eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35.1هزار عکس
16.4هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ های حجاب 27 نماهنگ زیبای حجاب با مداحے کربلایی سید رضا نریمانی ان شاء الله عمری بود منتظر کلیپ های حجاب باشید کانال پیروان شهدای بجنورد https://eitaa.com/piyroo
4_5913592117397029650.mp3
2.09M
🔳 (ع) 🌴دو تا ابا عبدالله 🌴یکی رئیس مذهب یکی عزیز زینب 🎤 👌 🔴کانال پیروان شهدای بجنورد https://eitaa.com/piyroo
🕊 من به این نتیجه رسیده ام که ❣ دست خودمان است. انتخاب شهادت را خداوند به عهده 👈خودمان👉 گذاشته است. این ما هستیم که شرایط آن را فراهم کنیم. ما هستیم که تعیین کننده این مسئله . شهید حسن باقری
میگفت چشمان شهدا بہ است ڪہ ازخود بہ یادگار گذاشتہ اند، اما چشم ما بـہ است ڪہ با آنان رو برو خواهیم شد..✨
آنقدر شـــ🌷ـــهید با تیر و ترکش دیده ایم ڪہ یادمان مے رود ، جنگ نرم هم شهیـــد دارد ... دارد ... شیمیایی دارد ... درد دارد ....!
❗️ 🍃شهید احمدعلی یکی از شاگردان خاص مرحوم آیت الله حق شناس بود ؛ وقتی مردم دیدند که آیت الله حق شناس در مراسم ترحیم این شهید بزگوار حضور یافت و ابعادی از شخصیت او را برای مردم بیان کرد ، تازه فهمیدند که چه گوهری از دست رفته است! ☘مرحوم آیت الله حق شناس درباره شهید نیری گفت: " . ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می شود یا نه؟" در بخشی از کتاب نوشته شده است: آیت الله حق شناس ، در مجلس ختم این شهید با آهی از حسرت که در فراق احمد بود ، بیان داشتند: رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی دانم این چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟!" 🍀سپس در همان شب در منزل این شهید بزرگوار روبه برادرش اظهار داشتند: "من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم. به جز بنده وخادم مسجد ، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم ، دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است. ! بلکه حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت ام به کسی حرفی نزنید...." 📚کتاب عارفانه
4_5915872865290290476.mp3
8.07M
🎤 🔴 زیبا(شفق رنگ چشمای صادق‌...) 🔴 ویژه 🔴کانال پیروان شهدای بجنورد https://eitaa.com/piyroo
امام صادق "علیه‌السلام" از منظر رهبر معظم انقلاب.... ☝️☝️☝️
🕊🔻 عشــــــــــق یعنی: جوان باشــے خوش سیما باشـے و شهوتت در اوج خودش باشد ولــــــــــی... فقط بخاطر رضایت خـــــدا و امام زمانت 👈گناه نکنی #گناه_ممنوع⛔️
#شهید_گمنام✋🌹 گمنامے یعنی درد... دردے شیرین...😌 یعنے با عشق یڪے شدن... یعنے اثبات اینکه از همه چیزت براے معشوقت گذشتے..❤️ اے کاش همه ے ما گمنام باشیم...
««بخاطر عروس خانمی که تو ماشین بود»» یه موتور گازی داشت که هر روز صبح و عصر سوارش میشد و باش میومد مدرسه و برمیگشت .😊  یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت ، رسید به چراغ قرمز .✋ ترمز زد و ایستاد .🏍  یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد :🗣 الله اکبر و الله اکــــبر ...❤️ نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب .😳 اشهد ان لا اله الا الله ...❤️ هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید و متلک مینداخت😅 و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید چش شُدِه ؟!  قاطی کرده چرا ؟ !⁉️ خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید ؟ چطور شد یهو ؟ 😳 حالتون خوب بود که !😕 مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت : "مگه متوجه نشدید ؟ پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود 😑و آدمای  دورش نگاهش میکردن .  من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه😰 . به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون  از اون خانوم پرت شه . دیدم این بهترین کاره !"😂 همین!☺️✋ 📜برگی از خاطرات "شهید مجید زین الدین 📕 🌹 شَـْღـٻداݩ زڼْدِه اَڼد در زمان غیبت، اطاعت محض از ولایـت فقیـه داشته باشید.🌹
بر هم نزن نماز مرا، بی هوا نزن حالا که می زنی، جلوی آشنا نزن سجاده و عبای مرا می کِشی، بکش اما لگد به تربت کرب و بلا نزن آتش زدی به زندگی ام بس کن و برو دیگر نمک به زخم دل من، بیا نزن در خانه بس نبود غرورم شکسته شد؟ حداقل مقابل همسایه ها نزن با تازیانه ات به سر و صورتم بزن حرفی فقط به حضرت خیرالنساء نزن بالای مرکبی و خجالت نمی کشی پیچیده پای من... چه کنم؟! بی حیا نزن موی سپید دارم و شیخ الائمه ام هر طور می زنی بزنم، با عصا نزن وقت گریز من شده "نوحوا علی الحسین" زینب دوید و گفت: غریب مرا نزن ای شمر بس کن و به روی سینه اش نرو با چکمه ات قدم روی عرش خدا نزن با دست و پا زدن گره ای وا نمی شود تشنه لبم... عزیز دلم... دست و پا نزن