اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
✍️ حجت الاسلام عالی
⛔️خدا ارزان میخرد
🔅خداوند به بزرگی و عظمت خودش نگاه میکند، اگر عمل کوچکی به پیشگاهش عرضه کنی، پروردگار پاداش زیاد میدهد.
🔅نقل میکنند ذوالنون مصری که بیشتر به تصوف معروف بود تا به عرفان، زمستان سردی از منزلش آمد بیرون، همه جا را برف گرفته بود، دید یکی از همسایههایش که اتفاقاً یهودی هم بود، دارد روی برف دانه می پاشد، تعجب کرد که مثلاً چرا داره روی برف دانه میپاشه، روی زمینی باید بپاشی که محصولی بیاد بیرون.
🔅 از همسایه اش سؤال کرد که چرا روی برف دانه می پاشی؟! او گفت جناب ذوالنون هوا خیلی سرد است، قاعدتاً در این هوای سرد پرندهها برای پیدا کردن غذا مشکل دارند، دانه می پاشم که غذای چهارتا پرنده بشود.
🔅 ذوالنون گفت برای کی این کار را میکنی؟ همسایه یهودی اش گفت:خب برای خدا، ذوالنون یه لبخندی زد و یه نگاه عاقل اندر سفیهی انداخت به این همسایش، گفت خدا که این را نمیبیند، چهارتا دانه، آن هم از یک یهودی! خدا که این را نمیبیند...
🔅«انّما یتقبّل اللّه من المتّقین» یهودی گفت جناب ذوالنون حالا خدا ببیند یا نبیند، بالاخره غذای چهارتا پرنده که میشود، یه مدتی گذشت، اتفاقاً ذوالنون مشرف شد خانه خدا، دور خانه خدا داشت طواف میکرد، یک مرتبه چشمش افتاد به آن همسایه یهودی اش، که با چه حالی دارد طواف میکند و اشک میریزد.
🔅با خودش گفت این کی مسلمان شد که ما نفهمیدیدیم؟!!! در بین جمعیت خودش را رساند به همین همسایهاش، گفت تو کجا؟ اینجا کجا؟! کی مسلمان شدی؟ همسایهاش تا چشمش افتاد به ذوالنون، گفت جناب ذوالنون خدا هم دید و هم پسندید...
(چون ذوالنون گفته بود که خدا آن چهار تا دانه را نمی بیند) گفت جناب ذوالنون خدا هم دید و هم پسندید...
🔅 مژده بده، مژده بده یار پسندید مرا سایه او گشتم و او برد به خورشید مرا جان دل و دیده منم، گریه خندیده منم
یار پسندیده منم، یار پسندید مرا
🔅نقل میکنند همان جا ذوالنون سرش را به آسمان بلند کرد، گفت خدایا چقدر ارزان میخری...
📚 برگزیده و تلخیص از جوامع الحکایات محمد عوفی
وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
#خدا_ارزان_میخرد
┄┅═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧═┅┄
✅کانال استاد عالے
🆔 @pomhyr