eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|🍃🌸 °•{سرلشكر خلبان 🌹}•° ◽️خدايا! تو می‌دانی كه من چيزی عزيزتر از جانم نداشتم كه فدای تو كنم. ◽️خدايا! تو می‌دانی كه اين انقلاب بزرگ اسلامی حاصل زحمت انسانهايی است كه خون‌هايشان نهال تازه اسلام را زنده كرده است اين انقلاب برای ما نقطه شروع حركتی است كه ابتدا و انتهايش همان است كه تو در قرآن وعده داده‌ای و من اميد دارم كه با نثار خونم اين نهال تازه را جان دهم. 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
امروز شهــــــــــدا میگن: ســــــــــلام صبح بخیر.. قـــــرارهامون یادتون نره.. برای خدا ڪارڪنید... و به او توڪل ڪنید... مثـــــل ما... صبحتون شهدایی 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
•|° بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ مُغَيَّبٍ لَمْ يَخْلُ مِنَّا بِنَفْسِي أَنْتَ مِنْ نَازِحٍ مَا نَزَحَ [يَنْزَحُ ] عَنَّا •|° 🕊جانم فدايت، تو پنهان شده اى هستی كه از ميان ما بيرون نيستى، جانم فدايت، تو دورى هستى كه از ما دور..‌‌. 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
چقدر شبیه امام زمانت هستی؟_1397-4-29-9-38.mp3
4.56M
💠 سخنرانی بسیار زیبا 💠 چقــدر شبیــــہ عج هستـــــے؟ 🌺 ماجرای زیبای شيخ جعفر کاشف الغطاء و منبری 🎤🎤 استاد دانشمند 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گر بہ صد منزل فـــــراق افتد میان ما و دوست . . . همچنـــــانش در میانِ جان شیرین ؛ منــــــزل است . . .😔 https://eitaa.com/piyroo 🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
آیا امام زمانِ خود را داریم یا نداریم؟؟ یا تصحیح کنم سوال را ‌؛ آیا امام زمان شعیه ی جدش علی را دارد یا ندارد ؟؟ _ یا _نداریم یا_ ندارد # التماس _ تفکر https://eitaa.com/piyroo
محمدرضا خـاکی بود. خیلی اهـل تفریـح و گـردش و بیـرون رفتن بود. واسه رفـقاش مرام و معـرفت میزاشت. اگر کسـی بهش رو میزد روشـو زمین نمینداخـت. تا جایی که مـا واسـه کار های اداریمون واسه خـرید کردنمون واسه مسافـرتامون واسه کـسب درآمدمون؛ همیشه دوسـت داشتیم محمـدرضا همراهـمون باشه. هیچـوقت از با محمـدرضا بودن خسته نمیشدیم زمان پیشـش خیلی سریع میـگذشت چونکه مخـصوصا محـمدرضا اهل شوخی و خنده بود. اگر هم از کـسی نـاراحت میشد سریع به روش میاورد. کینه تـوزی نمیکردو همیشـه دنبال آشـتی دادن و دوستی بود. شاید همـین خوشرویی و خوش اخلاقیش محـمدرضا رو واسه حـضرت زیـنب قیمـتی کرد. 📎یادش_باصلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 💢 قسمت بیستم و یکم برخورد انسانی سربازای عراقی به لبه خاکریز که رسیدم سرباز عراقی فهمید زخمی ام و فوری پرید این طرف و منو بلند کرد و روی دوشش گذاشت و دوان دوان از داخل کانالی که پشت خاکریز کنده بودن منو برد داخل یه سنگرِ سرپوشیده. از لهجه اش متوجه شدم از کردای عراقیه. حدود سی و پنج ساله بود با چهره ای مهربون، دلسوز و بسیار جوانمرد. شش نفر دیگه داخلِ سنگر بودن و یکی از اونا کم سن و سال بود و تقریبا ۱۸ سال یا کمتر داشت. منم که اصالتا کوردِ ایلامی بودم و کمی هم لهجه کردستانی بلد بودم خیلی خوشحال شدم. مقداری عربی گفت من چیزی نفهمیدم بهش گفتم کوردم اونم خوشحال شد و شروع کرد به کردی حرف زدن. ازین بهتر نمی شد. یه همزبون تو اون شرایط می تونست خیلی کمکم کنه و حداقل نزاره اینجا منو اعدام کنن. خودمو معرفی کردم و اونم دلداری می داد و می گفت نترس اینجا کسی کاریت نداره. انگار یه دوست قدیمی پیدا کرده بود و مرتب باهام حرف می زد. می گفت: آتیشباری ایران خیلی سنگینه و یکی از عراقیا رو نشون داد، همون که کم سن و سال بود و چهره ای سبزه داشت ، می گفت این می ترسه. من تو ذهن خودم گفتم ای بی پدر، به درَک که می ترسه. تو نیم ساعتی که داخل اون سنگر بودم خیلی ملاطفت و محبت کرد. نه فقط سرباز کورد، بقیه ی عراقیا هم تو خط مقدم کاری به من نداشتنو و با بی تفاوتی و تعجب فقط نِگام میکردن و شاید پیش خودشون می گفتن این وقت روز و تنهایی، این از کجا سر و کله اش پیدا شد! خودمم اگه بودم تعجب می کردم. همون کورد عراقی وقتی دید لباسام خیسه و دارم از سرما می لرزم. رفت یه دَس لباس اورد و لباسای خیسو از تنم کند و لباس خشک به من پوشوند. تا چشمش به ساق پام افتاد و دید تیر خورده مثل یه پرستار مهربون زخما رو پانسمان و باند پیچی کرد. گفتم انگشت پام هم زخمیه. چکمه پلاستیکی رو کشید ناخاسته آه کشیدم. متوجه شد خیلی درد دارم رفت یه تیغ جراحی اورد و چکمه رو از دو طرف پاره کرد و انگشت پامو پانسمان کرد. ✍ خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی ادامه دارد ⏪ 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 💢قسمت بیست و دوم: خداحافظی با وطن هنوز داشتم از سرما می لرزیدم. پرسید می ترسی؟ گفتم نه سردمه. تو آب بودم بدنم یخ زده. یه پتو رو دوشم انداخت و محکم منو چن دقیقه بغل کرد تا کم کم بدنم گرم شد ولرزش بدنم تموم شد. پرسید چیزی میخوای؟ روم نشد بگم گشنمه. فقط گفتم سه روزه آب نخوردم، تشنمه. یه قمقمه آب اورد وقتی داشتم می خوردم انگار تو عمرم آبی به این گوارایی نخورده بودم. بعدش بدون اینکه چیزی بپرسه مقداری نان اورد و یه کنسرو غذای بادمجان برام باز کرد و منم مقداری خوردم و ازش تشکر کردم. می گفت ما دو ملت مسلمان و برادر هستیم از جنگ ناراحت بود. شاید خیالش راحت بود که بقیه کوردی نمی دونن خیلی راحت حرف می زد. راستشو بخواید مقداری تو شک و شبهه افتاده بودم. اون همه تبلیغات ایران که عراق با اسرا اینجوری رفتار می کنن و شکنجه میدن کجا و این رفتاری که با من می شد کجا؟ کجای اینا به خونخوار و جنایتکار می خوره؟ رفتاری که تو اون نیم ساعت با من شد بالاترین جلوه انسانیت بود. شاید اگه موفق میشدم و برمیگشتم تو بیمارستانای ایران بهتر از این امکان نداشت با من رفتار بشه. اینکه یه دشمن پتو بیاره و منو بغل کنه تا گرم بشم خیلی متفاوت بود از اون تصوری که از ارتش عراق داشتم که به صغیر و کبیر رحم نمی کنه و اُسرا رو تا سر حد مرگ شکنجه میکنه! ما همه ی ارتش عراق رو جنایتکار و بعثی می دونستیم ولی واقعیت اینجور نبود بین اونا کم و بیش افراد خوبی هم وجود داشت. همه ی این رفتارا تردید منو بیشتر می کرد و به جای اسارات و عواقب اون فکر و ذهنم شده بود همین مسئله و با خودم وَر میرفتم که قضیه چیه؟ تا اینجای کار چیزی جز محبت و انسانیت از عراقیا ندیدم. حدودا نیم ساعتی گذشت و یکی اومد داخل سنگر و چیزی به اون سربازِ کورد گفت. اونم اومد گفت که یه وسیله آماده س تو رو پشت خط منتقل کنه. گفت هر چه زودتر از اینجا بری بهتره. چونکه هرآن احتمال داره بعلت آتشباری ایران اینجا کشته بشی، ولی نگرانی تو چهره اش موج میزد و ظاهراً می دونست چی در انتظارمه . وقتی مسائل بعدی پیش اومد و رفتارای وحشیانه بعثیا رو در ادامه دیدم ، تازه فهمیدم اون بنده خدا چرا اون همه نگران بوده. می دونست پشتِ خط چه رفتاری با اسرا میشه. بعنوان آخرین خدمت زیر کتفمو گرفت و تا نزدیکی یه نفربر که آماده برگشتن به پشت جبهه بود، همراهی کرد و با من خداحافظی کرد و رفت سرِ پُستش. ✍خاطرات طلبه آزاده رحمان سطانی ادامه دارد ⏪ 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
بر لشکر کفر چیره ات باید خواند خورشید به شام تیره ات باید خواند درس ادب و ولایت و تقوا را در جامعه کبیره ات باید خواند 🌺 الله علیه 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🍁🌿 یابن الحسن ، یابن الحسن بوي عطر ياس دارد جمعه ها وعده ديدار دارد جمعه ها جمعه ها برعاشقان آيينه است وعده گاه عاشقان آدينه است جمعه ها دل ياد دلبر مي كند نغمه يابن الحسن سر ميكند https://eitaa.com/piyroo 🌿🍁🌿
‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ شهید ابراهیم خیلی مخلص و فروتن بود تو منطقه، نیمه شب یکی از بچه ها با واکس رفت طبقه بالا پوتین ها را مخفیانه واکس بزند.از او پرسیدم چرا این کار رو میکنید؟خود بچه ها فردا این کار رو انجام میدن. جواب داد از عشریه یاد گرفتم نیمه شب بیدار میشد و سرویس های بهداشتی رو تمیز میکرد. ابراهیم یک بود....هنوز همت و باکری ها ادامه دارد... 🌷 راوی : همرزم شهید 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
نامشان در دنیــا " " است و در آخرت " " به امیـد شفاعت‌شــان ... اللهم الرزقنـــــــ🌷ــــــا 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
برگشتم به حاج سعید گفتم:آخه من چطور این بدن اربا اربا رو شناسایی کنم😞؟خیلی به هم ریختم.😔 رفتم سمت آن داعشی👹. یک متر رفت عقب و اسلحه اش را کشید طرفم ،سرش داد زدم:شما مگه مسلمون نیستید😤؟ به کاور اشاره کردم که مگه او مسلمون نبود؟پس سرش کو؟چرا این بلارو سرش آوردید؟😭😭 حاج سعید تندتند حرف هایم را ترجمه می کرد. آن داعشی خودش را تبرئه کرد که این کار ما نبوده♂و باید از کسانی که اورا برده اند (القائم) بپرسید. فهمیدم می خواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد.دوباره فریاد زدم که کجای اسلام می گویداسیرتان را اینطور شکنجه کنید😤؟نماینده داعش گفت: تقصیر خودش بوده. پرسیدم:به چه جرمی؟ بریده بریده جواب می داد و حاج سعید ترجمه می کرد: از بس حرصمون رو در آورد😤،نه اطلاعاتی به ما داد،نه اظهار پشیمونی کرد😑،نه التماس کرد!تقصیر خودش بود...! 🌹 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
باید ابلاغ کنند تا روز قیامت حاضران به غایبان و پدران به فرزندان پیغام غدیر را؛ تمام دین، ولایتِ علی علیه‌السلام است و وارث امروز آن، مهدی فاطمه‌ست... (غدیر عهدی با مهدی) اللّهُمَّ عَجِّل لِولیِّکَ الفَرَج 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اِلـے مَتـے اَحـارُ، فِيـكَ تا چه زمانـے نسـبت به تـو سرگـردان باشـم؟! |دعای نـدبـه| 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo