eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35هزار عکس
16.3هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
«فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ» سرانجام زمین لرزه آنها را فرا گرفت و صبحگاهان، در خانه هایشان به رو افتاده و مرده بودند. (سوره مبارکه اعراف/ آیه ۷۸) https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
☀️شروع صبحی زیبا با ذکر سلام و صلوات بر محمد و آل مطهرش السلام علیک یا محمد یا رســـول الله السلام علیک یا مـولا امـیرالمؤمنین السلام علیک یا فاطــمة الزهــــــرا السلام علیک یا مـعزالمـومنین یا حســــــــن ابن عـلی المـجتبـــی السلام علیک یا اباعبدالله الحسین السلام علیک یا علی موسـی الرضـا السلام علیک یا ابا صـــالحَ المھــــــدی https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
یک زیارت عاشورا،به نیابت ازیک شهید امروز به نیابت از 🌷 روحش شاد ♦️به نیت تعجیل در امر فرج ♦️سلامتی رهبرمون ♦️عاقبت بخیری همه ما https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
ziarat_ashura_arzi.mp3
6.25M
زیارت عاشورا #حاج_منصور_ارضی ❤️ هر وقت دلت گرفت زیارت #عاشورا بخوان و بر مصیبت های سرور شهیدان تاریخ امام حسین "ع" بنگر و اندیشه کن ❤️ #شهیدعلی_تجلایے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 #شادی_روح_شهدا_صلوات اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
چشم بگشا بر دریچه ی طلوع دیدار تا آبی ترین ترانه ی باران بوسه باران کند زمزمه ی چشمانت را .. https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام دوستان مهمون امروزمون داداش رضا هست✋ 🖤 شهید سید رضا طاهر🌹 تاریخ تولد: ۱۰/ ۱۰ / ۱۳۶۴ تاریخ شهادت: ۱۶ / ۲ /۱۳۹۵ محل تولد: بابل/ مازندران مزار: بابل محل شهادت: خان طومان / سوریه از زبان مادرش↓ 🌹 او در لشکر ۲۵ کربلا در گردان صابرین خدمت میکرد یک فرزند به نام محمد از او به یادگار مانده است🌺 آنهایی که میگویند مدافعان حرم برای پول میروند و ۲۰ میلیون پول میگیرند من زمینم را میفروشم و ۳۰ میلیون به آنها میدهم آیا حاضرند پسرشان را به سوریه بفرستند❓الحمدالله بچه من کارمند بود خانه داشت زن و بچه داشت همه چیز داشت کسانی که این حرف را میزنند ایمان و تقوا ندارند🌹👌 دوستش میگویید↓ او با تمام دلبستگی هایش خداحافظی کرد. داوطلب شد و رفت. به دوستش گفت میدانم اینبار دیگر شهید میشوم. در خواب دیدم که از آسمان به پیکر خون آلود خودم نگاه میکنم. زن و فرزندم را به خدا میسپارم..✋🏻 سمت راست ما ارتفاعی بود که بالایش چند خانه بود. ما اگر قرار بود دور نخوریم باید حتما آن خانه‌ها را نگه می‌داشتیم. تا ورودی آن خانه رسیدیم، پهپاد ما اعلام کرد در خانه کسی نیست، اما اطلاعات غلط بود. او با رعایت احتیاط دیوار به دیوار و ستون به ستون رفت، تا سید رضا در را باز کرد، یک خشاب کامل بر سینه سید رضا طاهر خالی شد🖤 و شربت شهادت را نوشید🕊🕋 شهید سید رضا طاهر شادی روحش صلوات💙🌹 ➖🔝🍂اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🍂🔝 https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
🌸🍃 با محبت دل ها را به تصرف در آورید🍃🌸 ✨امام علی (ع)✨ غرور الحکم ج ۴۳۳۹ https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
🏳 آب و آتش . . . همه بچه ها عقب نشینی کرده بودند و من، مجروح و ناتوان، ده روز تک و تنها کنار نیزار افتاده بودم. یک بی سیم کنارم بود که بچه ها عقب نشینی، جا گذاشته بودند. سرباز عراقی، روز دهم از کنارم گذشت. چشمش که به من افتاد، دچار تردید شد. به سویم برگشت و نبضم را گرفت. تا فهمید زنده هستم داد و فریاد راه انداخت و سربازان عراقی را به طرف من کشاند. از آن جا مرا به بصره بردند. همان بی سیم کار دستم داد، فکر می کردند در آن ده روز، کارم اطلاعات دادن به نیروهای خودی بوده است. در بازجویی، سه ساعت مرا زدند. از شدت تشنگی گفتم: «کمی آب بدهید!» به جای آب، نفت آوردند و آن را روی بدنم ریختند. از پشت سر موهایم را آتش زدند. فوری خودم را روی زمین انداختم. خدا کمک کرد و آتش خاموش شد. آن ها دوباره کتک زدن را از سر گرفتند. ... و باز از آب خبری نبود. محمدعلی زارعی🌺 📚کتاب تنفس ممنوع، ص ۱۷ https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅