eitaa logo
~°| پُــڔوفــٰايْــݪِ ݥَــݩ |°~
164 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
761 ویدیو
15 فایل
حس‌#حسین‌را‌هرڪس‌در‌وجودش‌ندارد‌ هیچ‌ندارد..(؛" ڪل‌الارض‌ڪربلا‌ ‌ڪل‌یوم‌عاشورا‌ یعنی ‌‌باید‌در‌هر‌زمانی‌، هرمڪانی‌، هر‌لحظه‌اے ‌یاور#‌مهدے‌ باشی حرفے❣💭 سخنے🗣 انتقادے بود💥 در خدمتم🤝🏻 ناشناسمونه https://harfeto.timefriend.net/464676878
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 ﷽ 🌸 🌸🍃🌺🍃🌸 ..... آنقدر صدایم گنگ و گرفته بود که هیچ کس نفهمید چه گفتم و مجید که شاید انتظار انتقام قلب در هم شکسته ام را می کشید، خیلی خوب حرفم را شنید و من که حاال با دیدن او جان تازه ای گرفته بودم، میان ناله های زیر لبم همچنان نجوا می کردم:" دروغگو... نامرد... ازت بدم میاد..." و او همان طور که با قامتی شکسته به سمتم می آمد، اشکی را که تا زیر چانه اش رسیده بود، با سر انگشتش پاک کرد و خواست دستان لرزانم را بگیرد که از احساس گرمای دستش، آتش گرفتم و شعله کشیدم:" برو گمشو! ازت متنفرم! برو، ازت بدم میاد! پست فطرت..." همان طور که دست محمد و عبدالله پشتم بود، خودم را روی تخت عقب می کشیدم تا هر چه می توانم از مجید فاصله بگیرم و در برابر چشمان حیرت زده همه، رو به مجید که رنگ از رخسارش پریده و چشمانش از غصه به خون نشسته بود، ضجه می زدم:" مگه نگفتی مامانم خوب میشه؟!!! پس چی شد؟!!! مگه نگفتی مامانم شفا میگیره؟!!! دروغگو! چرا به من دروغ گفتی؟!!! پست فطرت... چرا این همه عذابم دادی؟!!!" لعیا که خیال می کرد زیر بار مصیبت مادر به هذیان گویی افتاده ام، سرم را به دامن گرفت و خواست آرامم کند که خودم را از آغوشش بیرون کشیدم و با نفسی که حاال به قصد قتل قلب مجید بالا آمده بود، فریاد زدم:" ولم کنید! این مامانو کشت! این منو کشت! این قاتل رو از خونه بیرون کنید! این پست فطرت رو از اینجا بیرون کنید!" اشک در چشمان محمد و عبداهلل خشک شده، فریادهای ابراهیم خاموش گشته و همه مانده بودند که من چه می گویم و در عوض، مجید که خوب از حال دلم خبر داشت، مقابلم پای تخت زانو زده و همان طور که سر به زیر انداخته بود، زیر بار گریه هایی مردانه، شانه هایش می لرزید. از کوره خشمی که در دلم آتش گرفته بود، حرارت بدنم بالا رفته و گونه هایم می سوخت. چند لایه پتو را کنار زدم، با هر دو دست محکم به سینه مجید کوبیدم و جیغ کشیدم:" از اینجا برو بیرون! دیگه نمیخوام ببینمت! ازت متنفرم! برو بیرون!" و اینبار هجوم ضجه و ناله هایم بود که نفس هایم را به شماره انداخته و قلبم را به سینه ام می کوبید. ✍🌺🍃🌸🍃🌺🍃 🍃ادامہ دارد.... ✍🏻 |🦋|•••→ @porofail_me