eitaa logo
پرسمان اندیشه
132 دنبال‌کننده
168 عکس
51 ویدیو
20 فایل
معاونت پژوهش حوزه علمیه البرز ، در مصاف با پرسش هایی بعضا ویرانگر خود را متعهد به غبار روبی از چهره زیبای دین می داند. گرد آوری پاسخ های مطمئن از سیاست ها و اولویت های پایدار کانال پرسمان اندیشه است. ارتباط با ادمین... https://eitaa.com/mo_kh110
مشاهده در ایتا
دانلود
☘️☘️☘️ ✅تفسیر «انّی» دعای سحر با «اللهمّ» آغاز می‌شود ولی پس از «اللهمّ»، از بالا، شخص دعاکننده نگاهی به پایین می‌افکند و مجدداً نگاه او به بالا می‌رود. از آسمان شروع می‌کند، به زمین می‌آید و مجددا نگاهش از زمین متوجه آسمان می‌شود: «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ» خدایا! من از تو مسألت دارم، من از تو می‌خواهم. «انّی» بدون انانیت ترجمه «اِنّی» روشن است، خدایا «من» از تو می‌خواهم. کلمه‌ی «من» در این‌جا به چه معناست؟ آیا انسان مجاز است در برابر حق‌تعالی خود را ببیند و «من» بگوید؟ این چه منیّت و انانیّتی ا‌ست؟ انسانِ فقیرِ محتاج (که دستش خالی‌ است و در برابر حق‌تعالی هیچ‌چیزی ندارد) فقط باید توجهش به ذات اقدس ربوبی باشد، «اِنّی» چرا؟ نگاه به خود، توجه به خود، از من سخن گفتن، این‌جا چه تناسبی دارد؟ حضرت امام(ره) در این‌جا به نکته‌ی لطیفی اشاره می‌کنند که این «اِنّی» دلالت بر انانیت و تفرعن نمی‌کند. کلمه‌ی «انّی» در این‌جا، مثل بقیه‌ی موارد نیست که به معنای منیّت باشد. اساساً این کلمه‌ی «اِنّی» در بین آن دو تعبیر «اَللّهُمَّ» و «اَسْئَلُکَ» همه‌ی هویت خودش را از دست می‌دهد، همه‌ی انانیتش می‌ریزد، این منیّت و انانیّت خرد می‌شود. آن «الّلهمّ» یعنی توجه به حق‌تعالی و این منیّت را درهم می‌شکند، آن «اسئلک» هم همانطور این منیّت را درهم می‌شکند. مثل دو سنگ آسیاب که بر یکدیگر فشار می‌آورد و هرچه در میان آن باشد، کاملاً خرد می‌شود و چیزی از آن باقی نمی‌ماند. این تعبیر «انّی» شبیه به این است که یک انسان فقیر، در مقام عجز و ناله در برابر دیگران، دست خودش را دراز می‌کند و تعبیر می‌کند: «آقا! به من بیچاره کمک کن». «آقا» را از یک طرف می‌گوید، بیچارگی خودش را هم بعدش مطرح می‌کند.‌ در واقع این «انّی» در مقام فقر، احتیاج، تضرع و گدایی است و هیچ‌گونه بوی تفرعن، منیّت و انانیّت ندارد. ادامه مطلب... 👇🏻👇🏻👇🏻 yun.ir/osr73g 🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️ ✅درخواست عالی‌ترین تجلیات الهی ☘️سخن در شرح دعای شریف سحر است که در فقرات مختلف این دعا از ابتدا تا انتها، یک سبک خاصی از دعا و مناجات وجود دارد؛ به این شکل که ابتدا از خداوند به یکی از اسماء الهی خواسته می‌شود ولی به مرتبه‌ی تام و تمام و اتمّ آن اسم مثل «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ مِنْ بَهائِکَ بِاَبْهاهُ» و همین‌طور جملات بعد با همین سبک ادامه پیدا می‌کند: «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ مِنْ جَمالِکَ بِاَجْمَلِهِ … اللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ مِنْ جَلالِکَ بِاَجَلِّهِ» و همین‌طور جلو می‌رود. درباره‌ی معنای این فقراتی که در این دعای شریف تکرار شده است، دو نظریه و دو تفسیر بین علماء، بزرگان و اهل معرفت مطرح است: تفسیر اول تفسیر اول این ا‌ست که در این دعا، خدا را به حق این‌ اسماء می‌خوانیم، همان‌طور که گاهی دعا می‌کنیم و خداوند را می‌خوانیم یا سوگند می‌دهیم به حق قرآن، به حق پیغمبر(ص) و به حق اولیاء خود. این‌جا هم خداوند را به این اسماء خاص می‌خوانیم؛ به جمال حق، به جلال حق، به علم حق، به رحمت واسعه‌ی الهی و همین‌طور موارد بیست‌وسه‌گانه‌ای که در این دعا ذکر شده است. طبق این تفسیر، عمده‌ی تأکید روی کلمه‌ی «باء»‌ است؛ «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ مِنْ بَهائِکَ بِاَبْهاهُ». به‌تعبیر حضرت امام(ره) در رساله‌ی شرح دعای سحر معنای جمله چنین است: «اللهم انی اسئلک بأبها من بهائک» خدایا! من تو را می‌خوانم به بالاترین مرتبه از بهاء، حسن و زیبایی تو. و همین‌طور تو را می‌خوانم به بالاترین مرتبه‌ی از جلال تو، به بالاترین مرتبه از علم، شرف، عزت و رحمت تو و…. براساس این تفسیر، کسی‌که خدا را به این اسماء حسنی قسم می‌دهد، از خداوند چه درخواستی دارد؟ پاسخ حضرت امام به این سؤال این‌ است که در این دعا هیچ خواسته‌ای مستقیماً ذکر نشده است چون اولا فقط توجه به حضرت حق‌ است با: «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ» سپس خدا را به حق این اسماء و اوصاف سوگند دادن: «مِنْ بَهائِکَ بِاَبْهاهُ» و بعد هم: «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِبَهائِکَ کُلِّهِ». اساس این تفسیر برمبنای تحقیقاتی ا‌ست که علماء‌ ادب در زمینه‌ی معنای «باء» در این‌جا ذکر می‌کنند. در این‌جا امکان بررسی این موضوع نیست ولی اجمالاً اشاره می‌کنم که کلمه‌ی «باء» در این‌جا مثل کلمه‌ی «باء» در بقیه‌ی ادعیه است مثلاً در دعای کمیل هم هست: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِرَحْمَتِک الَّتِی … بِقُوَّتِک الَّتِی … بِعِزَّتِک الَّتِی …». در بسیاری از ادعیه، دعاکننده بعد از «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک» به این اسماء الهی و به حق این اسماء، خداوند را می‌خواند. خواسته‌ی دعاکننده در ادامه متن دعا می‌تواند بیاید. گاهی از این «باء»‌ در بحث‌های ادبی به «قَسَم استعطافی» تعبیر می‌کنند. قسم دو‌گونه است: گاهی انسان قسم می‌خورد و گاهی طرف مقابل را قسم می‌دهد. مثلاً شخصی در محکمه حضور پیدا می‌کند و در حضور دادگاه قسم می‌خورد که من بدهکار نیستم یا قسم می‌خورد که طرف مقابل بدهکار است. این قسم‌ها حکایت از واقع می‌کند و لذا درباره‌ی آن، صدق و کذب مطرح است؛ قسم راست و قسم دروغ. نوع دوم از قسم، قسمی ا‌ست که انسان در هنگام خواسته‌اش، طرف مقابل را قسم می‌دهد. مثل این‌که کسی مشکلی دارد، درخواست و تقاضایی از طرف مقابل دارد و برای این‌که بتواند به خواسته‌ی خود برسد، او را قسم می‌دهد و می‌گوید: تو را به خدا قسم!‌ تو را به جان مادرت قسم! تو را به جان فرزندت قسم!‌ یعنی او را قسم می‌دهد. به این قسم، «قسم استعطافی» می‌گویند که در موارد بیان طلب و خواسته ذکر می‌شود. عده‌ای از اهل ادب معتقدند که «باء» در این‌گونه از موارد (مثل این ادعیه) برای قسم استعطافی ا‌ست یعنی می‌گوییم بارخدایا! تو را سوگند می‌دهیم به اسماء حسنایت، سوگند می‌دهیم به جمال و زیبایی‌ات، به جلالت، به قدرتت، به رحمتت، به عزتت، به سلطنتت. خدا را به این اسماء قسم می‌دهیم. این یک نظر است که عده‌ای از بزرگان ادب مانند ابن‌هشام، ابن‌مالک، رضی و… قائل به همین قسم استعطافی هستند. نظر دیگر این است که «باء»‌ در این‌جا جنبه‌ی قسم ندارد، اما استعطافی هست. «استعطاف» را قَسیم «قَسَم» می‌دانند. بعضی مانند زمخشری این نظر را دارند. این تفسیر، مثلا جمله «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِرَحْمَتِک» را این‌طور معنا می‌کند: خداوندا! تو را می‌خوانم به حق رحمتت. کلمه‌ی «قسم» حذف می‌شود. خدایا تو را می‌خوانم به حق و به شأن عزت، قوت و جبروتت. این بحثی ا‌ست که مطرح است و در میان کسانی که اهل تأمل در ادعیه هستند (به‌خصوص مرحوم سید علی‌خان مدنی در اواخر کتاب ارزشمند ریاض السالکین در جلد هفتم)، بحثی تحقیقی در این زمینه ارائه کرده‌اند. ادامه مطلب... yun.ir/ga6aqf 🆔 @porseman_andisheh
🍀🍀🍀 ✔️اهمیت حفظ تجربه ها و از یاد نبردن آن ها 🔹اگر دقت کنید اکثر مشکلاتی که در زندگی پیدا می کنیم به خاطر این است که تجاربی را که خودمان داشته ایم یادمان می رود، حفظ نمی کنیم. شاید دقت کرده اید هر شب امتحان می گوییم این امتحان را حالا هر جور شده می دهیم اما از ترم دیگر به بعد درس هر شب را یا می گیریم، و تلنبار نمی کنیم. ولی باز شب امتحان بعد مثل قبل. همه ی زندگی به نظر من همین طور است، اگر دقت کنید کمتر کاری است که ما بگوییم قبلاً نمونه اش را ندیده بودیم و به این دلیل به آن دست زدیم. ولی هم قبلاً آن را کرده بودیم و هم پشیمانی هایش را دیده بودیم و هم تبعاتش را، اما یادمان می رود، حفظ التجارب نداریم. علی ابن ابی طالب اصلاً به عقل به عنوان یک نیروی استدلال گر در کتاب نهج البلاغه اشاره نمی کند. همیشه مرادش از عقل این است و در حکمت شماره ی 211 می فرماید: و من التوفیق حفظ التجربه، توفیق ( یکی از توفیقاتی) که خدا می تواند به انسان بدهد، حفظ التجربه است. حضرت در مقام توصیف عقل می گوید: العقل حفظ التجارب. 🔹عقل یعنی حفظ تجربه ها. این که آدم تجربه های خودش را فراموش نکند. و چون این جور است و این تلقی را دارند، بزرگ ترین دشمن عقل را عجب می دانند. به نظر من این نکته ای است که کسی به آن توجهی پیدا نکرده است، یعنی من تا الان ندیده ام. این که حضرت دائماً عقل را در مقابل عجب می گذارد، به دلیل این است که مرادشان از عقل این است. می دانید چرا عقل بدین معنا در مقابل عجب قرار می گیرد؟ چون عجب و خود برتر بینی گویا به آدم می گوید تو استثنایی. این کار اگر این نتیجه را داشت، در مورد دیگران نداشت. اگر آن نتیجه ی بد را داشت. عجب چنین حالتی به آدم می دهد، این است که حضرت دائماً می گوید بزرگ ترین دشمن عقل و گاهی می گویند بزرگ ترین حسود عقل، عجب است. در حکمت 212 ایشان می فرماید: عجب المرء بنفسه احر حسّاد عقله، این که آدم عجب دارد، یعنی این که فکر می کند از قوانین مستثناست. مثلاً می گوییم ظلم نکن، هر که ظلم کرد، ملکش دوام نکرد. ایشان چون عجب دارد فکر می گند من استثنا هستم و ظلم هم بکنم، ملکم دوام خواهد آورد. حفظ التجارب ندارد. حفظ التجارب یعنی تو یادت بیاید که در تاریخ و زندگی دیگران که معاصر با تو هستند چه گذشته است. اگر این ها یادت باشد دیگر هیچ وقت خلاف عمل نمی کنی. منتها آدم وقتی خلاف عمل می کند به این خاطر است که یا تجارب گذشته یادش می رود یا عجب می گیرد و فکر می کند استثناست. بله، می دانم که هر که دروغ گفت پشیمان شد، اما شاید دروغ بگوییم ولی پشیمان نشویم. یعنی گویا من مستثنا هستم، مورد استثنایی ام. 🆔 @porseman_andisheh
🍀🍀🍀 ✅نامه موسی صدر به یکی از شاهزادگان سعودی برای بازسازی بقیع به نام خداوند بخشنده مهربان سرور و برادر بزرگوارم، عالی‌جناب، شاهزاده امیر محسن عبدالمحسن بن عبد العزیز آل سعود سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد که از حرمین و حجاج آن‌ محافظت و صیانت می‌کنید و پایه‌های حکومتتان را بر احکام الاهی بنا نهاده‌اید و جایگاه مسلمانان را بالا برده‌اید و چون آزمون فرا رسید، تحت رهبری آن رهبر پیروز، چنان موضعی اتخاذ کردیدکه سرزمین و امت و رهبری شما را در برابر دو ابر قدرت، به نیرویی الهی و والا بدل کرد. آرزوها را بارور کردید و اعتماد و خرسندی را در جان اعراب و مسلمانان نشاندید. گوارایتان باد و پاینده باشید. در این‌جا، سفر برادر و خویشاوند خود حضرت علامه هادی قمی را برای ادای عمره غنیمت می‌شمرم و این نامه را بدو می‌سپارم تا به وسیله آن پیمانم را تجدید کنم و به برادری گرامی که دیدار کوتاهش باعث شد احساسی عمیق و دوست داشتنی با اخلاص و احترامی همراه با محبت داشته باشم، سلامی برسانم و سپس، گفت‌وگویی را به آن سرور شاهزاده یادآوری کنم که در دیدار سال ۱۳۹۲ در دفتر جناب‌عالی درباره برخی تعمیرات و سازمان‌دهی‌های اطراف بقیع داشتیم. در آن دیدار، با ملاحظه خاطر بزرگوار و همت بلند و روح مؤمن و دورنگری و روشن‌بینی جناب عالی، گفتم که ساختن بارگاه برای امامان اهل بیت، مورد اتفاق فقهای مسلمانان نیست و به همین سبب، برای پرهیز از حرج، چنین درخواستی نداریم، اما سر و سامان دادن به قبرستان و آسفالت یا سنگ‌فرش کردن راه‌های داخلی آن و کاشتن اطراف آن و تبدیل آن به بوستانی آزاد با فواره و آب‌نما و مرمت دیوارها و گذاشتن سنگ‌های زیبا در آن‌ها و تعبیه سایه‌بان‌های مرتب گرداگرد آن و اقداماتی از این دست، موضع اتفاق فقهاست و موجب تکریم صدها هزار نفر زائر و عمره‌گزار و حج‌گزار و دوست‌دار است و سبب تألیف قلوب گِردِ رهبریِ اسلامی درخشان و فزاینده شما خواهد بود؛ خصوصاً در این زمان که اعلی‌حضرت کوشش فراوانی برای وحدت مسلمین و هم‌دلی آنان دارد. سرور و برادر من امیر بزرگوار! خداوند شاهد است ـ و همو برای شاهد بودن کافی است ـ که این پیشنهاد از قلبی پرخلوص و ذهنی آگاه بر آمده که ابعاد مسئله را درک می‌کند و خیرخواه همه شما به خصوص شخص جناب‌عالی است؛ چراکه دوست‌دار شما هستم. پس خود را در صفحات تاریخ و در دل و زبان میلیون‌ها بلکه صدها میلیون مسلمان، بلکه‌ اجازه دهید بگویم‌، در جان رسول اکرم ـ که درود و سلام فراوان بر او باد ـ جاودانه کن. و از این فراتر، این کار را به مثابه دِینی بر گردن دوستارانت که من کوچک‌ترینشان هستم قرار ده؛ دِینی که با دوستی و خدمت و ایثار دار و ندار هم ادا کردنی نیست. من بی‌تابانه منتظر پاسخ هستم و بسیار شادمان خواهم شد اگر هنگامی که در بیروت به استقبال شما می‌آیم یا هنگامی که برای زیارت بارگاه پیامبر اکرم و دیدار با نگهبان و پاسدار آن، امیر، به مدینه مشرف می‌شوم، درباره بسیاری از مسائل با هم گفت‌وگو کنیم. در خاتمه، ای بزرگوار، دعا و سلام و درودها و اشتیاق مرا بپذیرید. محرم 1394 🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️ ✅«غضب از جنس دنیاست نه ملکوت. انسان عصبانی به ملکوت راه ندارد، خشمش او را زمین گیر می کند.» قال صادق علیه السلام: اَلْغَضَبُ مَمْحَقَهٌ لِقَلْبِ اَلْحَکِیمِ فصل ممیز انسان از همه موجودات، عقل است. هر چه انسان عاقل تر باشد، انسان تر هم می باشد. محور اساسی توصیه و ارسال پیامبران تقویت عقل انسان بوده و فرصت محدود زندگی ما، جهت تقویت و به کار گیری عقل است. عقل ارزشمندترین نعمتی است که خداوند به بشر ارزانی داشته حتی دین هم مقصدی است که با عقل می توان آن را شناخت و به آن دسترسی پیدا کرد. پس واجب است که هر انسانی با همه وجود از این گوهر و امانت ارزشمند مراقبت کرده و اجازه ندهد ذره ای به آن آسیب رسد. یکی از امور که برای عقل، خطرناک است، غضب و خشم است. امام صادق فرمود: غضب قاتل حکمت قلبی است. غضب ارتباط با عالَم معنا را قطع کرده و ما را زمینی می کند. غضب از جنس دنیاست نه ملکوت. انسان عصبانی به ملکوت راه ندارد، خشمش او را زمین گیر می کند. وقتی در هنگام خشم تحمل تضعیف می شود، چگونه توقع داریم بتوانیم در چنین حالی مربی خوبی هم باشیم و فرزندان و شاگردان خود را با ابزار خشم تربیت کنیم؟ خشم عقل و آگاهی و انصاف را از جامعه گرفته و به جایش جهل و عقده گشایی و بی انصافی را به جامعه تحویل می دهد. در این زمینه هم فرقی نمی کند خشم ات برای امور اجتماعی باشد یا دینی یا فرهنگی یا سیاسی یا غیره. منبع... 👇🏻👇🏻👇🏻 fa.shafaqna.com 🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️ ✅«غضب» ام الرذائل است یکی از صفات رذیله که ام المصائب و ام الرذائل است، اینست که انسان غضب کند و غریزۀ غضب تحریک شود و تسلط بر اعصاب از او گرفته شود؛ خواه ناخواه زبان و گوش و چشمش به دست شیطان داده می‌شود. در روایت می‌خوانیم در وقت غضب، شیطان در انسان نفوذ می‌کند و به قول عوام شیطان در پوست او می‌رود و این یک شیطان مجسم می‌شود و هرچه از او برآید، می‌کند. عقلش نمی‌تواند کار کند و وجدان اخلاقی او نمی‌تواند کار کند و خواه ناخواه غریزۀ غضب، بی‌کنترل می‌شود و هرچه از دستش برآید، انجام می‌دهد. حال اگر آدم جانی باشد، آدم می‌کشد؛ اگر آدم فحّاشی باشد، فحش دادن او شروع می‌شود. در آن موقع فرقی هم نمی‌کند، گاهی فحش به خدا و پیغمبر و ائمۀ طاهرین می‌دهد و معمولاً اگر دین حسابی داشته باشد، به طرف فحش می‌دهد. زن به شوهر و شوهر به زن و به بچه‌ها و بالاخره زبان رکیکی پیدا می‌کند. و این غضب هرچه از دستش برآید می‌کند. بعضی اوقات خانه آتش می‌زند، بعضی اوقات بچه‌اش را سر می‌برد؛ لذا ام المصائب و ام الرذائل است و اگر گل کند، جلوی آن را گرفتن، کار بسیار مشکلی است؛ و انسان باید کار کند تا کم‌کم این رذیله ریشه کن شود. حتی اگر آتش زیر خاکستر هم باشد، در وقتی که ناراحتی برای او جلو آمد، آن آتش زیر خاکستر شعله‌ور و طوفانی می‌شود و همه چیز و حتی آبرویش را آتش می‌زند. اگر نشد دیگری را بکشد، خودش را می‌کشد، اگر نشد دیگری را کتک بزند، خانه‌اش را آتش می‌زند، یا اگر نشد کتک بزند، فحش می‌دهد. انصافاً صفت بدی است و حتی می‌رسد به آنجا که آقا، زنش را کتک می‌زند. یعنی بی‌ادبی به اندازه‌ای می‌شود که علاوه بر اینکه به خانمش جسارت می‌کند، خانمش را کتک می‌زند. در روایت می‌خوانیم اگر کسی کشیده‌ای به خانمش زد، قبل از اینکه به جهنم رود، خدا به خازن جهنّم دستور می‌دهد که هفتاد کشیده به او بزند.[۱] در روایات داریم که پیغمبر اکرم«صلّى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» به حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» گفتند شب معراج دیدم زنی در جهنم به زبان آویزان بودند. این زن با شوهر بدزبان و پرخاشگر بود.[۲] یعنی در وقت غضب به یکدیگر پرخاشگری می‌کردند و زبان رکیک داشتند و پیش بچه‌ها به یکدیگر جسارت می‌کردند. گناهش اینقدر بزرگ است و اما در حالی که روایت را شنیده، اما اگر غضب کنترل نشود، در وقت ناراحتی طوفانی می‌شود و دست خودش نیست و می‌رسد به آنجا که زبان رکیک دارد و زبانش بی‌ادب می‌شود و دستش بی‌ادب می‌شود و کتک کاری می‌کند و حتی در مقابل بچه‌ها آبروی یکدیگر را می‌برند. دیدیم افراد با شخصیت که ریاضت دارد و شخصیت اجتماعی دارد، اما در وقتی که غضب کرد، اول آبروی خودش را می‌برد. برای اینکه به قول امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» دیوانه می‌شود. امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» می‌فرماید: «إِیَّاکَ‏ وَ الْغَضَبَ‏ فَأَوَّلُهُ جُنُونٌ وَ آخِرُهُ نَدَم»[۳]‏ مواظب باش غضب نکنی و اگر غضب کردی، دیوانه‌ای. دیوانگی که بعدش پشیمانی دارد. و در روایت دیگری می‌فرمایند: «الْحِدَّهُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا یَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ یَنْدَمْ فَجُنُونُهُ‏ مُسْتَحْکم‏»[۴] امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند اگر بعد از غضب پشیمان شد، معلوم می‌شود که نیمچه دیوانه است و اما اگر بعد از غضب از کار زشتش پشیمان نشد معلوم می‌شود که به تمام معنا، دیوانه است. منبع... 👇🏻👇🏻👇🏻 fa.shafaqna.com 🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️ ✅ علم معیار ارزش انسان اميرالمؤمنين عليه السلام : قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يَعْلَمُهُ ارزش هر انسان آن چيزي است که مي‌داند. اين فرمايش شبيه روايت ديگری است که در نهج البلاغه است:«قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُه‌». همچنين در فرمايش هاي مشابه ديگر مي فرمايند:«أَلَا لَا يَسْتَحْيِيَنَّ مَنْ لَا يَعْلَمُ أَنْ يَتَعَلَّمَ فَإِنَ‌ قِيمَةَ كُلِ‌ امْرِئٍ مَا يَعْلَمُ». يعني کسي که نمي داند نبايد از آموختن خجالت بکشد چرا که قيمت و ارزش هرکسی به اندازه دانسته هايش مي باشد. و باز فرمودند:«النَّاسُ‌ أَبْنَاءُ مَا يُحْسِنُونَ وَ قَدْرُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُ فَتَكَلَّمُوا فِي الْعِلْمِ تَبَيَّنْ أَقْدَارُكُمْ».[۴]يعنی مردم فرزندان آن چيزی هستند که مي دانند پس سخن بگوييد تا قدر و ارزش شما معلوم گردد. همه روايات به يک معنا اشاره دارند و آن اين است که ميزان ارزش انسان دانسته‌هاي اوست. اين روايات در واقع همه شرح اين آيه شريفه هستند و ريشه در اين آيه دارند:«قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ» منبع... yun.ir/fy8en7 🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️ ✅امام خمینی (ره) و زیارتنامه شهید استاد آیت الله مطهری بعد از ۱۵ خرداد دستگیر و زندانی می شود. در زندان این اشعار را در رثای امام خمینی می گوید؛ زمنزلگاه آن محبوب، یاران را خبر نبوَد همی آید به گوش از دور آواز جرس ما را صبا ازما ببر یک لحظه پیغامی به روح‌الله‏ که ای یادتومونس روزوشب دراین قفس مارا به رغم کوشش دشمن نخواهد بگسلد هرگز میان ما و تو پیوند تا باشد نفس ما را سزاوار تو ای جان کنج زندان نیست منزلگه‏ سزد گر خون ببارد از دو دیده هر نفس ما را رواق منظر دیده مهیای قدوم تو کرم فرما و بپذیر از صفا این ملتمس ما را این اشعار نشان دهنده ارادت استاد مطهری به امام راحل است. نکته مهم در اینجاست که این ارادت از سوی کسی به نظم درآمده که در زندگیش به این سادگی اهل تعریف از کسی نبوده! و همو گوید: وقتی میخواهم نام این مرد بزرگ را ببرم قلبم به لرزه در می آید! مشابه این ارادت را در استاد بزرگوار آیت الله جوادی آملی نسبت به امام می بینیم که برای او از تعبیر دعاگونه «سلام الله علیه» استفاده می کند – و تصریح می کند که خواجه طوسی در کنار نام بردن از سیدمرتضی از «سلام الله» استفاده می نموده – و نیز در رثای امام، زیارتنامه ای را برای زائران مرقدش، کتابت می کند. روشن است که برخی از زیارتنامه ها از امام معصوم صادر شده مانند زیارت جامعه و زیارت امین الله. ولی اکثر آنها به انشاء علماء بزرگ است. مانند زیاتنامه حضرت فاطمه زهرا (س) که شیخ صدوق در کتاب الفقیه، تصریح می کند؛ چون برای سیده نساء العالمین (س) زیارتنامه ای نیافتم، این متن را به عنوان زیارتنامه می نویسم. با این وضع، تکلیف زیارتنامه هایی برای بزرگانی چون عبدالعظیم الحسنی، کلینی، مفید، صدوق و.. در دسترس است، روشن می شود که از سوی علماء شیعه انشاء شده و امری مرسوم بوده است. تردیدی نیست؛ در اینکه خواندن و با خبر شدن از این ارادت ها از چنین افراد وارسته ای، نسبت به امام -ره- تفکرآفرین است. اما توجه به این نکته مهم است؛ نسل جوان کنونی، امام را ندیده اند، و امروز معیار شناخت شان برای دستیابی به شخصیت و خصوصیات آن بزرگوار؛ دو چیز است: اول؛ رفتار مسئولان امروز و بازنشرِ قول هایی است که از سوی آنان به مردم برای برقراری آزادی و رفاه و عدالت در دهه پنجاه و شصت داده شده، می باشد. و دوم؛ ظاهرِ آثار بجا مانده ، و یا مرتبط با امام -ره- می باشد. اگر از این دو ناحیه؛ امام عظیم الشان، خوب تعریف نشود، در مقابل طوفانِ انتقادهائی که فکر و دل جوان عزیز امروز را نشانه گرفته توفیق چندانی برای پاسخ و ابزار کلام حق نخواهیم داشت. روشن است که انتقادات؛ گاه از سر دلسوزی است، و گاه از تراوشاتِ ژست روشنفکری، و البته گاه از اطاق فکر رقیبانِ سیاسی و حتی از مخالفان بیت آن بزرگوار هدایت می شود! من از مفصل، این نکته مجملی گفتم تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل منبع... fa.shafaqna.com 🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️ ✅ بررسی مبناى تاريخى اربعين اباعبدالله (ع) ✔️مراسم اربعين، مشتمل بر چهار برنامه است كه هر يك از نظر تأييد و مقبوليت تاريخى و مذهبى، در مراحل مختلفى قرار دارند؛ اين برنامه‌ها عبارت‌اند از: ١. زيارت مخصوصه: در استحباب و سنت زيارت امام حسين(ع) در روز اربعين (بيستم صفر) - از دور يا نزديك - اختلاف نظر وجود ندارد؛ چنان‌كه در زيارت ايام متبرك نيمه شعبان و شب‌هاى قدر، اختلافى مشاهده نمى‌شود. ٢. ورود جابر و زيارت وى در بيستم صفر: اين مسئله مورد شك و استبعاد مرحوم سيد بن طاووس قرار گرفته است. ٣. دفن سرهاى مطهر و الحاق آنها به بدن‌هاى اطهر در روز اربعين: اين مسئله ميان عالمان، فقيهان و مورخان شيعه شهرت دارد. ۴. ورود اهل‌بيت(عليهم السلام) در روز اربعين به كربلا. درباره اين مسأله، ديدگاه‌هاى مختلف و متضادى بيان شده و مورد تشكيك و استبعاد جدى قرار گرفته است. اين موضوع از دو جهت محل بحث است: اصل ورود به كربلا و تاريخ ورود. اما در مورد اصل ورود اهل‌بيت(عليهم السلام) به كربلا بايد گفت كه بسيارى از علماى برجسته و مشاهير متقدم و متأخر و مورخان شيعه و سنى، آن را تأييد كرده‌اند كه به برخى از آنها اشاره خواهيم كرد. در برابر، جمعى از متأخران و برخى از متقدمان، اين جريان را بعيد و حتى ممتنع و محال عادى دانسته‌اند 2 و به تعبير بعضى نيز، كذب محض و افسانه است. 3 استدلال اين گروه در استبعاد، استحاله و تكذيب اين موضوع، دو امر است: اول: سكوت و بيان نكردن مورخان و كتب تاريخ؛ چراكه اين موضوع، مسئله‌اى مهم و شايسته تعرض بود. در نتيجه از نگاه اين گروه «عدم الدليل، دليل العدم»؛ يعنى چگونه مى‌توان باور داشت، اين جريان تا قرن هفتم پنهان مانده باشد و تنها از سوى سيد بن طاووس، ابراز و اعلان شود. دوم: مسئله فاصله ميان شام و عراق يا دمشق و كوفه است. البته اين در صورتى است كه مدت رفتن از كوفه تا شام را بيست روز و مدت اقامت اهل‌بيت(عليهم السلام) در دمشق را يك ماه (چنان كه نقل شده) در نظر بگيريم؛ به علاوه مدتى كه ابن زياد براى كسب تكليف از يزيد نياز داشت؛ به‌ويژه اينكه گوينده جريان اربعين (سيد بن طاووس) در كتاب ديگر خود كه بعداً تأليف نمود، 4 اين نظريه را رد كرد و آن را بسيار بعيد دانست و به تبعيت از استبعاد ايشان، مرحوم حاج ميرزا حسين نورى نيز آن را بعيد شمرد. 5 علامه شعرانى و شهيد مطهرى نيز با تعبيرهاى مختلف، همين نظريه را ابراز داشتند. از آنجا كه هدف اين نوشتار، بررسى علل استبعاد اربعين در كلام سيد بن طاووس و اثبات جريان اربعين است، لازم مى‌نمايد به ذكر نام عده‌اى بپردازيم كه جريان اربعين را تصريح يا تأييد نموده‌اند: قائلان به اربعين دو دسته‌اند: دسته‌اى صراحتاً اظهار نموده‌اند كه اهل‌بيت(عليهم السلام) در روز اربعين به كربلا آمدند و دسته ديگر بر اين باورند كه سر مطهر امام(ع) و ساير شهدا در كربلا دفن گرديد يا سرهاى مطهر به دستان امام سجاد(ع) به بدن‌هاى مطهر الحاق شد. از آنجا كه بى‌گمان دفن سر مطهر در كربلا به دست مبارك امام سجاد(ع) انجام شد و ورود ايشان به همراه سرهاى مطهر شهدا به كربلا نيز فقط در بيستم صفر بود و هيچ‌يك از مورخان شيعه و سنى قائل نشده‌اند كه سرهاى مطهر، به‌ويژه سر مطهر امام حسين(ع) از سوى كسى غير از امام سجاد(ع) دفن شده و يا اينكه امام سجاد(ع) در روزى غير از بيستم صفر سال ۶١، براى دفن سرهاى مقدس به كربلا آمده باشد، ازاين‌رو اعتراف و تصديق به دفن سر مطهر امام حسين(ع) در كربلا به دستان امام سجاد(ع) در روز بيستم صفر، خود گواه و شاهدى صادق و عالى است و بر آمدن اهل‌بيت(عليهم السلام) در روز اربعين به كربلا دلالت دارد. بناى تاريخى اربعين در آثار بزرگان الف) آثار مستقل عده‌اى از محققان و بزرگان، كتاب‌هاى مستقلى در اثبات ورود اهل‌بيت(عليهم السلام) به كربلا تأليف كرده‌اند؛ از جمله: ١.«فاجعة الاربعين» يا «حديث الاربعين»، تأليف عالم بزرگوار، شيخ حسن بلادى. ٢. «تحقيق درباره اولين اربعين حضرت سيدالشهدا(ع)»، تأليف علامه محقق، سيد محمد على قاضى طباطبائى، شهيد محراب مصلاى جمعه تبريز. اين كتاب افزون بر هشتصد صفحه است كه با مراجعه و بررسى بيش از ۵٧٠ كتاب، به نگارش درآمده است. در تكميل نوشتار حاضر، از اين كتاب نفيس استفاده بسيارى شده است (جزاه الله خيراً). همچنين بسيارى از اديبان و عالمان، موضوع اربعين و ورود اهل‌بيت(عليهم السلام) به كربلا را در قالب اشعار عربى و فارسى، بازگو و ضبط كرده‌اند. تفصیل مطلب... yun.ir/rwpki7 🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️ ✅ دلایل اهمیت اربعین در فرهنگ اسلامی ✔️بنابراین عدد اربعین و چله گرفتن در سیر و سلوک و رسیدن به مدارج معنوی در منابع اسلامی دارای جایگاه است؛ بر این اساس در فرهنگ اسلامی نیز جایگاه یافته است؛ عرفا و صلحا در تقید به مناسک و رسیدن به مراتب به این عدد توجه داشته‌اند و دیرینه آن به پیش از اسلام بر می‌گردد اما در فرهنگ اسلامی با تاکید روایات جایگاه شاخص به خود گرفته است. اربعین حسینی که نکوداشت اربعین شهدای کربلاست نیز جایگاه ممتاز یافته تا جائیکه امام حسن عسکری(ع) درباره زیارت امام حسین در روز اربعین تاکید فرمود و از این ره آورد انسجام و هویت شیعه را سامان داد؛ آن حضرت در روایتی که در منابع معتبر شیعه گزارش شده فرمود: مؤمن پنج نشانه دارد: 1. خواندن 51 رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب + 34 رکعت نوافل) 2. زیارت اربعین 3.داشتن انگشتری در دست راست 4. سجده بر خاک 5. بلند گفتن بسم الله در نماز» [11] «این حدیث تنها مدرک معتبری است که جدای از خود زیارت اربعین که در ادعیه و منابع دعا آمده به اربعین امام حسین(ع) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده است[12]. امام عسگری و جایگاه اربعین در احیاء و انسجام شیعه 1- زیارت اربعین که مورد تاکید امام عسکری علیه‌السلام است؛ با توجه به اینکه دوره امامت حضرت به لحاظ سیاسی و اجتماعی شرایط خاص دارد و شیعه نیاز دارد به اینکه نمادهای خود را علنی کند چون دوره حضور امامت بعد از امام عسکری پایان یافته و دوره غیبت صغری و کبری شروع می‌شود؛ لذا شیعه باید انسجام خود را در این نمادها نشان بدهد و از نظر جمعیتی شاخص داشته باشد و اظهار وجود کند و گرنه اگر شعارها و نمادهای خود را علنی نکند ممکن است در طول تاریخ راه گم شود و تشیع مانند دیگر فرقه‌ها از نظر عقیدتی و با توجه به غیبت امام به حسب شرایط سخت از بین برود؛ امام عسکری بقای شیعه را به زیارت اربعین امام حسین پیوند می‌دهد از آنرو که نهضت امام حسین (ع) عامل بقا و حیات اسلام و شیعه که راه اصیل اسلام ناب است بوده لذا امام می‌خواهد با همان شعارهای حسینی نهضت زنده باشد هدفها و شعارهای امام حسین زنده بماند؛ لذا ویژگی‌های خاص شیعه را می‌شمارد تا شیعه از پویایی برخوردار باشد. اگر امام نمادهای شیعه را در پویایی و حضور می‌داند؛ از این نوع نگاه می‌توان فهمید شیعه می‌تواند انسجام خود را در حضور در صحنه‌های عبادی جمعی و علنی بر پا کردن فرایض دینی از نمازهای جمعه و جماعت وحج و زیارت امام حسین که امروز در کربلا با حضور میلیونی محسوس و آشکار است؛ امام عسکری اتحاد و انسجام را پیرامون امام حسین قابل دسترسی می‌داند؛ لذا به سوی اربعین و زیارت اربعین انگشت نشانه می‌برد؛ انگار امام عظمت امروز شیعه را تجسم کرده و برای خلاصی و رهایی انسان امروز از بدبختی‌های دوره غیبت به اربعین و عظمت امام حسین علیه‌السلام اشاره می‌فرماید. زنده داشت اربعین، زنده داشت امام حسین علیه‌السلام و نهضت عاشورا و کربلا با تمام محتوای نهضت حسینی است؛ لذا شیعه امروز با سرافرازی به نهضت حسین می‌نگرد و از آن در انسجام اسلامی بهره‌مند می‌شود. اولین اربعین حسینی و زیارت اهل بیت از کربلا درباره زیارت کاروان اسرای اهل بیت علیهم‌السلام از مرقد شهیدان کربلا در اولین اربعین سخنان بسیاری گفته شده، برخی از محققین معتقدند که کاروان اسیران در راه بازگشت به مدینه از کربلا عبور کرده و به زیارت شهیدان رفتند ولی برخی معتقدند چنین چیزی امکان ندارد بلکه اسرای اهل بیت علیهم‌السلام در اولین اربعین به زیارت نرسیدند و ملاقات با جابر صحت ندارد. ادامه مطلب... yun.ir/rvs211 🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️ ✅ به یاد شهریار شعر ایران سید محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار ۱۱ دی ۱۲۸۵ شمسی در روستای خشگناب در بخش قره‌چمن آذربایجان ایران در اطراف تبریز متولد شد. پدرش حاج میر آقا خشگنابی در تبریز وکیل بود. او نخستین شعر خویش را در چهار سالگی به زبان ترکی آذربایجانی سرود. شهریار پس از دوران کودکی، هنگامی که به تبریز آمد، مفتون این شهر جذاب، تاریخ‌ساز و ادیب پرور شد. دوران تحصیلات اولیه خود را در مدارس متحده، فیوضات و متوسطه تبریز گذراند و با خواندن و نوشتن زبان های ترکی، فارسی و عربی آشنا شد. پس از آن به تهران آمد و در دارالفنون تهران تا کلاس آخر مدرسه طب تحصیل کرد و در چند مریض خانه مدارج انترنی را نیز گذراند اما در سال آخر تحصیل به علت عشقی عمیق و ناراحتی خیال و پیش آمدهای دیگر از ادامه تحصیل محروم شد و با وجود تلاش دوستانش، شهریار حاضر به ادامه تحصیل پزشکی نشد. وی سپس وارد خدمت دولتی شد و چند سالی در اداره های ثبت اسناد نیشابور و مشهد خدمت کرد و در ۱۳۱۵ خورشیدی به استخدام بانک کشاورزی تهران در آمد. شهریار ابتدا در اشعارش «بهجت» تخلص می‌کرد اما سپس دوبار برای انتخاب تخلص با دیوان حافظ فال گرفت و تخلص شعر خود را به شهریار تبدیل کرد. اولین کتاب شعر شهریار به کوشش ابوالقاسم شیوا دوست صمیمی شهریار در سال ۱۳۰۸ منتشر گردید. اشعار نخستین وی بیشتر به زبان فارسی سروده شده است. شهریار خود می‌گوید وقتی که اشعارم را برای مادرم می‌خواندم، وی به طعنه می‌گفت: «پسرم شعرهای خودت را به زبان مادریت هم بنویس تا مادرت نیز اشعارت را متوجه شود»! این قبیل سفارش‌ها از طرف مادر و نیز اطرافیان همزبانش، باعث شد تا شهریار با الهام از ادبیات ملی آذربایجان، اثر بدیع و عظیم «حیدربابایه سلام» را به زبان مادریش بیافریند که تاکنون به ۷۵ زبان زنده دنیا ترجمه و منتشر شده است. شهریار در سرودن گونه‌های مختلف شعر فارسی مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی چیره‌دست بود اما بیشتر از همه در غزل شهره شد. دو غزل‌ «علی ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» از معروفترین آثار وی است. بسیاری از اشعار او به فارسی و ترکی آذربایجانی جزء آثار ماندگار این زبان‌هاست. ایران ‌دوستیِ شهریار در سروده‌هایش، همچون سروده تختِ جمشیدیا در ستایشِ فردوسی، بازتابی گسترده دارد. شهریار اشعاری در وصف و مرثیه اهل بیت(ع) سروده است. همای رحمت، یا علی، شب و علی و علی و دنیا از سروده های وی در وصف امام علی(ع) و حماسه حسینی و قصیده کاروان کربلا از اشعاری است که او درباره امام حسین(ع) و فجایع کربلا سروده است. شهریار در جوانی با بزرگان هنر و ادب از جمله ابوالحسن صبا، محمدتقی بهار و عارف قزوینی همنشین بود و در سال‌های بعد نیز با نیما یوشیج، هوشنگ ابتهاج، امیری فیروزکوهی و برخی دیگر از هنرمندان رابطه داشت. شهریار حدود یک دهه از انقلاب اسلامی ایران را درک کرد و اشعاری در حمایت از انقلاب و رهبری آن امام خمینی(ره) سرود. شهریار و رهبر انقلاب این شاعر متعهد و مردمی به خاطر باورها و اعتقادات دینی، از همان روزهای آغازین شکل‌گیری انقلاب اسلامی، دل به انقلاب و رهبری سپرد و برای اثبات وفاداری خود به سرودن اشعاری در دفاع از حقانیت نظام مقدس جمهوری اسلامی، ولایت و شهیدان پرداخت. او با سرودن اشعاری چون سلام، مقام رهبری، نوروز انقلاب، طلیعه انقلاب، یوم الله ۲۲ بهمن و هفت تیر، احساسات خود را با زبان شعر نمایان ساخت. شهریار همچنین مراودات و ارتباط بسیار خوبی با رهبر انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای داشت. منبع... yun.ir/vp98z7 🆔 @porseman_andisheh
🔹🔹🔹 🔸تحلیلی از نگرانی های رهبر کبیر انقلاب اسلامی پس از تشکیل حکومت دینی 📍امام خمینی: امروز عملکرد ما را پای اسلام حساب می کنند ▪️یکی از مهمترین نگرانی های حضرت امام(ره) بحث «حیثیت اسلام» در نظام جدید بود. این نگرانی پس از گذشت حدود 5 ماه از پیروزی انقلاب، در کلام امام خود را نشان داد و در حالی که در چند ماه نخست، «امید به آینده» همه را سرشار از نشاط ساخته بود، ولی با گذشت یک دوره کوتاه، نگرانی های جدی آن هم در سطح رهبری انقلاب، آشکار گردید. این نگرانی چه بود؟ از کجا نشأت می گرفت؟ ▫️با تغییر رژیم شاهنشاهی به اسلامی، یک اتفاق بسیار مهم در کشور ما رخ داد و "نظام اسلامی" تأسیس گردید. با این اتفاق همه رخدادهائی که در نظام جدید ظهور می کرد، «اسلامی» شناخته میشد، و خواسته یا ناخواسته، در داوریها، پای اسلام به میان می آمد. ▪️شجاعت بزرگ حضرت امام(ره) این بود که به این «معادله» اذعان داشت و آن را به صراحت بیان می کرد. از نظر ایشان حکم ناعادلانه قاضی، فقط «ظلم به یک شخص» نیست، بلکه اگر این کار در دادگاه اسلامی اتفاق بیفتد، علاوه بر آن، «ظلم به اسلام» است. 📌 ادامه مطلب ________________________ 💠پرسمان اندیشه @porseman_andisheh