🚩
اَلسّلامُ عَلَیک
یا #اَباعَبدِالله_الحُسین (ع)
🚩
#رسول_الله گریان حسین است
شب #شام_غریبان حسین است
خزان روز #عاشورا سر آمد
شبی تاریک و درد افزا برآمد
زمین #کربلا در خون نشسته
دریغا کشتی از طوفان شکسته
زِهَم #شیرازه_هستی گسسته
که هستی بسته با جان حسین است
🚩
يااهل العالم، قتل الحسين بكربلا عطشانا...
🚩
#ما_ملت_امام_حسینیم
🚩 🚩 🚩
🏴
#شام_غریبان
دردها هست ولی فرصت گفتاری نیست
چه کنم قافله را قافله سالاری نیست
بگذارید بگریم به جوارش امشب
تا نگویند بر این کشته عزاداری نیست
پای یکطفل نبینی که پرازخون نشدهاست
دیده بگشا که به باغت گل بی خاری نیست
بر تو هر زخم تنت گریه خون سر کرده ست
در تن تو به جز از دیده خونباری نیست
فرصت گریه ندادند به بلبل در باغ
بلبل نغمه زنی در غم گلزاری نیست
غم اطفال فراری به بیابان چه خوری؟
عمه با ماست، نگویی که مددکاری نیست
آفتاب و عطش و داغ، همه سوزاناند
غیر تب بر سر بیمار، پرستاری نیست
#علی_انسانی
🏴🏴🏴
🏴
#شام_غریبان
عصر در آتش خیمه دل پیغمبر سوخت
آنچنان سوخت که از شعله دل حیدر سوخت
نه فقط دامن طفلان، نه فقط معجرها
گوشه ی خیمه عبا سوخت، تن اکبر سوخت
وسط سرخی آتش دل زینب اما
یاد مسمار درو سوختن مادر سوخت
بعد ها کنج خرابه به پدر دختر گفت:
تو نبودی کمکم روی سرم معجر سوخت
از غم سوختن اهل حرم بود اگر
نیمه شب آمد و در کنج تنور آن سر سوخت
خیمه ها سوخت و باد آمد و خاکستر رفت
دشت آرام شد اما دل یک مادر سوخت
دید آزاد شده آب ولی طفلش نیست
ناله زد از جگرو یاد لب اصغر سوخت
#محمدجواد_مطیع_ها
🏴
🏴 🕯
شام غریبان #امام_حسین(ع)
یکی از معانی واژه غریب، دور افتاده از وطن است و گاهی برای کسی که بی یار و یاور مانده است نیز از واژه غریب استفاده میشود.
شام غریبان نیز به معنای شب مردم غریب و دورافتاده از یار و دیار آمده است.
🏴 شام عاشورا
سپاه دشمن غروب عاشورا زنان را از خیمهها بیرون کردند و خیمهها را آتشزدند.
در این هنگام زنان فریاد میزدند و چون چشمشان به کشتگان خود افتاد لطمه به صورت زدند.
عمر ابن سعد لعین غروب عاشورا سر امام حسین(ع) را با #خولی_اصبحی و حمید بن مسلم ازدی و سرهای یاران و خاندان او را که هفتاد و دو سر بود، به همراه شمر، قیس بن اشعث و عمرو بن حجاج و عزره بن قیس نزد ابن زیاد فرستاد.
عمر سعد خود با جمعی از لشکریانش آن شب را در #کربلا ماند و روز بعد نزدیک ظهر پس از دفن کشتگان سپاه خود، همراه اهل بیت امام حسین(ع) و دیگر بازماندگان، به سمت #کوفه حرکت کرد.
نقل کردهاند که در شب یازدهم محرم که #شام_غریبان بود، #حضرت_زینب(س) نماز شبش را ترک نکرد؛ اما به سبب ضعفی که او را فرا گرفته بود، نماز را نشسته خواند.
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا أُمَّ الْمَصائِبِ
زَيْنَبُ کُبری (س)
🏴🏴🏴
🚩
به نام الله
مرحوم سید علی اکبر کوثری(ره)میگه؛
بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچههای محله اومد جلوم و گفت آقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟
گفتم :
دخترم روز #عاشور است
و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم
میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم
تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟
چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟
میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم
حسینیهی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند
سر خم کردم و وارد حسینیهی کوچک روی خاکهای محله نشستم
و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند
سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم
السلام علیک یاابا عبدالله...
دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان...
دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت :
تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛
رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ،
با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچهها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم...
شام عاشورا،
(شب #شام_غریبان امام حسین)
خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم
وجود نازنین #حضرت_زهرا، صدیقهی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند
طوری که متوجه حضور ایشان شدم
به من فرمود؛
آسید علی اکبر مجالس روضهی امروز قبول نیست
گفتم چرا خانوم جان...!!!
فرمود؛
#نیتت خالص برای ما نبود
برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی
فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضهای بود که برای اون چند تا بچهی کوچک دور از ریا و خالص گوشهی محله خواندی...!
آسید علی اکبر ما از تو گله و خوردهای داریم!
گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟
خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند؛
اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی !!!؟
میگه از خواب بیدار شدم
و از آن روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس با اخلاص و بیریاست
و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم
و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت
و برای همهی گرفتاریها و مخارجم کافی بود
بنازم به بزممحبت که در آن،
گدایی و شاهی برابر نشیند
برگرفته از #خاطرات #مرحوم_کوثری
#روضهخوان اباعبداللهالحسین(ع)
🚩 🚩 🚩
╱◥█◣╱◥█◣╱◥█◣