eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#پنج_شنبه_های_شهدایی #افسران_جنگ_نرم 🌸سلام بر تمامی همسنگران 💐عزیزانی که امروز گلزار شهدای شهرشون رفتن عکسی از 🌹قبور مطهر شهدا ارسال نمایند به آی دی خادم کانال @shahiideh61 تا در کانال قرار بگیرد منتظر تصاویر شما عزیزان هستیم.التماس دعا #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
اگردوست شھیدداشته باشی😍 ڪم ڪم شبیه‌اش می‌شوی آنقدرشبیه ڪه حتی ظاهرت هم مثل اومی‌شود☺️ تاآنجا پیش خواهی رفت ڪه دوست شھیدت نمی‌گذارد بمیری؟ آخرشھیدت می‌ڪند😉 امید اون روز😍✌️ 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
🌸🍃 مواظب باشیم دل امام زمان پنجشنبہ ها نامه ی اعمالمون دست امام زمان می رسه🍃🌹
˙·‌•°❁ ❁°•·˙ 🌷تاریخ تولد: 1370/10/05 🌷محل تولد: آذربایجان شرقی - هريس 🌷تاریخ شهادت: 1394/09/29 🌷محل شهادت: حلب 🌷مزار شهید: گلزارشهدای -تبریز-آذربایجان شرقی 🔰 در منطقه حلب سوریه به شدت مجروح و پس از دو روز ماندن در کما، در روز 28 آذرماه به فیض شهادتــــــ نائل شد. 😓این شهید مدافع حرم 24 ساله نخستین شهید شهرستان هریس محسوب می‌شود.🕊🌷 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
˙·‌•°❁ #معرفی_شهدا ❁°•·˙ #شهید_محمدرضا_فخیمی_هریس 🌷تاریخ تولد: 1370/10/05 🌷محل تولد: آذربایجان شرقی
✍بسمه تعالی اینجانب بنده گناهکار درگاه خداوند😓 از شما امت شهید پرور تقاضا دارم ک مطیع محض ولایت حضرت امام خامنه ای (مدظله ) نه در حرف بلکه در عمل، اینگونه نباشید که به خاطر حرف این و ان و عده ای منحرف حرف ولی در روی زمین بماند یا اگر حرف ولی را مخالف با میل شخصی دیدیم به آن عمل نکنیم.👌 حال که دست بنده از دنیا کوتاه است و زمان ظهور حضرت ولیعصر (عج) را ندیدم، اگر ایشان را دیدید و زمان ظهور را درک کردید سلام بنده را به ایشان اعلان فرمایید در پایان از همه بستگان ، دوستان ، همسفران و کسانی که با آنها معاشرت داشتم طلب حلالیت دارم. محمد رضا فخیمی ۹۴/۹/۱۸ 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
🔰 روی مزار اولین جمله زیبایی که نوشته شده کلمه است کلمه ای که خودش سفارش کرده بود. 🔰اون عاشق بود و نحوه شهادتش هم همچون حضرت زهرا بود حراحتی بر پهلو و بازو و ترکش هایی مانند تازیانه بر کمر وی . 🔰و حالا مزار او محل زیارت همه کسانی است که عاشق شهدا و شهادتند و به حالشان غبطه می‌خورند. محل زیارت کسانی است که دلشان از دنیا گرفته😔 و هیچ گوش شنوایی هم جز همین شهدای بی ادعا پیدا نکرده اند.👌 🔰یکی از بچه‌های مسجد گفت: هر وقت بیاییم سر مزارش شلوغ است. خیلی از مردم در گرفتاری‌ها و مشکلاتشان به سراغ این شهید می‌آیند. خدا را به حق این شهید قسم می‌دهند و برای او نذر می‌کنند، قرآن می‌خوانند و خیرات می‌دهند. 🔰شهدایی که قبل از ایشون به شهادت رسیدند وصیت می‌کردند برایشان دعای کمیل بخواند 🔰 مداحی و نوحه سرایی اون به گونه ای بود که بسیاری از رزمندگان جذب نوای گرم و دلنشین او می‌شدند و در وصیت نامه‌های خود تقاضا داشتند در مراسم هفته آنها محمدرضا دعای کمیل را بخواند.🌹 🔰شهید تورجی‌زاده به نماز اول وقت اهمیت فراوانی می‌داد و قرآن کریم را بسیار تلاوت می‌کرد؛ و سفارش زیادی به نماز شب داشت. 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
🌷🌸💐🌹💐🌸🌷 دل ڪندن سخت است اما خونِ تو رنگین‌تر از «علی اڪبر حسین» نیست دلم را از تو ، برای حسین و آقازادهٔ حسین ڪندم 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
هرچقدر به بالای قله‌ی نزدیڪ میشیمـ هوا کم میشه! دیگه به شُشِ هرکسی نمی‌سازه! بی‌هوا می‌خرَن، بی‌هوا می‌بَرَن، بی‌هوا میاد! خیلی حواستونُ جمع ڪُنید؛ میزان هواےِ نَفسه... 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️ آیا با خدایت مأنوس هستی؟ 🌼 آیت الله جوادی آملی : 🍃 اگر خواستیم ببینیم آیا با خدا مأنوسیم یا نه، باید ببینیم از خواندن قرآن كه سخن خدا با ماست و از خواندن نماز كه سخن ما با خداست، احساس ملال می‌كنیم یا احساس نشاط. 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸 https://eitaa.com/piyroo 🕊 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸
⭕️حسین قدیانی یکی از نویسنده‌های کشور در پاسخ به تحریم سید مجتبی خامنه ای توسط ترامپ در صفحه اینستاگرام خود نوشت: 🔺" مردک احمق، سیلی را از سیدعلی خورده، مجتبایش را تحریم می‌کند! 🔻ابله نمی‌داند که تو همین که فرزند خامنه‌ای باشی، به جبر داشتن پدری در خط عدل علی، خودبه‌خود از خیلی مواهب دنیا تحریمی! 🔻آقامجتبی در کوه‌های سوئیس می‌خواهد اسکی برود یا برود دبی مثل بعضی از این ناآقازاده‌ها بازارگردی کند که از تحریم بترسد؟! 🔻 فرزندان خامنه‌ای حتی زندگی کانکسی را هم تجربه کرده‌اند و زینتی جز کتاب و زیوری جز لوح و قلم نمی‌شناسند و ندارند! عقلی اگر داشت ترامپ، روحانی‌نماهای د‌وتابعیتی انگلوساکسون ضدولایت را تحریم می‌کرد، نه مصطفی و مجتبی و مسعود و میثم را که تابعیتی جز ایران و عشقی جز اسلام ندارند! 🔻آقازاده‌ای که تیبا سوار می‌شود، از تحریم نمی‌ترسد! خامنه‌ای آن‌قدری خط‌قرمز جلوی بچه‌هایش گذاشته که ما به جدیدترین تحریم ترامپ فقط بخندیم! گوشت اگر گران است، شهادت می‌دهم که برای فرزندان رهبر هم گران است؛ 🔻به‌ویژه اگر به‌یاد آوریم هشدار آقا را به خانواده‌ عروس‌هایش: "بگین به دختران‌تون از زندگی ساده‌ی ما! فکر نکنن تمکنی داریم!" خامنه‌ای رند عالم است و خود پیش از دشمن، فرزندانش را تحریم کرده!
🍂 🔻 💢 قسمت دویست و بیست و پنجم: دمکراسی در اسارت هیچ چیز به اندازه آزادی عمل داشتن حتی در زندان و اسارت برای آدم لذت‌بخش نیست. در اردوگاه جدید، گر چه هنوز محدودیتای فراوانی وجود داشت، اما محدودیتای زیادی هم برداشته شده بود. دورِ هم نشستن آزاد شد. برای جلسات و کلاسایی که داشتیم، سخت‌گیری نمی‌کردن. نماز جماعت محدود هم کم‌کم برگزار می‌کردیم و بتدریج مراسم دعا در گرو‌های کوچیک خونده می‌شد و اونا هم زیر سیبیلی رد می‌کردن و حساسیت نشون نمی‌دادن. تو اردوگاه تکریت۱۱ تمامی ارشد ها تحمیلی از طرف بعثیا بودن و اولویت با عرب‌ها بود و بجز تعداد کمی مثل محمود میری ارشد آسایشگاه هفت، اکثرِ ارشد آسایشگاه‌ها برای بچه‌ها دردسر ساز بودن. امّا در ملحق ۱۸ همون روزِ اول افراد شاخص هر آسایشگاه با مشورت هم یکی از بهترین و قوی‌ترین افراد به نام علی گلوند از بچه های کرج رو بعنوان ارشد معرفی کردن و بچه ها هم همه با ایشون همکاری می‌کردن. من توی آسایشگاه یک بودم. تعدادی از افراد شاخص مانند مرحوم مهندس اسدالله خالدی از تهران ، احمد چلداوی از خوزستان و عبدالکریم مازندرانی از گلستان و محمد خطیبی از مازندران و هاشم انتظاری از مشهد حضور داشتن با پیشنهاد من و تایید دوستان، یکی از دوستان مشهدی بنام جعفر شد ارشد آسایشگاه یک. آسایشگاه دو هم سید رسول حسینی شد ارشد و کارها با روال منظمی پیش می‌رفت. با بند دو چندان ارتباطی نداشیم. فقط گه‌گاهی بعضی از افراد دو بند با اجازه عراقیا می رفتن یکدیگه رو خیلی کوتاه مدت می‌دیدن و سریع برمی‌گشتن. عراقیا در این اردوگاه خیلی دخالت نمی‌کردن و خبری از شکنجه و کتک‌کاری نبود. این آزادی عمل نسبی باعث شد بچه‌ها به فکر فعالیتای علمی و فرهنگی بیفتن و در هر آسایشگاهی یک شورای فرهنگی تشکیل شد. فعالیت فرهنگی در قالب سخنرانی، کلاس، تئاتر، مجله نویسی و غیره که بعد از قطعنامه در اردوگاه ۱۱ شروع شده بود و بچه‌ها تجربیات خوبی رو با خودشون همراه آورده بودن؛ اینجا که زمینه مناسب‌تر بود ، رنگ و بوی خاصی گرفته و گسترش یافت. ادامه دارد ⏪ خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
🍂 🔻 💢 قسمت دویست و بیست و ششم: دوران طلایی اسارت شورای فرهنگی هر آسایشگاه یک‌سری وظائف داشت که از جمله اونا نظارت بر کار ارشد و تشکیل کلاسای مختلف علمی و مذهبی و آموزش و راه اندازی تئاتر و مراسمات خاص در مناسبتا و ازین دست فعالیتا بود. البته در واقع این شورا مرکز تصمیم گیری و فرماندهی بود که اسمشو گذاشته بودیم شورای فرهنگی. بعثیا که در اردوگاه ۱۱ مراقب بودن کوچیک‌ترین فعالیتی صورت نگیره و دائما نظارت می کردن و دم به دقیقه میومدن و می‌رفتن. اینجا سعی می‌کردن خیلی کم وارد اردوگاه بشن و بیشتر از بالای برجک ها مراقبت می‌کردن و گاهی اوقات افسرِ فرمانده اردوگاه با تعدادی درجه‌دار و سرباز میومد آمار می‌گرفت و می‌رفت. کار برای ما خیلی آسون‌تر شده بود. دیگه اینجا مثل اردوگاه ۱۱ تکریت بچه‌ها درمضیقۀ شدید و در معرض انواع گرفتاری و شکنجه‌ نبودن. بتدریج نماز جماعت البته بصورت محدود و دعای کمیل و توسل و زیارت عاشورا در گروهای ده نفره و بیشتر شروع شد. یه وقتایی که سخنرانی یا کلاس عمومی بود، یکی از سخنرانا بلند می‌شد و در یه زمینه مذهبی یا اجتماعی بصورت مختصر سخنرانی می کرد و اگه احیانا نگهبانی رد می‌شد و می پرسید چیکار دارید می کنین: می‌گفتیم: داریم برای همدیگه جوک و لطیفه می گیم و اونم سرشو تکون می‌داد و سخت‌گیری نمی کرد و رد می‌شد و می‌رفت. بعد از گسترش فعالیت در زمینه‌های مختلف، افراد شاخص هر سه آسایشگاه ۱و۲و۳ جمع شدن و پیشنهاد شد که یه کانون مرکزی تشکیل بشه که فعالیت فرهنگی در سطح بند یک رو مدیریت کنه. مثلا تئاتری برای همه آسایشگاها یا کلاسهایی متشکل از افراد سه آسایشگاه و حتی مراسمات عمومی مانند جشن و مناسبت‌ها. این کانون تشکیل شد و خوشبختانه جنب و جوش و شوق و اشتیاق خاص و رقابتی ایجاد شد تا هر که هر چی می تونه عرضه کنه. البته اختلاف سلیقه هایی نیز وجود داشت و به نحوی اجتناب ناپذیر بود. دامنۀ فعالیتا خیلی گسترده بود و نماز جماعت کم‌کم تبدیل شد به چهل و پنجاه نفر و بیشتر. تئاترهای مختلف برنامه‌ریزی و اجرا شد. در جای جای اردوگاه کلاسای مختلف برگزار می‌شد و تقریبا برای عراقیا هم مشهود بود ولی دخالت نمی‌کردن. ادامه دارد ⏪ خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
هرگاه مایل به گناه بودی این سه نکته را فراموش مکن : ⇦خدا می‌بیند ⇦ملائک می‌نویسد ⇦درهرحال مرگ می‌آید.. ؟! شهدا حواسشون به اعمالشون بود 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
◽️اے شـهیـد، باید خودت تمـام دلـم را عـوض ڪنـــے؛ با این دلـم، بہ دردِ امام زمــانم نمـےخورم ... محبوبِ دل صاحب ڪه شوے مےڪند.. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 میهمان شــ🕊ــهید پنجشنبه ها از شــــ💔ــهدای شـــهرستان شهید پرور 🌷 https://eitaa.com/piyroo
◽️اے شـهیـد، باید خودت تمـام دلـم را عـوض ڪنـــے؛ با این دلـم، بہ دردِ امام زمــانم نمـےخورم ... محبوبِ دل صاحب ڪه شوے #شهیدت مےڪند.. #یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 میهمان شــ🕊ــهید پنجشنبه ها #شهـید_والا_مـقام_ شیر_محمد_حصاری از شــــ💔ــهدای شـــهرستان شهید پرور #بجنورد #سلام_من_بر_شهدا‌_وامام_شهدا #شـهدا_همیشه_نـگاهی🌷 #یاد_شهدا_با_صلوات ‌#اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة #فی_سبیلک #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
مے شـود ڪمــے مـا را هم دعــا ڪنیـد🙏 دلمــ♥️ــان عجیب زخمے ست💔 جا نمے شویم ، نـہ در زمین🌍 ، نــہ در زمان🕕 ،خستہ ایم ... . https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#قصه_دلبری #قسمت_۴۱ همه ی هم وغمش این بود که تا جایی که بدنمان می کشد, در حرم بمانیم. زیارت نامه
۴۰ مدتی که تهران بود, جوری برنامه ریزی می کرد که برویم دیدن خانواده یکی از همرزمانش👌 از بین دوستانش فقط با یکی رفیق 😍گرمابه و گلستان بودند و رفت وآمد داشتیم. می شد, بعضی شب ها🌃 همان جا می خوابیدیم و وقتی هم هر دو نبودند, باز ما خانم ها با هم بودیم. ¤¤¤¤ راضی نمی شدم دوباره مادر شوم. می گفتم: ( فکرشم نکن❌عمراً اگه زیر بار بچه و بارداری برم!) خیلی که روضه خواند: ( الان تکلیفه و آقا گفته بچه بیارید.)✅ ومی خواست با زیاد شدن نسل شیعه متقاعدم کند. بهش گفتم: ( اگه خیلی دلت بچه میخواد , می تونی بری دوباره ازدواج کنی☹️) کارد بهش می زدی خونش در نمی آمد, می گفت: (چند سال سختی کشیدم که آخر از یکی دیگه بچه داشته باشم?) به هرچیزی دست می زد که نظرم را جلب کند, اما فایده نداشت🚫 نه اوضاع واحوال جسمی ام مناسب بود. و نه از نظر روحی آمادگی را داشتم😔 و سر امیر محمد پیر شدم. آدم می تواند زخم ها و جراحی🤕 ها را تحمل کند , چون خوب می شود. اما زخم زبان ها را نه. زخم زبان به این زودی ها التیام پیدا نمی کند‌ برای همین افتاد به ولخرجی های بیجا و الکی. فکر می کرد با این کارها نگاهم مثبت می شود😏 وضیعت مالی اش اجازه نمی داد ولی می رفت, کیف👜 وکفش 👡 مارک دار و لباس های یکدست برایم می خرید. اما فایده ای نداشت❌ خیلی بله قربان گو شده بود. می دانست که من با هیچ کدام از این ها قرار نیست تسلیم شوم. دیدم دست بر دار نیست فکری کردم و گفتم شرطی جلوی پایش بگذارم که نتواند عمل کند. خیلی بالا پایین کردم, فهمیدم نمی تواند به این سادگی ها به دلیل موقعیت شغلی اش سفر خارجی برود. خیلی که پاپی شد, گفتم : (به شرطی که منو ببری کربلا😳) شاید خودشم باورش نمی شد محل کارش اجازه بدهند, اما آن قدر رفت🚶 وآمد که بالاخره ویزا گرفت. مدتی با هم خوش😍 بودیم . با هم نشستیم از مفاتیح آداب زیارت کربلا را در آوردیم . دفعه ی اولم بود می رفتم کربلا. خودش قبلاً رفته بود . آنجا خوردن گوشت🍗 را مراعات می کرد ونمی خورد بیشتر با ماست و سالاد و برنج واین ها خودش را سیر می کرد. تبرکی ها و سنگ حرم را خریدیم . بر خلاف مکه 🕋نرفتیم بازار. وقت نداشتیم و حیفمان می آمد برای بازار وقت بگذاریم. می گفت: ( حاج منصور گفته توی کربلا خرید نکنید. اگه خواستین برین نجف) از طرفی هم می گفت: ( اکثر این اجناس تهران هم پیدا می شد. چرا بار مون رو سنگین کنیم) حتی مشهد هم که می رفتیم , تنها چیزی که دوست داشت بخریم انگشتر💍 وعطرسید جواد بود. زرشک و زعفران هم می آمد تهران می خرید. 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
شهید🌸🍃 یه‌جوری‌باش‌که‌سرنوشتت‌هرچی‌شد ختم‌به‌امام‌زمان(عج)‌بشه... شهید 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری شهدایی قسمت 538 #کلیپ معرفی کتاب خدای خوب ابراهیم توسط خواهر بزرگوار شهید جاویدالاثر #ابراهیم_هادی (زهره هادی) نوزدهمین آئین رونمایی و جشن امضای کتاب در کتاب طلائیه اراک #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo