نام و نام خانوادگی: مهدی صابری
تاریخ تولد: ۱۳۶۸/۱/۱۴
تاریخ شهادت: ۱۳۹۳/۱۲/۱۳
سمت: فرمانده گردان حضرت علیاکبر (ع) از تیپ فاطمیون
مهدی صابری یکی از شهدای افغانستانی مدافع حرم است. بیست و چهار پنج سال بیشتر نداشت اما فرمانده توانای گروهان حضرت علیاکبر (ع) نیروی مخصوص تیپ فاطمیون بود، تیپی که امروز تبدیل به لشکر شده است. در ماجرای گرفتن «تل قرین» که اهمیت فوقالعادهای در از بین بردن کمربند حائل رژیم صهیونیستی در بلندیهای جولان داشت، اواخر سال ۹۳ به شهادت رسید.
شهید صابری، یکتنه هر کاری انجام میداد به قول معروف همه فن حریف بود، از آشپزی در هیئت گرفته تا کارهای امدادی، فنی، مخابراتی و اقدامات تخصصی عملیاتی. همیشه سنگ تمام میگذاشت. برایش فرقی نداشت کجا کار میکند، با کدام تیم شریک است یا کاری که میکند چه چیزی است. هرجایی که بود بهترین بود. بعد از شهادت او، سنگینی جای خالیاش روی دوش خیلیها حس شد. اینها را پدر شهید «مهدی صابری» میگوید.
همه او را به یک دلبستگی خاص میشناختند؛ آن هم حُبّ حضرت علیاکبر (ع) بود. هر جا که به نام علیاکبر (ع) مزین بود مهدی صابری هم یکگوشه آن مشغول بود. فرقی نداشت هیئت محلیشان باشد یا گروهان مخصوص تیپ فاطمیون. برای همین وصیتش را بعد از بسمالله با «یا علیاکبر ِ لیلا» آغاز کرد. رفته بود که برای ایام فاطمیه برگردد، همین هم شد. روز شهادت حضرت زهرا (س) خبر شهادتش را آوردند. پیکر مطهر این شهید و سه تن دیگر از شهدای لشکر فاطمیون همزمان با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) با حضور مردم شهر مقدس قم تشییع و در قطعه شهدای مدافعان حرم بهشت معصومه (س) به خاک
سلام و صبح بخیر
انشاالله طاعات و عبادات همه مقبول خداوند ّ
روز پنجشنبه ای در پاییز 91 طبق معمول هر هفته ساعت 7 صبح رسیم گلزار شهدا و شروع کردم آماده کردن وسایل ایستگاه صلواتی و تو همین حال و احوال که هنوز گلزار خلوت بود و کسی اون اطراف نبود شروع کردم با صدای بلند با شهدا حرف زدن ، انگار همشون اونجا بودن ، اول سلام و احوالپرسی کردم و بعد گفتم راستی اینهمه هر هفته ما میاییم اینجا و به عشق شما خدمت زائراتون رو میکنیم اصلا حواستون به ما هست ? هیچ شده یه عنایتی هم به ما کنید و نظري ? اصلا این تلاش ما رو قبول میکنید یا داریم فقط خودمون رو خسته میکنیم ? يدفعه دیدم یه جوون خیلی خوش سیما اومد نزدیکم و گفت اخوی : به نظرت عنایت از خادمی زائراي شهدا بالاتر? بعدشم تو که گلایه میکنی شده چیزی بخوای و بهت ندن? تا اومدم چیزی بگم سرش رو انداخت پایین و رفت ، اونروز خیلی تو خودم بودم ، تقریبا همه چی آماده شده بود و ساعت نزدیک 11 بود که یه مادر شهید اومد سراغ منو گفت دیشب خواب دیدم پسرم این عبا رو انداخت رو شوته هات این آخرین یادگار شهيدمنه با این عبا چه شبا که تا صبح مشغول نماز و عبادت که نبود
منم اینو آوردم برا شما
گریه ميکردم و نمی تونستم حرفی بزنم ، دمدماي غروب تو شلوغی قطعه شهدای گمنام یه خواهری اومد سراغ منو گفت الان با بچه های کاروان راهیان رسیدیم و مستقیم اومدیم اینجا و گفت مقداری از خاک قتلگاه فکه برا خادماي اینجا آورده و میخواست من تقسیم کنم بین بچه ها و باز گریه امون منو برید ، دیگه ساعت تقریبا 10 بود و بچه ها وسایل رو جمع کرده بودن داشتیم آماده رفتن میشدیم که یه ماشین اومد کنارم و یه پیرمرد پیاده شد و اول صورتم و بوسید بعد یه زنبیل بهم داد و گفت این آخرین یادگار فرزند شهيدمه خیلی ازش مراقبت کن و قبل اینکه چیزی بگم سوار شد و رفت وقتی بازش کردم دیدم لباس خاکی پاره و خون آلود شهیده
اونشب تا نیمه های شب تو گلزار موندم از شهدا عذرخواهی میکردم
تازه فهمیده بودم اگه چیزی در ظاهر بهمون عنایت نمیشه مقصر نخواستن ماها است نه این شهدای عزیز
التماس دعا
مدیران و ادمینهای کانال ها
تشریف بیارن اینجا😍👇
https://eitaa.com/joinchat/758972455Cc137653cf5
تاریخ تولد:۲ مهٔ ۱۹۹۱🌹 شهیدجهادمغنیه🌹
محل تولد:لبنان
شهادت:۱۸ ژانویهٔ ۲۰۱۵ (۲۳ سال)
محل شهادت:بلندیهای جولان، استان قنیطره، سوریه
خاطره ای از شهید ❤
مشغول انجام کارهای روزانه بودم که یکی از رفقا تماس گرفت و گفت یکی که خیلی دوستش داری چند دقیقه دیگه پایین ساختمون منتظرته! آماده شدم و اومدم پایین. یه ماشین با شیشه های دودی در انتظارم بود! داخل ماشین دیده نمی شد! در ماشین رو كه باز کردم، از ديدن راننده هم ذوق زده شدم و هم تعجب كردم! جهاد پشت فرمون نشسته بود!
راه افتاديم... در کوچه پس کوچه های ضاحیه رسیدیم به دفتر کار یکی از دوستان. نماز رو خوندیم و نشستیم به صحبت. حرفامون حسابی گل انداخته بود و از هر دری سخنی به میان می اومد... بحث رسید به حاج قاسم!
ایامی بود که عکسهای حاجی در جبهه های ضد داعش، در شبکه های اجتماعی دست به دست می شد، و جهاد نگران جون حاج قاسم بود... بهش گفتم انگار حاج قاسم دلش خیلی برای بابات تنگ شده! خندید و گفت همینطوره!
گفت داریم برای مراسم سالگرد حاج رضوان برنامه ریزی می کنیم. میشه حاج میثم مطیعی رو دعوت کنی به عنوان مداح مراسم بیاد بیروت؟ گفتم چشم، إن شاء الله به حاج میثم میگم. می گفت میخوام امسال مراسم رو متفاوت برگزار کنیم... بله، مراسم خیلی متفاوت برگزار شد... چون پيش از رسيدن به سالگرد حاج عماد، جهاد هم به پدرش ملحق شده بود...
منبع جام نیوز
شهیداحمد محمد مشلب
اسم جهادی:غریب طوس
شهرستان:نبطیه محله ی السرای سکونت میگزید
سن او ۲۱سال وتاریخ تولدش:۱۹۹۵/۸/۳۱میلادی
تاریخ شهادتش:۲۰۱۶/۲/۲۹
که باتوجه به تاریخ هجری قمری ۱۹ جمادی الاول۱۴۳۷
محل شهادتش:تل حمام روستایی در جنوب حلب
درجه علمی اش :فارغ التحصیل هنرستان امجاد است
نفرهفتم درلبنان ورشته اش تکنولوژی اطلاعات (انفورماتیک)است
آرامگاهش:محل شهدای شهر نبطیه است
شهید احمد محمد مشلب از دوران کودکی با عشق به اهل بیت در خانواده اش که منشأ این عشق به اهل بیت از آن هاست وبابخشندگی ومحبت تربیت شد وخوگرفت
در راه اسلام ناب محمدی گام برداشت واز نو نهالان تابزرگان را با حضرت مهدی (عج)آشنا کرد.
وصیت ایشان به تمام زنان این است که:عبا (چادر)است او می گوید عبا مدل است و اولین زنی که صاحب عبای زنانه است حضرت زینب(س)بود
او اینگونه بود وهمیشه عبا روی سرش قرار داشت ولی حجابی که الان میکنیم وچیزهایی غیرمعلوم است
مهم ترین مسئله این است که دختران وزنان حجاب خود را حفظ کنند.
ودختری که بیرون می آید وبه صورت عادی وبدون زینت در برابر دیدگان مردم برود و نگاه هایش
را به زمین بدوزد واحترام حجاب وعبایش را نگه دارد.
از وصیت هایش این است که :خدا توراکمک کند ای امام زمان! ماانتظار او را نمیکشیم او انتظار مارا میکشد ووقتی خودمان را درست کنیم واصلاح کنیم بعد ساعاتی ظهور می کند.
🔴.....مشارکت در حد توان.....🔴
سلام علیکم
بزرگوارانی که تمایل دارن
جهت تبلیغ کانال از گناه تا توبه
که ان شاءالله بتونیم افراد بیشتری رو به سمت ترک گناه دعوت کنیم
میتونن هرمقدار هزینه ای که دوست دارن
از هزارتومن تا ....تومن
به شماره کارت زیر واریز کنن☺️
گفتنی است که بعضی از اعضا لطف و بزرگواری میکنن جهت تبلیغ ماهانه
مبلغی رو واریز میکنن
که پیشرفت سریع کانال رو مدیون این حمایت های مالی شما
و تلاش ادمین هامون هستیم✅
@azgonahtatobeh
کانال از گناه تا توبه👆👆👆
6273 8110 9619 2239
مهدی باقریان
بانک انصار
استغاثه جهانی طلب منجی
از شهید امروز نتونستیم اطلاعاتکسب کنیم امروز با دعامون متوسل میشیم به ارباب همه ی شهدا حضرت سیدالشه
بزرگواران دقت کنین.
تلاشمون رو کردیم نمیدونم چرا اینطور شد
شاید مقدر شده امروز
بریم در خونه اربابمون و فرزند خردسالشون☺️
استغاثه جهانی طلب منجی
"حسین قاسم دربج" از شهدای سوری مدافع حرم در منطقه زینبیه شهر دمشق تشییع و پس از طواف دور ضریح حضرت ز
اطلاعات مختصری از این شهید عزیز یافت شد
ممنون از عضو بزرگوار کانالمون☺️✅
شهید حیدر ثاقب کربلا
پسرم 13 سال بیشتر نداشت که کمر همت بست برای جهاد با دشمنان اسلام. از سال 2007 و با شروع جنگ در پاراچنار پسرم آرام نگرفت و سلوک جهادیاش آغاز شد. وهابیها به آزار و اذیت شیعیان منطقه میپرداختند و به مقدساتشان توهین میکردند. ثاقب در همان اوایل ماجرای توهین وهابیها به ساحت اهل بیت، خونش به جوش آمد. 45 نفر از بچههای بسیج پاراچنار را جمع کرد و رفتند سمت مسجد ضراری که در مرکز شهر بود تا در مقابل وهابیها بایستند. پسرم موقع ورود به مسجد توسط نیروهای نظامی تیر خورد و دو شبانهروز در جوی فاضلاب افتاد تا اینکه بنده خدایی از شیعیان به کمکش رفت و پسرم اولین جانبازیاش را در 13 سالگی به دست آورد
سلام طاعات قبول☺️
دوستان عذرخواهی میکنم بابت اینکه دیشب بیوگرافی ودعارونزاشتم🌹🌹🌺
التماس دعا
فیلم وصیت برخی از رزمندگان جنبش مردمی نجباء که در جریان درگیری با تروریستهای تکفیری و متجاوز از جمله داعش به شهادت رسیدهاند، توسط «دفتر سیاسی رسانهای مقاومت اسلامی نجباء در ایران» تولید و منتشر شده است. شهید «مصطفی الهاشمی» یکی از همین شهدای مقاومت در عراق است که پیش از شهادت بخشی از وصیت خود را مقابل دوربین اعلام میکند. متن وصیت این شهید مقاومت اسلامی حشد الشعبی عراق و عضو مقاومت اسلامی جنبش النجباء در ادامه میآید:
«سلام علیکم
برادر مجاهد شما، مصطفی الهاشمی هستم. سفارش به مادر عزیزم و همسر گرامیام این است که به حضرت زینب(س) تأسی کنند تا به حق امام حسین(ع) اسوهای نیکو برای آنها باشد و به فرزندانم توصیه میکنم که بعد از من این راه را ادامه دهند و برای ما، شهادت و پیروزی را دعا کنند.
شهیدمصطفی الهاشمی🌹
دوستان اطلاعاتی ازبعضی شهدایه لیستمون پیدانمیکنیم فقط درهمین حد پیداکردیم🌺
سلام. یک خبر خوش. اول از خدا بعد از شما ممنونم. که درخواستم رو انداختین توی گروه. دوستم که قبلا گفتم رفته بود توی( کما ) دو.سه. روز پیش بهوش اومد. والان هم خدارو شکر خوبه.ممنون.