eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35.1هزار عکس
16.3هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 عطر شهدای گمنام در خراسان شمالی پیچید 🔸 مراسم تشییع و استقبال از 6 شهید گمنام در استان خراسان شمالی در حال برگزاری است ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#دست_تقدیر ۱۲ #قسمت_دوازدهم 🎬: نماز ظهر را در حرم مطهر سیدالشهدا خواندند، رقیه حسی غیر قابل تعریف د
۱۳ 🎬: محیا داخل راهرو ایستاده بود و می دید که فقط آخرین ردیف صندلی ها خالی هست، پس به طرف آنها رفت و مادرش هم به دنبالش آمد و هر دو روی صندلی ها جا گرفتند. مینی بوس حرکت کرد و محیا سر در گوش مادر برد و‌گفت: الان کجا داریم میریم؟ می خوای کجا پیاده شیم؟ رقیه سری تکان داد و‌گفت: مهم نیست، هر کجا رفتیم دوباره برمی گردیم، فعلا باید از این مهلکه بگریزیم و با زدن این حرف به پشتی صندلی تکیه داد و چشمانش را بست. مینی بوس پیش میرفت، خروجی شهر بود که مردی بلند گفت: زائران حرم امیرالمؤمنین اجماعا صلوات‌... لبخندی روی لبهای رقیه نشست و رو به محیا گفت: پس از قرار معلوم مولا علی دعوتمان کرده محیا هم لبخندی زد و گفت: پس برویم که خوش می رویم. هر دو زن خسته از استرسی که کشیده بودند به صندلی تکیه دادند و انگار خود را در حرم مولا علی علیه السلام تصور می کردند. نیمه های راه بودند، محیا همانطور که از شیشه به بیابان خیره شده بود، ناگهان چیزی یادش آمد، دست مادرش را گرفت و همانطور که آن را تکان میداد گفت: مادر، مادر.. رقیه با چشمان بسته گفت: دیگه چی شده محیا؟! محیا با صدایی لرزان گفت: وسائلمان، همه وسایلمان... رقیه از جا پرید و گفت: همه دست جاسم است، دیدی که قبل از اذان، دار و ندارمان را در محلی که مشخص کرده بودیم گذاشتیم و خود جاسم آمد انها را با خودش برد محیا دستش را مشت کرد و روی زانویش کوبید و‌گفت: این را می دانم، جایشان امن است اما الان جاسم کجاست و ما کجاییم؟ و از کجا معلوم اگر به کربلا برگردیم، بتوانیم جاسم را پیدا کنیم؟ رقیه لبش را به دندان گرفت و گفت: راست می گویی؟! و بعد انگار چیزی یادش آمده باشد ادامه داد: حتی...حتی آنقدر پول نداریم که هزینه برگشتمان به کربلا را بدهیم و با زدن این حرف، دست به جیبش برد و اسکانسی را بیرون آورد و گفت: همه دارو ندارمان این است.. محیا آخی گفت و بغض گلویش را فرو داد و‌گفت: حالا چه کنیم؟! رقیه چشمانش را روی هم گذاشت و گفت: توکل...به خدا توکل می کنیم و از مولا علی مدد میگیریم، او خود میهمان دعوت کرده و مطمئنا خودش هم شرایط آسایش میهمانانش را فراهم می کند. محیا که از ساده اندیشی مادر لجش گرفته بود، زیر لب گفت: آخه مادر من! واقعیت ها را نمی توان با این امیدهای رویایی حل کرد! و خیره به بیرون شد. مینی بوس به پیش می رفت و هزارن فکر به ذهن محیا خطور می کرد و هرازگاهی قطره اشکی میریخت و در دل هم به حال و روزشان مجلس عزا برپا کرده بود. بالاخره بعد از گذشت ساعتی به کوفه رسیدند، مینی بوس جلوی مسجد ایستاد و راننده صدا زد، هرکس مقصدش نجف است بنشیند. تعدادی از مسافران از جا بلند شدند، محیا همانطور که از پنجره بیرون را نگاه می کرد ناگهان متوجه چیزی شد، قلبش به تپش افتاد، آرام پرده زرشکی چرک آلود را پایین انداخت و رو به مادرش گفت: مامان، ماشین اون راننده...راننده ابو معروف، دقیقارکنار مینی بوس ایستاده.. رقیه که فکر نمی کرد این مرد مکار دنبال آنها باشد،یکه ای خورد و گوشهٔ پرده را کنار زد و بیرون را نگاه کرد، درست میدید این اتومبیل را خوب میشناخت، ماشین همان مردک بود.. ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی
13.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ عظم البلا ... همخوانی شهدا ... 🕙سـاعـت عـاشقـے ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 جمالش قبلهٔ دلها، دَمَش حلّال مشکلها به پشت پردهٔ غیبت، حقیقت همچنان باقیست دعا کن تا که بازآید، جمالش جلوه گر گردد نیاید یوسف زهرا، مصیبت همچنان باقیست🥀 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 🕊🌷 شهدا 🌷🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَاءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُؤمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَ مَعَکُم. https://eitaa.com/piyroo
هر شهید مثل یڪ فانوس است مےسوزد و نور مےدهد✨ و از کنار او بودن تو هم نورانی مےشوی با که رفیق شدی مےشوی🕊 🌷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا