eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_917056964.mp3
1.39M
اذان شهید باکری.. به افق دلهای بیقرار دلتون شکست التماس دعا🤲🤲🌾🌾 حی علی الصلاه التماس دعا🌹
💔می‌گفت: من با این بیت شعر از متحول شدم "در مسلخ عشق جز نکو را نکُشنند روبه‌صفتان زشت‌خو را نکشنند..." شاید برای همینه اونایی که متحول میشن خیلی می‌تونن روی برادریش حساب کنند.👌 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
📸يكى از زیباترین عکس های دفاع مقدس معروف به عکس (شش برادری) چرا که در عکس سه برادر بزرگتر ایستاده و سه برادر کوچکتر زیر پای برادر بزرگتر نشسته و از همه جالبتر اینکه پنج نفر به درجه رفیع شهادت و یک نفر به درجه جانبازی مفتخر گردیدند... 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
باز دلم هوای دارد هوای آن گنبد بیکران دارد به یاد حرم سبز و زیبایت اشک در چشمان من مکان دارد چه درد غریبی ست درد دل تنگی! دل تنگم هوای صاحب الزمان(عج)دارد 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
✅خاطره ✍آفتاب‌نزده از خانه زد بیرون. همین‌طور آمد و نشست کنار راننده که بروند اهواز. از کرمان راه افتادند و دو سه ساعت بعد رسیدند به سیرجان. آن موقع بود که حرف دل فرمانده آمد سر زبانش. معلوم شد قلبش را پشت در خانه‌اش جاگذاشته و آمده. به راننده‌اش گفت: «دیشب شب ازدواجم بود.» حاج‌آقا شما می‌موندید. چرا اومدید؟ نه، جبهه الان بیشتر به من نیاز داره. به ‌جای رخت دامادی، لباس رزم به تن آمده بود پشت خاکریز، توی سنگر، وسط میدان نبردی که آتش و خمپاره و گلوله از زمین و آسمانش، جای نقل‌ونبات را گرفته بود. تازه‌عروس خانه‌اش را از همان روزها سپرده بود به خدا. یقین داشت که خدا بیشتر از خود حاجی مراقب اوست. 📚 منبع: سلیمانی، ص۱۹ 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
⋆. صِدآقـت‌وشَھـآدَت‌اتفـٰاقۍ هَـم‌قافِیـه نَشدنـد . . اَگـرصادِق‌باشیم‌حَتمـاً شَھیـدمےشَویـم . . https://eitaa.com/piyroo
باید یـادمان بـماند.. سختـے سنگرهاے ڪمیݩ را.. هـور را.. نیـزارها را.. واخـلاص رزمنـده ها را.. تا مبـادا زمان ما را با خـود ببرد مدیون چه ڪسانـے هستیـم.. https://eitaa.com/piyroo
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 -یک خواهش ازت داشتم نه نگو. ترنچ پر سوال نگاهش کرد. -چی؟ ارشیا چهار زانو روی تخت نشست و به ترنج گفت: -بشین اینجا. و به مقابل خودش اشاره کرد. ترنج با تردید نشست. ارشیا با لبخند نگاهش کرد و گفت: -حالا اینا رو تکرار کن. ترنج فهمید و سرش را پائین انداخت و تکرار کرد.ارشیا آرام گفت: -قبلتَ... ارشیا نفس عمیقی کشید و دست دراز کرد و انگار که بخواهد به شی مقدسی دست بزند دست ترنج را گرفت. قلب ترنج به سرعت می تپید و انگار می خواست از سینه اش بیرون بپرد این احساس خوب را باور نداشت. ارشیا دست ترنج را نوازش کرد و گفت: -باور کنم تو مال خودم شدی.ترنج میشه نگام کنی؟ ترنج با شرم سرش را بالا آورد. ارشیا به چشمهای ترنج که از شرمی دخترانه پوشانده شده بود لبخند زد و گفت: -از این به بعد دیگه حق نداری نگام نکنی. بعد دست ترنج را رها کرد و چادرش را روی شانه هایش انداخت. به شالش اشاره کرد و گفت: -اجازه میدی؟ ترنج چیزی نگفت و سرش را پائین انداخت. ارشیا دست زیر چانه ترنج گذاشت و صورتش را بالا آورد و گفت: -فکر نکنی بخاطر این محرمیت خوندم بین خودمون. دیگه نمی تونستم با شوق نگات نکنم می دونم که تو هم دوست نداری نامحرمی اینجوری نگات کنه. فقط برای همینه. وگرنه قول می دم تا زمان عروسی نه بهت دست بزنم نه تو حجابتو برداری. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ترنج لبخند زد و گفت: -هیچ وقت همچین فکری نکردم. -پس اجازه میدی؟ ترنج با کج کردن گردنش قبول کرد. ارشیا با ارامش شال سفید ترنج را از سرش باز کرد. ترنج موهای بلندش را با یک گل سر بالای سرش جمع کرده بود. ارشیا با خوشی نگاهش می کرد. نه با ترنجی که قبلا دیده بود فرق داشت. خیلی هم فرق داشت. نمی دانست چرا ولی ترنجی که او به یاد می اورد این همه زیبا نبود. نمی دانست شاید هم همان ترنج بود و او چون حالا از ته دل دوستش داشت به چشمش این همه زیبا می امد. چقدر این حالت مورب چشمانش را دوست داشت. و ان مردمک ها ی دو رنگ. ترنج دست برد و گل سرش را باز کرد. موهایش روی شانه اش ریخت و باعث شد ارشیا نفس عمیقی بکشد. موهای ترنج مثل سابق یک طرف پیشانی اش را پر کرده بود و کم کم داشتند روی چشمش سر می خوردند. ارشیا دست دراز کرد و موهای ترنج را از روی چشمش کنار زد و با لبخندی که سعی می کرد خیلی هم پهن نشود گفت: -پس هنوزم موهاتو این مدلی میزنی؟ بازم مامانت و حرص می دی پس. ترنج خندید و روی یک گونه اش چاله افتاد. ارشیا خودش هم نفهمید کی خم شد و گونه ترنج را بوسید. بعد به حالت شوخی شانه اش را بالا انداخت و خندید. ترنج هم خندید و ارشیا این بار او را در آغوش کشید. شاید نیم ساعت یا بیشتر گذشته بود که کسی به در اتاق ترنج زد: -حرفاتون تمام نشد؟ ماکان بود. ترنج شالش را روی سرش انداخت. هنوز از ماکان خجالت می کشید. -بیا تو داداش. ارشیا و ترنج رو به روی هم روی تخت نشسته بودند. ماکان وارد اتاق شد و با لحن شوخی گفت: -اینقدر حرف می زنین بعدا حرف کم می یارین. ارشیا ابروهایش را بالا برد و گفت: -شما نگران حرف زدن ما نباشین. ماکان چانه اش را خاراند و گفت: 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 -راست میگی تا این لیمو شیرین پر حرف هست کی حرف کم میارین؟ ترنج با اعتراض گفت: -من پر حرفم؟ ماکان امد جواب بدهد که ارشیا گفت: -آقا ماکان حواست باشه از این به بعد با خانم من درست صحبت کنی. ماکان پخی زیر خنده زد و با همان حال گفت: -اوهوک کی میره این همه راهو. ارشیا با وجود اینکه خنده اش گرفته بود سعی کرد قیافه جدی اش را حفظ کند: -من می رم تو هم به وقتش میری. بعد رو به ترنج گفت: -ترنج عزیزم پاشو بریم پائین. ماکان با دهان باز به ارشیا نگاه کرد و گفت: -می بیننم که خیلی زود جو گرفتت. سگ ادم و بگیره جو نگیره. بعد هم رو به ترنج گفت: -عزیزش پاشو برو پائین من با ایشون کار دارم. ترنج خجالت زده از اتاق خارج شد. که ماکان بلند زیر خنده زد: -وای ارشیا تریپ لاو اصلا بت نمی اد. ارشیا بلند شد و خیلی جدی گفت: -توقع نداشتی که این حرفا رو به تو سبیل کلفت بزنم. من که مثل بعضی ها نیستم که این حرفارو برای هر کی رسیدم خرج کنم. ماکان پرید و دهان ارشیا را گرفت. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ... همخوانی شهدا ... 🕙سـاعـت عـاشقـے ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 عمری به جز غفلت ز یادت سر نکردیم اینکه تو با ما همراهی ، باور نکردیم آقایی آن یار را دیدم صد بار اما مرام خویش را بهتر نکردیم 🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ https://eitaa.com/piyroo
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . https://eitaa.com/piyroo
باید یـادمان بـماند.. سختـے سنگرهاے ڪمیݩ را.. هـور را.. نیـزارها را.. واخـلاص رزمنـده ها را.. تا مبـادا زمان ما را با خـود ببرد مدیون چه ڪسانـے هستیـم.. 🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کشف پیکر مطهر ۱ شهید دوران دفاع مقدس 💠 امروز سه‌شنبه ۴ آبان ۱۴۰۰ گروه‌های تفحص شهدا موفق شدند پیکر مطهر شهیدی را از منطقه جزیره مجنون شمالی تفحص نمایند 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🔻با احمد در مورد مسائل‌ مختلفی حرف می‌زدیم‌ ولی‌ احمد تمرکزش‌ روی‌ جنگ نرم و خطرات‌ آن‌ بر جامعه‌ بود معتقد بود که ‌دشمنان‌ اسلام‌ نمی‌توانند‌ در جنگ‌ سخت، اسلام‌ را شکست دهند و به‌ همین دلیل رو به‌ جنگ‌ ویرانگر نرم آورده‌اند یکی‌ از بزرگترین‌ حربه‌ها و ابزارهای دشمن‌ بی‌حجابی‌ و بی‌بندباری‌ است‌ و بی‌اهمیتی به مسئله‌ی حجاب در عصر حاضر خیانت به اسلام‌ و خون پاک شهیدان است. ◽️ احمد به موضوع‌ حجاب اهمیت‌ زیادی‌ می‌داد و اعتقاد داشت‌ که‌ حجاب مهم‌تر از خون شهیدان‌ است‌ قضیه حجاب‌ برایش‌ مسئله‌ی مهمی‌ بود و همیشه نگران‌ بود حرمت حجاب‌ از بین‌ برود و زمانی‌ که‌ دختری را می‌دید حجاب‌ نداشت‌ یا حجاب آخر الزمان داشت‌ می‌گفت: خدایا من و او را هدایت‌ کن.. 🕊 🎙راوی:علی مرعی(دوست شهید) 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo