابل امیر کویت چه کسی پاک کند؟ اینجا محاسن مردان خدا با خون خضاب میشود و لباسشان در آتش اشتیاق وصل خاکستری میشود ▪️سهم شما از سازش ۱۰۰ سکه بود و یک مدال حلبی از دست پرزیدنت، سهم او یک موشک بود و یک نشان ذوالفقار از نائب امام عصرش. بقیه حرفها بماند برای ۲۸ خرداد! 🇮🇷 بولتن محرمانه 🇮🇷
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 صبم زودتر از همه بیدار شدم. سلانه سلانه به طرف دستشویی رفتم دلم می خواست زودتر از بابا و ماکان از خونه برم بیرون. وسط اتاق وایساده بودم و نمی دونستم چه جوری مانتومو بپوشم اونم با این لباس اصلا دلم نمی خواست کسی و صدا بزنم. موهامو هم نمی تونستم ببندم.ولش کنی میرم تو مدرسه میدم آنی ببنده. لباس گشاد بود راحت درش آوردم و مانتومو با یه بدبختی پوشیدم. کیفمم که نمی تونستم بندازم رو دوتا شونه ام. فرقم کج باز بود و موهام از طرف ریخته بود رویچشمم. نگاهی توی آینه به خودم انداختم و در آخرین لحظه رسید خشکشوئی رو هم چنگ زدم. از پله اروم آمدم پائین. از توی آشپزخونه سر و صدا می اومد. مهربان بیدار بود و داشت صبحانه آماده می کرد. بدون سر و صدا خزیدم توی حیاط و از خونه زدم بیرون. نیم ساعت زودتر از همیشه از خونه بیرون اومده بودم. بی خیال راه افتادم طرف مدرسه. دست چپمم عین چلاقا وبال گردنم بود. بذار یه بار تو عمرمون قبل از زنگ برسیم.پوفی کردم و سرعتم و تند تر کردم. چون آنی با سرویس می آمد جز اولین نفرات بود. وقت میشد یه کم باهاش حرف بزنم. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 وارد حیاط مدرسه که شدم هنوز خلوتِ خلوت بود. راست رفتم طرف کلاس خودمون. مدرسه ما به نوعی جز آثار تاریخی محسوب میشد. کلاسها دور تا دور حیاط قرار داشتند و درها و پنجره های بزرگ برای نورگیری ولی همین در و پنجره تو زمستون باعث میشد اونایی که نزدیک در می شینن تقریبا قندیل ببندن. یه تعداد از کلاسها هم داخل سالن بود که میشد پشت کلاسای ما. در واقع کلاسایی توی حیاط هم به سالن در داشتن هم به حیاط. تازگیا هم یه خیری پیدا شده بود و یه سالن بزرگ برای امتحانات و مراسما ساخته بود که بخاطرش یک سوم حیاط بزرگ مدرسه گرفته شده بود. کلاس ما به در ورودی خیلی نزدیک بود. اول ا0ا. بخاطر ترتیب حروف الفبا من توی اولین کلاس بودم. آی روی پله ورودی کلاس چمباتمه زده بود. با دیدن من چشاشو مالید و گفت: -دارم رویا می بینم. ترنج و زود رسیدن به مدرسه. امروز سرت به جایی خورده. ؟؟ دستم زیر مقنعه ام بود و نمی دید وبال گردنمه. کولیمو انداختم رو زمین وکنارش ولو شدم. تازه اون موقع بود که دستم و دید. -ترنج این چیه؟؟ و با چشای گرد شده به دستم اشاره کرد 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 -نمی دونم والا ولی ما بش میگیم دست. -هر هر یعنی چه مرگت شده؟ -کوری؟ -شکسته؟ -نه ترقوه ام مو برده. -تصادف کردی؟ -نه از پله سقوط کردم. -واسه چی؟ -آنی بی خیال. سر صبی نکیر منکر می پرسه. کلافه پا شدم رفتم تو کلاس. ردیف دوم نشستم رو صندلیم.آنی کشونکشون اومد دنبالم -باز چته اول صبی پاچه می گیری. کولیمو زدم به صندلی جلویی و گفتم: -طبق معمول. بابام گیر داده این بارم لپ تاپم و توقف کرده. آنی دست به سینه نگام می کرد. تکیه دادم و پاهامو گذاشتم روی صندلی جلویی. -نکن خاکی میشه حوصله نق نقای رویا رو ندارم. -بذار اینقدر غر بزنه تا جونش بالا بیاد. بعد مخصوصا کف کفشمو مالیدم رو صندلیش. -ترنج بنال ببینم چه مرگته! لپامو باد کردم و گفتم: -آنی!هوم؟توچه جوری میشه که می فهمی از یه پسری خوشت اومده؟ -بله بله چی شد؟ ترنج خانم خبرایه؟ بی حال نگاش کردم و گفتم -اگه بخوای این ادها رو در بیاری نمی پرسم. آنی تکیه داد و گفت:اوه ه ه ه چه امروز بداخلاق شدی. تو نیشت تا بنا گوش باز بود همیشه. -آنی یه امروز و بی خیال من شو. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
33.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایتگری شهدایی قسمت 1013 🎥بیانات مقام معظم رهبری در رابطه با سردار شهید حاج قاسم سلیمانی ❗️نماهنگ|کسی که آمریکا را به زانو در آورد. ⚠️با توجه به هجمه های اخیر نسبت به سردار رشید اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی این نماهنگ نشر حداکثری گردد https://eitaa.com/piyroo
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 🔴 کانال ازاین ساعت الی ساعت 8:30 صبح تعطیل میباشد،⛔️ 🤲اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا 🤲التماس دعای فرج 🌷🕊🌷🕊🌷🕊 افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد دلتنگ شهادت