9.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷درد دل تکان دهنده ای درباره
امام زمان (عج)
❤اللهم عجل لولیک الفرج❤
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
17.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💖یا ابا صالح مددی💖
با نوای علی فانی
تو ای عشق و تمام وجودم 😍
بیا بنگر بر دل غم دیده 😔
🔷اللهم عجل لولیک الفرج 🔷
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
چاڋرلباس رزم زن است اگر☝️...
(هَلْ مِنْ ناصِرَه)امامت را
میشنوی.....
شعارمون اینه ما...
(پیروی خط رهبریم)....
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌟 💙 لباس معنوی 💙 🌟
📝حجت الاسلام پناهیان :
آقایان لباس می پوشند ، از این لباسشان ثواب نمی برند
فقط بنده طلبـﮧ و شما خانم های باحجاب از لباسمان ثواب می بریم
چون من دارم یک لباس معنوی می پوشم
شما داری یک لباس معنوی می پوشی
🌺【حجاب یک لباس معنوی است】🌺
آن وقت شما داری بیشتر ثواب می بری یا من ❓
واجب اجرش بیشتر است یا مستحب ❓
واجب ✅، پس شما داری بیشتر ثواب می بری.👌✨
چون تا آن وقتی که لباس را می پوشی ، نور میآید در وجودت🌟
این را باید لمس کنی بتوانی منتقل کنی به دیگران...
💕 با حجابتان با خدا عشقبازی کنید
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
1_62110639.mp3
3.49M
💠مداحی زیبا
🔶️دائم تو مسیر مزار شهدا موندم
🎤 #سیدرضانریمانی
👈 #پیشنهاد_دانلود
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
شهید💕 ،شهید می شود
ما مُرده ها هم ، خواهیم مُرد ...😞
هر آنطور که زندگی کنیم
هم آنطور می رویم ..!🌿
شهیدانه زندگی کنیم ..!🌈
#شهید_رسول_خلیلی
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#ﻭ_ﺑﻪ_ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﻢ_ﺑﮕﻮ
ﺳﺨﻨﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻧﻴڪﻮﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ؛
ﺯﻳﺮﺍ ﺷـــــــﻴﻄﺎﻥ ﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ[ﺑﻪ ﺳﺒﺐ
ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺯﺷﺖ ﻭ ﺑﻰ ﻣﻨﻄﻖ]ﺩﺷﻤﻨﻰ ﻭ
ﻧﺰﺍﻉ ﻣﻰ ﺍﻓﻜﻨﺪ.
#اسرا_۵۳
|ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺩﺷﻤﻨﻰ
ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺍﺳﺖ.|
........................................
● @piyroo
📗 حتما_بخونید
✨شخصى نزد امام صادق رفت و گفت
من ازلحظه مرگ بسيارميترسم،چه کنم؟
🌸امام صادق(ع) فرمودند:
زيارت عاشورا را زياد بخوان..
آن مرد گفت: چگونه با خواندن زيارت
عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟
امام صادق فرمود: مگر
در پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد؟
•{ اَللّهُمَّارْزُقْنیشَفاعَهَالْحُسَیْنِیَوْمَالْوُرُودِ }•
یعنی خدايا شفاعت حسين(ع)
را هنگام ورود به قبر روزى من کن..
@piyroo
(💡)
| #مثل_دنیا_و_آخرت
الدُّنْیا سِنَةٌ،وَ الاَّْخِرَةُ یَقْظَةٌ،
وَ نَحْنُ بَیْنَهُما أضْغاثُ احْلامِ
دنیا همچون نیمه خواب(چُرت)است و
آخـــرت بیداری میباشد؛ و ما در میان
این دو در خواب پریشانیم.
........................................
● @piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_یادت_باشد_داستان_عاشقانه_و_زندگی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷 #فصل_دوم.. #قسمت_دهم..
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_یادت_باشد_داستان عاشقانه و زندگی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷
#فصل_دوم..#قسمت_یازدهم...🌷🕊
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
بالاخره مهمان ها رسیدند احوال پرسی که کردم به آشپزخانه برگشتم برای بار چندم چاقوها را دستمال کشیدم ولی تمام حواسم به حرف هایی بود که داخل پذیرایی رد و بدل می شد عمه گفت: داداش حالا که جواب آزمایش اومده اگر اجازه بدی فردا فرزانه و حمید برن بازار حلقه بخرن جمعه هفته بعد هم عقد کنان بگیریم تا صحبت حلقه شد نگاهم به انگشت دست چپم افتاد احساس عجیبی داشتم حسی بین آرامش و دلهره سختی از حس مسولیت و تعهدی که این حلقه به دوش آدمی می گذارد به سراغم آمده بود.
وقتی موضوع مهریه مطرح شد پدرم گفت: نظر فرزانه روی سیصد تاست پدر حمید نظر خاصی نداشت گفت: به نظرم خود حمید باید با عروس خانم به توافق برسه و میزان مهریه رو قبول کنه.
چند دقیقه سکوتی سنگین فضای اتاق را گرفت می دانستم حمید آن قدر با حجب و حیاست که سختش می آید در جمع بزرگترها حرفی بزند دست آخر وقتی دید همه منتظر هستند او نظرش را بدهدگفت: توی فامیل نزدیک ما مثلا زن داداش ها یا آبجی ها مهریشون اکثرا صد و چهارده تا سکه ست سیصد تا خیلی زیاده دوست دارم مهریه خانمم چهارده سکه باشه ولی باز نظر خانواده عروس برام شرطه...🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_یادت_باشد_داستان عاشقانه و زندگی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷 #فصل_دوم..#قسمت_یازدهم
🕊🌹🔹
🌹
🔹
#کتاب_یادت_باشد_داستان عاشقانه و زندگی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی🌷
#فصل_دوم.. #قسمت_دوازدهم...🌷🕊
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊
همه چیز بر عکس شده بود از خیلی وقت پیش محبت حمید در دل خانواده من نشسته بود مادرم به جای این که طرف من باشد و از پیشنهاد مهریه من دفاع کند به حمید گفت: فردا موقع خرید حلقه با فرزانه حرف بزن احتمالا نظرش تغییر میکنه اون وقت هر چی شما دو تا تصمیم گرفتید ما قبول می کنیم پدرم هم دست کمی از مادرم نداشت، بیشتر طرف حمید من بود تا من در ظاهر می گفت نظر فرزانه روی سیصد سکه است ولی مشخص بود میل خودش چیز دیگری است.
چایی را که بردم حس کسی را داشتم که اولین باری است سینی چای را به دست می گیرد گویی تا به حال حمید را ندیده بودم حمیدی که امروز به خانه ما آمده بود متفاوت از پسر عمه ای بود که دفعات قبل دیده بودم او حالا دیگر تنها پسر عمه من نبود قرار بود شریک زندگیم باشد.
چایی را به همه تعارف کردم و کنار عمه نشستم عمه که خوشحالی از چهره اش نمایان بود دستم را گرفت و گفت: ما از داداش اجازه گرفتیم ان شالله جمعه هفته بعدمراسم عقد کنان رو بگیریم فردا چه ساعتی وقتت خالیه برید حلقه بخرید؟
گفتم: تا ساعت چهار کلاس دارم برسم خونه میشه چهار و نیم بعدش وقتم آزاده قرار شد حمید ساعت پنج خانه ما باشد که با هم برای خرید حلقه راهی بازار شویم.
فردای آن روز از هفت صبح کلاس داشتم هرکلاس هم یک دانشکده، ساعت درس که تمام می شد بدو بدو می رفتم که به کلاس بعدی برسم وقتی رسیدم خانه ساعت چهار و نیم شده بود پدرم و فاطمه داخل حیاط بدمینتون بازی می کردند، از شدت خستگی نتوانستم کنارشان باشم...🌹🍃
#یازهرا...🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#ادامه_دارد...
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo