فَاذْكُرُونِی ...
بگو خدایا #شکرت ...
یهو دیدی خدا هم پای #آرزوتو امضا کرد ...
وَكَانَ اللَّـهُ شَاكِرًا عَلِيمًا ...
کار #خدا که نشد نداره ...
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اگه_هنوز_مجردی...❣️
📽کلیپ تصویری
🍃 آقا تو کار ازدواج بچم گره افتاده ، یه ذکری و دعایی بفرمایید تا بختش باز بشه ؛ آیت الله بهجت چند ثانیه ای به او نگاه کرد و فرمود...
منتظر کلیپ های شهدایی و مذهبی در کانال باشید
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
ramazan_karim_154178.mp3
6.6M
منحقمهکه
لایق نشدم
راستراستیدرست
#عاشق نشدم
#روی_سیاه
التماس دعای فرج
دعا برا
#خادمین کانال فراموش نشه
#منتظرانظهورگناهنمیکنند...
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#خاطرات_شهدا
لباسهای خیس بہ تنمون سنگینے مےڪرد ...😞
ستون گردان پایین ارتفاع زیر پای عراقےها بود . همهمہ ے بسیجےها میان رعد و برق و شر شر باران🌧 گم شده بود ...
حالا گونےهایـے رو ڪہ عراقےها پلہ وار زیر ڪوه چیده بودند از گل و لاے لیز شده بود و اسباب دردسر ...😣 بچہ ها از ڪت و ڪول هم بالا مےرفتند ڪہ از شر باران خلاص بشند و خودشان را بہ داخل غار بزرگ زیر قلہ برسونند .
انگار یہ گونے ،جنسش با بقیہ فرق داشت . لیز و سُر نبود ...🤔
بسیجےها پا روش ڪہ مےگذاشتند ، مے پریدند اون ور آب و بعد داخل غار . اما گونے هر از گاهی تڪون میخورد !!😳
شاید اون شب هیچ بسیجےاے نفهمید ڪہ علے آقا ، فرمانده شون پلہ شده بود براے بقیہ ... 😔یڪے دو نفر هم ڪہ متوجه شدیم ، دم غار ، اشڪهامون با بارون قاطے شده بود .😭💚
#کجایند_مردان_بی_ادعا
#شهید_علی_چیت_سازیان🌸
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
4_5789874673902682719.mp3
6.13M
🍂 از شام بلا #شهید آوردند
با شور و نوا #شهید آوردند
سوی شهر ما #شهیدی آوردند
مداح :حاج میثم مطیعی
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🍃🌸حضرت زهرا در عالم رویا به علامه میرجهانی فرمودند
ازغصه ها و قلب پر از خون #فرزندم_مهدی چه میدانید؟
#دلی شکسته تر از من در آن زمانه نبود
#در این زمانه دل فرزندم شکسته تر است
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
🌸اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن اعدائهم اجمعین🌸
🌸اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن اعدائهم اجمعین🌸
🌸اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن اعدائهم اجمعین🌸
🌸اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن اعدائهم اجمعین🌸
🌸اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن اعدائهم اجمعین🌸
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#وصیتنامه
زندگیت رو به #خدا بسپار؛
که اگه زندگیت رو به #خدا بسپاری،
سریع بهش میرسی..
#مدافع_حرم
#حزب_اللهـ_لبنان
#شهید_مشلب
🌺 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
.
بچہ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻓڪر ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ
ﭘﺪﺭﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎ ﻣﺜﻞ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻪ ﺑﺸﻮﻧﺪ
ﺑﺮﺷﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﯽ
ﺍﺯ ﻧﻮ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ؛
ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ
ﭘﺪﺭ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎ
ﻣﺜﻞ ﻣﺪﺍﺩ ﺭﻧﮕﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﻧﮓ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ
ﺗﺎ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﮐﻨﻨﺪ ؛
ڪــــــــاﺵ ﺯﻭﺩﺗﺮ
ﮐﺴﯽ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ
ﭘﺪﺭ ﻫﺎ ﻭﻣﺎﺩﺭﻫﺎ
ﻣﺜﻞ ﻗﻨﺪ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ
ﭼﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺑﮑﻨﻨﺪ
ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ (💔)
| #خیلی_زود_دیر_میشود
| #قدرشان_را_بدانیم
........................................
● @piyroo
==
خــوشا به حال آن ڪس كہ عيبِ
خـودش، او را از پـرداختــن به
عيــبهاى مـــردم باز دارد.
#امام_علۍ؏
........................................
● @piyroo
دنبالِ سربند بود...
هی زیر و رو کرد...
گفتن : گردان معطلته ...چرا یکیو انتخاب نمیکنی...؟
گفت : دنبال سربندِ یا زهرا(س) ام....
گفتن : چ فرقی داره حالاا؟
گفت : اخه من مادر ندارم:)
#یا_زهرا س
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_یادت_باشد، داستان عاشقانه و زندگی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷 #فصل_دوم.. #قسمت_هشتم
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_یادت_باشد_داستان_عاشقانه_و_زندگی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷
#فصل_دوم.. #قسمت_نهم...🌷🕊
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
حمید در پوستش نمی گنجید ولی کنار خانم دکتر نمی توانست احساسش را ابراز کند از خوشحالی چندین بار از خانم دکتر تشکر کرد و با لبی خندان از مطب بیرون آمدیم.
چشم های حمید عجیب می خندید به من گفت: خدا رو شکر دیگه تموم شد راحت شدیم چند لحظه ای ایستادم و به حمید گفتم: نه هنوز تموم نشده فکرکنم یه آزمایش دیگه هم باید بدهیم کلاس ضمن عقد هم باید بریم این ها برای عقد لازمه
حمید که سر از پا نمی شناخت گفت: نه بابا لازم نیست همین جواب آزمایش رو بدهیم کافیه زودتر بریم که باید شیرینی بگیریم و به خانواده ها این خبر خوش رو بدهیم حتما اونها هم از شنیدنش خوشحال میشن.
شانه هایم را بالا و انداختم و گفتم :نمیدونم شاید هم من اشتباه میکنم و شما اطلاعاتتان دقیق تره!
قدیم ها که کوچک بودم یکسره خانه عمه بودم و با دختر عمه ها بازی می کردم ولی بعد که بزرگ تر شدم و به سن تکلیف رسیدم خجالت می کشیدم و کمتر میرفتم. حمید هم خیلی کم به خانه ما می آمد ولی از وقتی که بحث وصلت ما جدی شد رفت و آمدها بیشتر شده بود آن روز هم قرار بود حمید با پدر و مادرش برای صحبت نهایی به خانه ما بیایند...🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo