eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35هزار عکس
16.3هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
خنده هاشان خاکی بود... گریه هاشان ... بی ریا و که باشی، آسمانی ها خـاطرخواهت می شونـد ...❤️ 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
💠 لحظه های آخر 📝 شب عملیات والفجر هشت بود . قاسم قلم به دست می گیرد و نامه ای برای دوستش می نویسد ٬ نگاه می کنم تا ببینم او چه می نویسد . دیدم می نویسد :« در حالی که این نامه را می نویسم که دل از تمامی دنیا شسته و آماده برای پیکاری که خداوند سرنوشت آن را معلوم می کند هستم . امیدی به بازگشت ندارم . گویا در گوشم چنین زمزمه می کند که لحظه های زندگانی ات فرا رسیده و خداوند خواهان آن است که با پاره تن گشتنت ٬ تو را از پلیدی ها و چرکین بودن گناه برهاند.» ☘آری ٬ چه خوش در سحرگاه عملیات والفجر هشت ٬ با عشق وصال دوست ٬ به خیل شهیدان حق پیوست .☘ 📚 وداع لاله ها ٬ ص ۲۸۴ 🌹 شهید قاسم میرزا بابا پور 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
از مادر شهیدان محسن و یوسف سجودی پرسیدم : مادر ! فرزندانت کجا هستند؟ گفت : یوسف سال‌ها پیش به دنبال فرمان امامش به جبهه رفت و با شهادت به مأموریت خود خاتمه داد و محسن هم 37 است به مأموریت رفته و هنوز بازنگشته ... 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
، .... 🌷اميدى به زنده ماندن نداشتيم. مرگ را مى ديديم. بچه‌ ها توسط بى سيم شهادت‌نامه خود را مى گفتند و يك نفر پشت بى سيم يادداشت مى كرد. صحنه خيلى دردناكى بود. بچه‌ ها مى خواستند شليك كنند، گفتم: ما كه رفتنى هستيم، حداقل بگذاريد چند تا از آنها را بزنيم، بعد بميريم.... 🌷تانك‌ ها همه طرف را مى زدند و پيش مى آمدند. با رسيدن آنها به فاصله صد و پنجاه مترى دستور آتش دادم. چهار آر.پى.جى داشتيم. با بلند شدن از گودال، اولين تانك را بچه ‌ها زدند.... 🌷دومى در حال عقب‌ نشينى بود كه به ديوار يكى از منازل بندر برخورد كرد. جيپ فرماندهى پشت سر، به طرف بلوار دنده عقب گرفت. با مشاهده عقب‌ نشينى تانك، بلند شدم و داد زدم: الله اكبر، الله اكبر... حمله كنيد؛ كه دشمن پا به فرار گذاشته بود.... راوى: شهيد سيد محمد جهان آرا 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
دردفتر خاطرات ما بنویسید ما هر چه داریم ازشهدا داریم... آیامی دانید حدودپانزده هزار شهید در ماه مبارک شربت شهادت نوشیده اند 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
اصلاً زن‌ مسلمان باید شهید پرور باشد.. درست مثل ِ زینب ... مثل ِ رُباب.. اکبر میخواهد، کربلا ... 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
چگونه در بند خاک بماند ای که پرواز آموخته... مراقب و غرورت باش... نکند نهد؟ خام شوی، رام شوی؟ نپَریده، شوی، بی پر و بی بال شوی؟ 🌷شهید مرتضی عطایی🌷 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
عهد بستند، هر کدامشان شدند! دو دوست دیگر را هم شفاعت کنند.. اما.. احتیاجی به شفاعت نبود! وقتی.. هر سه شدند💔 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
به دلیل علاقه ی فراوان به کار خود حاضر به رجعت به تبریز نبود . در 25 اسفند سال 87 مقارن با سالروز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق (ع) با همسری فاضله از خانواده ای ولایتمدار در تهران ازدواج کرد و ساکن تهران شد . ثمره ی این ازدواج دختری به نام کوثر است که در 25 اسفند 91 متولد شد . دخترش را خیلی دوست داشت ، طوری که هر روز به دوستانش که دختر داشتند زنگ می زد و می گفت دخترم این قدر بزرگ شده _با دست نشان می داد_ وقتی به پدرش زنگ می زد همه اش از کوثر می گفت...... یک بار گفته بود : بعضی وقت ها در تیررس تکفیری ها گیر می افتیم و گاهی مجبور شده ام که این مسیر را بدوم . مثلا از پشت یک دیوار تا دیوار دیگر مسافتی را بدوم.... می گفت : در آن مسافت چند متری کوثر می آید جلوی چشمانم..... برادر شهید می گوید : این ها را می گفت تا به من بفهماند که این جوری و با این وابستگی ها مثل وابستگی به فرزند نمی شود شهید شد . بار آخر موقع رفتن به یکی از دوستانش گفته بود : این بار دیگر از کوثر بُریدم . 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo