🌹 تصاویر ۵ شهیدِ حادثۀ تروریستی سراوان
روز گذشته عبدالرحمن بلوچزهی، شهبخش بلوچزهی، عبدالله بلوچزهی، واحد بلوچزهی و بشیر سپاهی در حملۀ تروریستها در سراوان به شهادت رسیدند.
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مداحی مهدی رسولی در محل شهادت سید حسن نصرالله
مهدی رسولی مداح سرشناس که این روزها برای کمک و همدردی با مردم آواره لبنان راهی این کشور شده است، در محل شهادت سیدحسن نصرالله حاضر شد و مداحی کرد.
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
💠 ❁﷽❁ 💠
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 قسمت ۱۹۰
سریع چشمانش را باز کرد...
اما دیگر اثری از تابوتی که در خیالش به او فکر کرده بود،نبود.. سرش را بالا اورد...
که نگاهش در دو چشم مشکی نگران دوخته شد و تنها توانست زیر لب آرام زمزمه کند ؛
ــ شهاب
شهاب با صورتی که از درد جمع شده بود با دیدن عزیز دلش لبخندی زد و دوباره روی تخت نشست.
مهیا ناباور به شهاب که روی تخت نشسته بود خیره شده بود، شهاب دستانش را طرف مهیا دراز کرد و با لبخند به قیافه ی مهیا خیره شد؛
ــ بیا جلو دختر خوب،من نمیتونم بلند بشم بیا
مهیا ناخوداگاه نگاهش به سمت پای شهاب که در گچ بود ،کشیده شد دوباره سرش را بالا آورد که اینبار نگاهش به دست پانسمان شده شهاب دوخته شد .
ــ چرا خشکت زده دختر؟این همه گریه کردی، که بیای اینجا به من زل بزنی؟؟
مهیا با دو قدم خودش را به شهاب رساند و کنارش روی تخت نشست که شهاب او را در آغوش کشید،...
باورش برای مهیا خیلی سخت بود ،نمی توانست اتفاقات را هضم کند همه چیز خیلی سریع رخ داده بود ،با شنیدن صدای شهاب از فکر بیرون آمد:
ــ صداتو شنیدم، نمیدونی وقتی صدای گریه هات و فریادتو شنیدم چه به سرم اومد ،با اینکه اصلا نمیتونستم از جام تکون بخورم اما بلند شدم که خودت اومدی
مهیا که دیگر آمدن شهاب را باور کرده بود ،.. با یادآوری درد قلبش در دقایق قبل اشک هایش دوباره سرازیر شدند و کم کم صدایش اوج گرفت و درآغوش همسرش از دردی که در این مدت تحمل کرده بود زجه زد،...
گله کرد از نبودش،از بی خبر گذاشتنشون، از این ده روز شوم گله کرد،زجه زد،فریاد زد و شهاب با اینکه بی قراری و بی تابی های مهیا به خصوص اشک هایش او را نابود می کرد... اما اجازه داد که همسرش کنار او آرام شود ،درکش می کرد خیلی سخت بود،... برای او که یک مرد بود خیلی سخت گذشته بود،دیگر برای مهیا که از او بی خبر بود ،دردش و سختی اش قابل تصور نبود.
مهیا آرام شده بود...
اما بی صدا اشک می ریخت... دیگر از درد قلبش خبری نبود و احساس می کرد آرامشی سراسر وجودش را فرا گرفته، شهاب بوسه ای بر سر مهیا نشاند و ارام گفت:
ــ خوبی مهیا؟
_الان که هستی خوبم،خیلی خوبم
👈 #ادامه_دارد....
رمان #جانم_میرود
✍ نویسنده #فـاطمہ_امـیرے
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ...
همخوانی شهدا ...
#پســت_پـایـــانـی
🕙سـاعـت عـاشقـے
⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜
سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
#سلام_امام_زمانم💚
دلم گرفتہ
به مانند آسمان غزه
و ابرهاے اندوهش
سیلآسا میبارد...
آیا نمیخواهی با آمدنٺ
پایان خوشی بر تمام
دلتنگیهایم باشی؟
#أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹
🕊🌷#زیارتنامۀ شهدا 🌷🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَاءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُؤمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ،
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَ مَعَکُم.
#الّهی_بدماء_شهدائنا_عجل_لولیک_الفرج
#درآرزوی_شهادت
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
داداش خیلی خوبه..!
ولی...
اگه داداش شهید
داشته باشی خیلی بهتر..!
#شهیدحمیدسیاهکالی مرادی🕊
#صبحتون_شهدایی🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری📲
🔻راز شهدایی که در محور مقاومت میدهیم چیست؟
فرمانده #شهید_حسن_باقری از این راز پرده برمیدارد.
خداوند انسان را آزمایش میکند
*یکی از همین آزمایش ها شهدایی هست که میدهیم و فشاری هست که متحمل میشویم.
برای اینکه برای عملیات بعدی آماده شویم*
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#تلنگر⚠️
خواب، شعبده باز ماهری است...
اندازهی اشیاء و فاصلهی میان آنها را تغییر میدهد،
آدمهای کنار هم خوابیده را از هم جدا میکند و آنهایی را که از هم دورند کنار هم قرار میدهد...!!
ژوزه ساراماگو
📚 "قصه جزیره ناشناخته"
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
روزیکه #طهرانی_مقدم شهید شد؛
حاج قاسم بلافاصله خود را به منزلش رساند
با چشمان اشکی به خانواده شهید گفت:
"قول میدهم انتقام خون حسن را بگیرم"
همین هم شد
به جز همسایگی،دوستی عجیبی داشتند...
خود طهرانی مقدم میگفت اگر روزی نگذارند کارم را در موشکی ادامه دهم،حتماً سرباز قاسم میشوم!
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🥀فرمانده ای که بی دست وپا بشهادت رسید
🏷"احمد درویشی : «دی ماه ۱۳۶۵ وقتی به خط مقدم رفته بودیم،علیرضا مورد اصابت تیر مستقیم دشمن قرار میگیرد، بعد دستش قطع میشود و در آن جا ذکر یا حسین(علیه السلام) و یا مهدی(عجلالله) را بر زبانش جاری می سازد، ناگهان ترکش خمپاره ای به ایشان اصابت می کند و دو پایش نیز قطع میشود و در کنار شهید "عبدالحکیم جهاندار" به شهادت میرسد.علیرضا زمان شهادت دو فرزند یک ساله و دو ساله داشت» شادی روحش صلوات.
#شهید_علیرضا_کوهستانی🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#چادرانه🦋
آنهاچفیهداشتند…
توچادرداری...!
آنانچفیهمیبستندتابسیجیواربجنگند..
توچادرمیپوشیتازهراییزندگیکنی.. آنانچفیهراخیسمیکردنتانفسهایشان آلودهیشیمیایینشود..
توچادرمیپوشیتاازنفسهایآلودهدورباشی..
آنانباچفیهزخمهایشانرامیبستند..
تووقتیچادریمیبینییادزخمپهلویمادرمیافتی..
آنانسرخیخونشانرابهسیاهیچادرتامانت
دادهاند..
توچادرسیاهترامحکممیپوشیتاامانتدار باشی🌹
#زن_عفت_افتخار
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
1_14523454935.mp3
8.03M
مرگ بر اسرائیل✊
🎤کربلایی مرتضی_باب
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
_حضرت آقا ،
ما نرده های خیابان انقلاب نیستیم
که با چند تکان بشکنیم ..
ما بچههای انقلاب هستیم !
فرزندان دیگر شما ؛
یادگاران ِ خمینی ..
وارثان شهداء !(:
#سرباز_ولایت
#حضرت_آقا
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
حاج احمد آقا داشت حکم ریاست جمهوریاش رو محضر امام ميخواند،
اون لحظه چهره شهید رجایی برام قابل توجه بود...
چهره ای گرفته و متفكر...
شب ازش پرسیدم:
وقتی داشتن حکم ریاست جمهوریت رو میخواندند،
خيلی توی خودت بودی جریان چی بود؟
بهم گفت: اون موقع داشتم به خودم میگفتم فکر نکنی حالا کسی شدی؛
تو همون رجایی سابقی؛
از خدا خواستم کمکم کنه تا خودم رو گم نكنم؛
ازش خواستم قدرتی بهم بده تا بتونم به این مردم خدمت کنم... 🥲
#شهید_محمدعلی_رجایی 🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
بشار اسد: اسرائیل میکشد و ما اعراب فقط حرف میزنیم
رئیسجمهور سوریه در نشست ریاض: محکومیت اقدامات اسرائیل کافی نیست. ما بر لزوم توقف تجاوزات تاکید کردیم و نتیجۀ آن سال شد افزایش شهدا و مهاجران لبنانی و فلسطینی.
ما صلح تقدیم میکنیم، اما خون برداشت میکنیم. باید سازوکارها در نحوۀ برخورد با اشغالگران اسرائیلی تغییر کند.
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹خاطره جالب شهید طهرانی مقدم در مورد شهید احمد کاظمی
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
💠 ❁﷽❁ 💠
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 قسمت ۱۹۱
شهاب لبخندی زد و مهیا را از خود دور کرد.... و با لبخند نگاهی به چهره ی او انداخت ، مهیا دستش را بالا آورد و زخم ابروی شهاب را نوازش کرد و آرام با صدای لرزانی گفت:
ــ کجا بودی شهاب؟تو این ده روز چه اتفاقی افتاد،چه بلایی سرت اومده؟؟
شهاب به چشمان خیس مهیا که آماده ی بارش بودند خیره شد و با اخم گفت :
ــ یه قطره اشک بریزی ،به مولا قسم هیچی تعریف نمیکنم
مهیا نفس عمیقی کشید و سری تکون داد... لبخندی زد و دستان مهیا را در دست گرفت و فشرد :
ــ شب رفتیم عملیات اول یه گروه شیش نفره وارد عمل شد.. که من یکی از اونا بودم.. اما درگیری پیش اومد و بین ورود ما و گروه بعدی فاصله زیادی افتاد ،ما فقط شیش نفر بودیم و اونا الله واعلم ...،... من اولین نفر بودم که تیر خوردم ،اونم تو کتفم
نگاه مهیا سریع به کتف شهاب کشیده شد!
ــ تیراندازی برام سخت شده بود ،دوتا از بچه ها بلافاصله تیر خوردن وشهید شدند.. منو اون سه نفر عقب نشینی کردیم... ولی اونا دنبالمون اومدن ،از منطقه دور شده بودیم و به روستایی نزدیک شده بودیم که یه تیر دیگه تو پام خوردم ،خون زیادی از دست داده بودم و سرم گیج می رفت لحظه آخر فقط احساس کردم روی زمین افتادم و دیگه چیزی نفهمیده بودم...
مهیا منتظر به صورت شهاب خیره شده بود، شهاب نفس عمیقی کشید و ادامه داد؛
ــ وقتی به هوش اومدم تو یه خونه تو روستا بودم،... مثل اینکه فک میکنن من مردم و به دنبال اون سه نفر میرن و الان فهمیدم که اون سه نفر هم شهید شدند ،تو این فاصله دو تا از پیرمردای روستا متوجه من میشن و منو به خونشون میبرن،... اول تعجب کردم چون میدونستم این منطقه تحت کنترل داعشه و اونا چطور جرات کردند منو اینجا اوردن چون ممکن بود هر لحظه خونه رو تفتیش کنن وقتی از اونا پرسیدم گفتن که داعشیا فهمیدن من زنده ام و در به ر دنبال من هستن اما خوشبختانه خانه ی یکی اهالی روستا مخفیگاه زیر زمینی داره و منو اونجا قایم کردند
ــ چرا این کارو کرده بودند اگر اونا میفهمیدن بی شک همه اهالی روستارو میکشتن!!
ــ منم تعجب کردم اما بعد پیرمرد برام تعریف کرد که داعشیا چند از دخترای جوون روستارو میبرن که بچه های ما متوجه میشن و طی یه عملیات دخترارو سالم برمیگردونن و اهالی روستا همیشه خودشونو مدیون بچه ها ی ما میدونن و با این کار میخواستن یه جوری جبران کنن
ــ چرا شهین جون اینقدر بی تابی می کرد پس؟؟من فک میکردم تو...
حتی به زبون اوردنش هم سخت بود.
ــ من چی ؟به شهادت رسیدم؟
مهیا سری تکان داد!!
ــ یه عملیاتی دو روز پیش انجام شد که ارش هم بود که اون روستا رو از دست داعش گرفتند... و ارش بود که منو پیدا کرد حال من خیلی بد بود اونقدر که امیدی به زنده بودن من نبود ،برای همین به مامان گفته بودن که من شهید شده بودم ،... مامان ازشون خواسته بود خبرت نکنن،امروز صبح مامانم با دیدنم از حال رفت،هنوزم غیر از تو و مادرم کسی خبر نداره
👈 #ادامه_دارد....
رمان #جانم_میرود
✍ نویسنده #فـاطمہ_امـیرے
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟