eitaa logo
پیام معنوی
3.7هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
62 فایل
🍎نکته ها و پیام های معنوی🍎 🍒اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّآلِ مُحَمَّدٍوَّعَجِّلْ فَرَجَهُم🍒 🛑لطفا برای نشر مطالب با مدیر کانال هماهنگ باشید🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸️﷽🔸️ ⚡(۱۶) ⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی 💢۴_حسابرسی ص ۲۴ 🔹️خوشحال شدم. به صفحه اول كتابم نگاه كردم. از همان روز بلوغ، تمام كارهاي من با جزئيات نوشته شده بود. كوچكترين كارها. حتي ذره اي كار خوب و بد را دقيق نوشته بودند و صرف نظر نكرده بودند. 🔹️تازه فهميدم كه »فمن يعمل مثقال ذره خيراً يره« يعني چه. هر چي كه ما اينجا شوخي حساب كرده بوديم، آنها جدي جدي نوشته بودند! 🔹️در داخل اين كتاب، در كنار هر كدام از كارهاي روزانه من، چيزي شبيه يك تصوير كوچك وجود داشت كه وقتي به آن خيره مي شديم، مثل فيلم به نمايش در مي آمد. 🔹️درست مثل قسمت ويدئو در موبايلهاي جديد، فيلم آن ماجرا را مشاهده مي كرديم. آن هم فيلم سه بعدي با تمام جزئيات! يعني در مواجه با ديگران، حتي فكر افراد را هم مي ديديم. لذا نمي شد هيچ كدام از آن كارها را انكار كرد. غير از كارها، حتي نيتهاي ما ثبت شده بود. 🔹️آنها همه چيز را دقيق نوشته بودند. جاي هيچ گونه اعتراضي نبود.تمام اعمال ثبت بود. هيچ حرفي هم نمي شد بزنيم. اما خوشحال بودم كه از كودكي، هميشه همراه پدرم در و بودم. 🔹️از اين بابت به خودم افتخار مي كردم و خودم را از همين حالا در بهترين درجات بهشت مي ديدم. همين طور كه به صفحه اول نگاه مي كردم و به اعمال خوبم افتخار مي كردم، يك دفعه ديدم، تمام اعمال خوبم در حال محو شدن است! 🔹️صفحه پر از اعمال خوب بود اما حاال تبديل به كاغذ سفيد شده بود! باعصبانيت به آقايي كه پشت ميز بود گفتم: چرا اينها محو شد. مگر من اين كارهاي خوب را انجام ندادم!؟ 🔹️گفت: بله درست ميگويي، اما همان روز غيبت يكي از دوستانت را كردي. اعمال خوب شما به نامه عمل او منتقل شد.باعصبانيت گفتم: چرا؟ چرا تمام اعمال من!؟ 🔹️او هم غير مستقيم اشاره كرد به حديثي از پيامبر(ص)كه مي فرمايند: سرعت نفوذ آتش در خوردن گياه خشک، به پاي سرعت اثر غيبت در نابودي حسنات يک بنده نمي رسد. 📚بحاراالنوار: ج ٧٥ ،ص ٢٢ ••✾❀🕊⭐🕊❀✾•• ☜【پیام_معنوی】 ✅ @pmsh313 ••✾❀🕊⭐🕊❀✾••
🔸️﷽🔸️ ⚡(۵۰) ⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی 💢۲۳_يازهرا(س) ص ۷۴ 🔹️خيلي سخت بود. حساب و كتاب خيلي دقيق ادامه داشت. ثانيه به ثانيه را حساب مي كردند. 🔹️زمان هايي كه بايد در محل كار حضور داشته باشم را خيلي با دقت بررسي مي كردند كه به خسارت زده ام يا نه!؟ ❖ @pmsh313 ❖ 🔹️خدا را شكر اين مراحل به خوبي گذشت. زمان هايي را كه در و حضور داشتم محاسبه كردند و گفتند دو سال از عمرت را اينگونه گذراندي كه جزو عمرت نمي كنيم. 🔹️يعني بازخواستي ندارد و مي تواني به راحتي از اين دو سال بگذري.در آنجا برخي دوستان همكارم و حتي برخي آشنايان را مي ديدم، 🔹️بدن مثالي آنهايي را در آنجا مي ديدم كه هنوز در دنيا بودند! مي توانستم مشكلات روحي و اخلاقي آنها را ببينم. 🔹️عجيب بود كه برخي از دوستان همكارم را ديدم كه به عنوان راهي مي شدند و بدون حساب و بررسي اعمال به سوي مي رفتند! چهره خيلي از آنها را به خاطر سپردم. ❖ @pmsh313 ❖ 🔹️جواني كه پشت ميز بود گفت: براي بسياري از همكاران و دوستانت، را نوشته اند، به شرطي كه خودشان با اعمال اشتباه، را از بين نبرند. 🔹️به جوان پشت ميز اشاره كردم و گفتم: چكار مي توانم بكنم كه من هم داشته باشم. او هم اشاره كرد و گفت: در زمان غيبت امام عصر(عج) زعامت و رهبري شيعه با است. به دست اوست. 🔹️همان لحظه تصويري از ايشان را ديدم. عجيب اينکه افراد بسياري كه آنها را مي شناختم در اطراف رهبر بودند و تلاش مي كردند تا به ايشان صدمه بزنند، اما نمي توانستند! ❖ @pmsh313 ❖ 🔹️من اتفاقات زيادي را در همان لحظات ديدم و متوجه آنها شدم. اتفاقاتي كه هنوز در دنيا رخ نداده بود! خيلي ها را ديدم كه به شدت گرفتار هستند. 🔹️ ميليونها انسان به گردن داشتند و از همه كمك مي خواستند اما هيچ كس به آنها توجه نمي كرد. مسئوليني كه روزگاري براي خودشان، كسي بودند و با خدم و حشم فراوان مشغول گذران زندگي بودند، حالا غرق در گرفتاري بودند و به همه التماس مي كردند... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @pmsh313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛