eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4هزار دنبال‌کننده
36.9هزار عکس
17.5هزار ویدیو
134 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
52.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 روایت رهبر معظم انقلاب از یک داستان عاشقانه ،بیانات اقامربوط به شهریورسال۹۷میباشد یک کتابی تازه خوانده‌ام که خیلی برای من جالب بود. دختر و پسر جوان متولّدین دهه‌ی ۷۰، می‌نشینند برای اینکه در جشن عروسی‌شان گناه انجام نگیرد، نذر می کنند سه روز روزه بگیرند! به ‌نظر من این را باید ثبت کرد .اینها مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست، مال سال ۹۴ و ۹۵ و مال همین سالها است. روایتی است عاشقانه از زندگی یک شهید مدافع حرم که پاییز سال ۸۹ به کربلا رفت، پاییز سال ۹۱ عقد کرد، پاییز سال ۹۲ ازدواج کرد و نهایتاً در پاییز سال ۹۴ در دفاع از حرم مطهر حضرت زینب کبری(س) به شهادت رسید! ‌‌یاد همه شهدا گرامی وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ https://eitaa.com/piyroo
4.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظاتی با اقاحمیدعزیز اقاحمیددست ماراهم بگیر بدجوری دلمون تنگ شما شده 🍃برگی از کتاب: سر سفره که نشست گفت:" آخرین صبحونه رو با من نمی خوری؟!" با بغض گفتم:" چرا این طور میگی؟ مگه اولین باره میری ماموریت؟!" گفت:" کاش می شد صداتو ضبط می کردم با خودم می بردم که دلم کمتر تنگ بشه". گفتم:" قرار گذاشتیم هر کجا که تونستی زنگ بزنی، من هر روز منتظر تماست می مونم، منو بی خبر نذار". با هر جان کندنی بود برایش قرآن گرفتم تا راهی کنم، لحظه آخر به حمید گفتم:" حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هر کجا که تونستی تماس بگیر." گفت:" جور باشه حتما بهت زنگ می زنم، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنوند از خجالت آب میشم". به حمید گفتم:" پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه! من منظورت رو می فهمم." از پیشنهادم خوشش آمده بود، پله ها را که پایین می رفت برایم دست تکان می داد و با همان صدای دلنشین چند باری بلند گفت:" یادت باشه، یادت باشه!". لبخندی زدم و گفتم:" یادم هست! یادم هست!". https://eitaa.com/piyroo
متین خبردار شده بود ... اومد سفارت اما اجازه ملاقات بهش ندادن ... دولت و وزارت خارجه هم درگیرتر از این بود که بخواد به خروج بی اجازه به تبعه عادی رسیدگی کنه ... و من با کمک سفارت، با آرتا به لهستان برگشتم ... پام که به خاک لهستان رسید از شدت خوشحالی گریه ام گرفته بود ... برام هتل گرفته بودن و اعلام کردن تا هر زمان که بخوام می تونم اونجا بمونم ... باورم نمی شد ... همه چیز مثل یه رویا بود ... اما حقیقت اینجا بود ... یه رويا فقط تا پایان خواب ادامه داشت ... جایی که بالاخره یه نفر صدات کنه و تو از خواب بیدار بشی .... مثل رویای کوتاه من، رویایی که کمتر از یک ماه، طوفانی شد کم کم سر و کله افراد عجیبی پیدا شد .. افرادی که ازم می خواستن علیه اسلام، حقوق زنان، حقوق بشر و ... در ایران صحبت کنم ... هنوز ایران درگیر امواج شدیدی بود اما اونها می خواستن با استفاده از من ... طوفان دیگه ای راه بندازن... افرادی که می خواستن من رو به اسطوره آزادی خواهی در تقابل و مبارزه با جامعه ایرانی تبدیل کنن... روز اول به زن مسلمان اومد سراغم ... لهجه اش شبیه مردم خاورمیانه بود ... خودش رو معرفی کرد ... نشست و شروع کرد به صحبت کردن... راست یا دروغ، از زندگی و سرگذشتش تعریف می کرد ... بعد از چند ساعت حرف زدن، بخش اصلی حرف هاش شروع شد... ما باید به عنوان زنان شجاع و مبارز ، حرف مون رو به گوش دنیا برسونیم ... ما باید به دنیا بگیم توی کشورهای مسلمان داره چه بلایی بر سر زن ها میاد ... چطور مردها، زن ها رو به بند می کشن و استثمار می کنن ... ما باید با هیجان تمام و پشت سر هم حرف می زد ... و ازم می خواست بیام جلوی دوربین های تلوزیون و ماهواره بشینم و حرف بزنم ... و از حق خودم و زن هایی مثل خودم دفاع کنم. نمی دونستم از این کار چه نیتی داره و چه افرادی پشت این حرکت هستن ... برای همین خودم رو زدم به اون راه... شما از کدوم کشور مسلمانی؟ چه فرقی می کنه ... مهم سرنوشت های یکسان ماست . سرنوشتی که گریبان گیر تمام دختران و زنان مسلمانه ادامه دارد... https://eitaa.com/piyroo
ولی شوهر من، مسلمان نبود... -مگه شوهر شما ایرانی نبود؟... چرا ...... ایرانی بود... -مگه شوهر شما مسلمان نبود؟... نه، پدرشوهرم مسلمان بود ... گیج می خورد نمی فهمید چی دارم بهش میگم ... من اصلا متوجه منظور شما نمیشم .... میشه واضح حرف بزنید... فکر می کنم این شما هستی که باید واضح صحبت کنی... من به خاطر سرنوشت تلخ شما واقعا متاسفم .. اما واقعا ما تلخ ترین سرنوشت زنان دنیا رو داشتیم؟ ... چیزی که من متوجه نمیشم اینه ... چرا ازم می خوای برم جلوی دوربین تلوزیون و حرف بزنم؟ ... زنان زیادی توی دنیا، سرنوشتی مشابه یا بدتر از من دارن ... چرا با اونها حرف نمی زنید؟... کلافه شده بود ... از هر طرف که جلو می رفت، من دوباره برمی گشتم سر نقطه اول ... اون از من می خواست حقیقت رو بگم ... ولی مهم این بود که چه کسی و برای چه اهدافی قصد داشت از این حقیقت استفاده کنه چیزی که اون روز، من موفق نشدم از توی حرف های اون به دست بیارم... چند روز بعد، دوباره چند نفر خانم دیگه اومدن ... بین تمام حرف های اونها یه چیز مشخص بود ... اونها اسلام رو هدف گرفته بودن ... موضوع، خشونت و ظلم عليه جامعه زنان نبود... اونها می خواستن من بیام جلوی دوربین ها و تمام اتفاقاتی رو که برای من افتاده بود رو به اسلام نسبت بدم همین طور که داشتن حرف می زدن ... با آرامش به پشتی صندلی تکیه دادم... متاسفم ..... من نمی تونم با شما همکاری کنم... با تعجب بهم نگاه کردن... چرا خانم کوتیزنگه؟... - چون کسی که مسلمان بود ... من بودم، نه همسرم ... من، پدرشوهر و مادرشوهرم مسلمان بودیم ولی اون نبود... دارد... https://eitaa.com/piyroo
8.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕙سـاعـت عـاشقـے 💠دعـــــاے فـــرج💠 ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ وَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ» سپس خداوند «آرامش» خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان نازل کرد و لشکرهایى فرستاد که شما آنها را نمى دیدید و کافران را مجازات کرد. و این است جزاى کافران! (سوره مبارکه توبه/ آیه ۲۶) https://eitaa.com/piyroo