مٰادربُزرگ شَهیـــــد؛
#جھاد_مغنیه مےگفْت:
مُدّت طولٰانـے بَعد أز شھٰادتش اومَد بہ خوٰابـــــم۔۔؛
بھش گفتم: چرٰا دیر ڪَرد؎؟
مُنتظـــــرت بودَم . . !💔
گفْت: طـــــولْ کشید تٰا أز بازرسـےهآ رد شُدیم۔۔!
گفتَم چہ بٰازرسے؟!
گفْت: بیشتَر أز هَمہ؛
سَر بٰازرسـے نمــᰔـــآز وٰایسآدیم۔۔!
بیشتَر هَم دربٰاره؛
﴿ نَمـــــآزصُبح ۔۔𔘓﴾مےپُرسیدَن۔۔!
#نماز_اول_وقت
#التماس_دعا
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
15.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر انقلاب اسلامی، صبح امروز: ما پیشانی و بازوی طراحان مدبر و هوشمند و جوانان فلسطینی را میبوسیم اما آنها که میگویند حماسه اخیر کار غیر فلسطینیها است دچار محاسبه غلط شدهاند.
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
رهبر انقلاب اسلامی، صبح امروز: ما پیشانی و بازوی طراحان مدبر و هوشمند و جوانان فلسطینی را میبوسیم ا
رهبر انقلاب: دشمن خبیث صهیونیستی حالا که سیلی را خورده سیاست مظلومنمایی در پیش گرفته است! / هیچ کس نمیتواند از این هیولای دیوسیرت چهرهی یک مظلوم بسازد
⭕️ حضرت آیتالله خامنهای صبح امروز در دانشگاه افسری امام علی علیهالسلام: دشمن خبیث و ظالم حالا که سیلی را خورده، سیاست مظلومنمایی در پیش گرفته. دیگران هم کمکش میکنند. رسانههای دنیای استکبار کمکش میکنند، این مظلومنمایی صددرصد خلاف واقع و دروغ است. چون مجاهدان فلسطینی توانستند خود را از محاصرهی غزه بیرون بیاورند، خلاص کنند و برسند به مراکز نظامی و غیرنظامی صهیونیستها. او مظلوم است؟ هرچه این رژیم غاصب هست، مظلوم نیست. ظالم هست، متجاوز هست، جاهل هست، یاوهگو هست، اما مظلوم نیست. ظالم است. هیچ کس نمیتواند از این هیولای دیوسیرت چهرهی یک مظلوم بسازد.
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🌷رمان جذاب و خواهر برادری لبخندبهشتی قسمت ۴۷ و ۴۸ بلند میشوم و ادامه میدهم +پاشو بریم . بقیه من
🌱قسمت ۴۹ و ۵۰
اینکه سجاد نمیگذارد پایم را ببینم کنجکاوترم میکند .کنارم مینشیند و قهوه ای چشم هایش را به چشم هایم میدوزد
_خیلی درد دارید ؟
+اولش بیشتر بود اما الان انگار پام سر شده
کلافه کلاهش رو از روی سرش برمیدارد و آب دهانش را با صدا قورت میدهد . دوباره سرم را بلند میکنم که پایم را ببینم ، این بار گوشه ی چادرم را میگیرد و روی صورتم را می اندازد . عصبی چادرم را کنار میزنم
+چرا نمیزاری پامو ببینم ؟ مگه نمیگی چیزیش نشده
سر تکان میدهد و با جدیت میگوید
_اگه پاتو ببینی ممکنه هول کنی
یک لحظه چیزی به ذهنم میرسد .سریع میپرسم
+شلوارم پاره شده ؟
دوباره به پایم نگاه میکند. سریع نگاهش را از پایم میگیرد و به صورتم میدوزد
_آره پاره شده
از شرم گونه هایم سرخ میشود . سعی میکنم کمی پایم را جمع کنم تا نتواند آن را ببیند اما به محض تکان دادنش درد بدی در پایم میپیچد .از درد آخ بلندی میگویم .
انگار سجاد متوجه شده که بخاطر اینکه پایم پوششی ندارد خجالت کشیده ام .
بلند میشود و کنار پایم مینشیند و میگوید
_پاتو تکون نده
بعد چادرم را میگیرد و روی پایم میاندازد . در تمام این مدت سعی میکند به پایم نگاه نکند .زیر لب ( ممنونی ) میگویم و در دل خاله شیرین و عمو محسن را بخاطر تربیت درستشان تحسین میکنم .
پایم شروع به تیر کشیدن میکند و بی اختیار جیغ خفیفی میکشم .
سجاد سریع بلند میشود و کنارم می ایستد
_چی شد ؟
با ترس میگویم
+پام داره تیر میکشه
_خیلی خب آروم باشید الان یه کاری میکنم.
کلاهش را از روی زمین چنگ میزند و دوباره روی سرش میگذارد .موبایل را از جیبش بیرون می کشد و سریع شماره ای را میگیرد . تلفن را کنار گوشش میگزارد و بعد از سکوت کوتاهی خطاب به شخص پشت تلفن میگوید
_الو ، سلام .خوب گوش کن ببین چی میگم حرف هایی که الان بهت میگم رو به هیچکس نمیگی و جلوی بقیه هم عکس العمل خاصی از خودت نشون نمیدی .
دلم میخواهد بدانم با چه کسی صحبت میکند ، گوش هایم را تیز میکنم بلکه بفهمم . سجاد چند قدمی جا به جا میشود و بعد ادامه میدهد
_الان آروم از باغ میای بیرون . مغازه آقا نادر رو که یادته کجا بود ؟ میای اونجا . نزدیک اونجا یه تپه هست میای پایین تپه فقط سریع بیا ، خودت یه بهونه ای جور کن که کسی شک نکنه .
فکر میکنم دارد با سوگل صحبت میکندچون لحنش دستوری و خودمانی هست . برای چند ثانیه سکوت میکند . این بار به من نگاه میکند .نگاهش را از من میگیرد و دور میشود انگار میخواهد چیزی بگوید که من نفهمم . نمیدانم چه میگوید اما حتم دارم هر چه که هست درباره ی من هست . سعی میکنم زیاد به این موضوع فکر نکنم . دلم میخوهد پایم را ببینم اما سجاد مدام من را نگاه میکند انگار میداند چه فکری در سرم میگذرد . اگر بفهمد میخواهم پایم را ببینم نمیگذارد .کم کم درد پایم بیشتر میشود .باید پایم را ببینم حداقل بفهمم دلیل این همه درد چیست . سرم را بر میگردانم تا سجاد را ببینم . انگار حواسش به من نیست . لبخند کوچکی میزنم و چادرم را میکشم تا از روی پایم کنار برود .
سرم را آرام بالا می آورم اما چیزی نمیبینم .
سعی میکنم خودم را بالا بکشم بلکه چیزی ببینم که ناگهان سردی چیزی را روی گونه ام احساس میکنم که سرم را به سمت چپ هل میدهد .
صورتم را که برمیگردانم با قیافه ی درهم سجاد رو به رو میشوم . سریع چادر را روی پایم می اندازم .
«دل ز تن بردی و در جانی هنوز
درد ها دادی و درمانی هنوز»
امیر خسرو دهلوی
«بارها افطار خود را قبل موعد خورده ام
بس که از زیباییت الله اکبر گفته اند»
امین شیرزادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روایتگری_شهدایی1917
روایت جالب سردار سلیمانی از همرزمش شهید یوسف الهی
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
13.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ عظم البلا ...
همخوانی شهدا ...
#پســت_پـایـــانـی
🕙سـاعـت عـاشقـے
⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜
سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
#سلام_امام_زمانم💚
چشمانم از سر صبح قدمهای تو را میجويند...
يابن امیرالمؤمنین!
من به گوشه چشمی از جانب شما اميد بسته ام...
اميد، وقتی به خاندان شما باشد...
"نااميدی"، كلمه ای گنگ میشود.
🌤اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo