14 - طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن - فلسفۀ نبوت.mp3
15.49M
💢صوت کتاب #طرح_کلی_اندیشه_اسلامی در قرآن را با صدای استاد بشنویم...
♦️انتشار روزانه #صوت_کامل سلسله جلسات #استاد_سید_علی_خامنه_ای در ایام ماه مبارک رمضان 1353 📢
💠 جلسۀ چهاردهم: فلسفه نبوت
🔸 یک آیه، یک نکته 5️⃣1️⃣
✳️ عدم تحریف قرآن، وعده الهی
از جمله مطالب مسلم و غیر قابل خدشه در نظر ما، آن است که قرآن مجید که امروزه در اختیار مسلمین عالم است، عیناً همان است که بر نبی اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم نازل گشته و در صدر اول و همه دوران هزار و چهار صد ساله، در میان مسلمانان، متداول و معروف بوده است؛ بدون کلمه ای کم یا کلمه ای زیاد.
این سخن همه فرق مسلمین و مورد اتفاق آنان است و مخالفت عده معدودی از اهل تسنن و شیعه و در دورههای گذشته که با استنباط قشری و غیرعالمانه از بعض منابع اسلامی، دچار خطای «قول به تحریف» شده اند، مورد اعتنای محققین، قرار نگرفته و به کلی متروک گردیده است و امروزه نسبت چنین خطایی به هر یک از فرق اسلامی و شعب آنها جایز نیست. این امتیاز بزرگ آیین مقدس اسلام است که در آن، وحی الهی، با همان حروف و کلمات نازل شده بر قلب مقدس پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله تا امروز و تا ابد، در دسترس همه آحادی که بخواهند از آن بیاموزند و هدایت یابند، بوده و خواهد بود و این است انجاز وعده الهی که فرمود: انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون.
◀️ دستخطی مبنی بر عدم تحریف قرآن کریم، 1371/2/1
⚫️ ام کلثوم به فدايت پدر! کاش برگردي
◀️ بخش اول
🔸 محبوبه ابراهيمي
فرشته ها، هجدهمين روز بود که بال بر شانه هاي زمين مي ساييدند؛ در ماه ميهماني خدا؛ ماه رمضان.
هرم آفتاب، کم کم بوسه اش را از زمين بر مي داشت و جاي خود را به سايه ماه مي بخشيد و باران اذان، فضاي شهر را نمناک لحظه هاي افطار مي کرد.
من، ام کلثوم؛ دختر کوچک امير؛ در خانه ام بي تاب رسيدن ميهماني از جنس خدا بودم. در خانه ام ضيافتي آسماني بر پا بود و ميهمانش، مردي با شکوه تر از آسمان! چه ميهماني عزيزتر از پدر براي دختر؟
پدر، شبي را در خانه برادر بزرگ ترم حسن، افطار کرده بود و روزه اي را پاي سفره برادرم حسين، گشوده بود و شبي را ميهمان خانه خواهرم زينب و همسرش عبدالله بود.
امشب نيز مهتاب روي سفره من مي تابيد.
درب خانه ام را که کوبيد، با اشتياق خود را به در رساندم؛ تا مهر پايان بزنم بر پرونده انتظار و دلتنگي ام.
در را که گشودم، تصوير ملکوتي پدر، مهربان و آرام تر از هميشه، در قالب چشمانم نقش بست. دلم آرام گرفت. ماه، سايه پدر را روي سرم افکند و فخر پدر داشتن، دلم را آرام و آرام تر کرد.
به خود باليدم از اين سايه و اين آرامش. کاش مادر هم زنده بود!
پدر، عمري بود که فقط نان و نمک مي خورد. بيش از اين داشت؛ اما مي خواست مثل فقيرترين ها باشد. اين را تمام شهر مي دانستند. من اما مي خواستم اندکي و فقط اندکي، سفره را براي بابا رنگين تر کنم؛ پس دو تکه نان جو، کاسه اي شير و مقداري نمک، داخل طبق گذاشتم و بعد از نماز، مقابل پدر نهادم.
کاسه چشمان پدر، پر آب شد و سرش تکاني به اين سو و آن سو خورد.
بهت، تمام وجودم را فرا گرفت و از ديدن اشکي که بر گونه پدر غلطيد، دلم لرزيد.
واي بر من؛ اگر قلبش را شکسته باشم! واي بر من!
بابا، طبق را کمي عقب زد؛ دخترم! پدر را نمي شناسي؛ دو خورشت در يک سفره؟ محال است افطار کنم؛ مگر اين که يکي را برداري.
بي درنگ، کاسه شير را برداشتم و به سرعت از اتاق بيرون بردم.
پدر، آرام شد؛ زير لب دعايي خواند و روزه اش را گشود.
من، زانو زدم در مقابل پدر و نگاه از صورتش بر نمي داشتم. اجزاي صورتش را مي ديدم که رنگ غربت گرفته اند و مظلوميت.
چه قدر آفتاب پيشاني ات، از سنگ طعنه ها و سرزنش ها، ترک برداشته!
ابروانت چه قدر خم شده اند؛ زير بار سنگين «خانه نشيني يک مرد»!
بغض سنگيني در نگاه آسماني ات نشسته بود!
تو عمري است در آسودگي جهالت اين کوفيان نفس کشيده اي؛ چه تلخ و جانکاهند نفس هايت!
لب هايت خشکيده اند در برهوت سکوت بيست و پنج ساله!
فداي قلب صبورت پدر...
#ادامه_دارد
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
15 - طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن - بعثت در نبوت.mp3
17.56M
💢صوت کتاب #طرح_کلی_اندیشه_اسلامی در قرآن را با صدای استاد بشنویم...
♦️انتشار روزانه #صوت_کامل سلسله جلسات #استاد_سید_علی_خامنه_ای در ایام ماه مبارک رمضان 1353
💠 جلسۀ پانزدهم: بعثت در نبوت
🔸 یک آیه، یک نکته 6️⃣1️⃣
✳️ قوانین طبیعی، معلول اراده الهی
در قرآن، همه پدیدههای طبیعت و انسان که یک عامل طبیعیِ روشنی هم دارد، به یک اعتبار، به خدا نسبت داده میشود؛ مثلاً درباره مرغها و پرنده هایی که در آسمان پرواز می کنند، می گوید: «ما یمسکهن الا الله»؛ هیچ کس اینها را در آسمان نگه نداشته، مگر خدا؛ در حالی که شما می دانید طبق فنون طبیعی، بال اینها و وزن مخصوصشان و فشار هوا، اینها را در آسمان نگه می دارد. یا می گوید: «والله انزل من السماء ماء»؛ باران را خدا نازل می کند؛ در حالی که باران یک علت طبیعی دارد. از تراکم ابرها و بقیه عوامل، باران به وجود می آید. این معنای درستی است؛ چون خدا که رقیب قوانین طبیعی نیست تا اگر شما گفتید خدا این کار را کرد، معنایش این باشد که قانون طبیعی، این کار را نکرده. خدا در عرض قوانین طبیعی نیست که این باشد یا آن باشد؛ خدا در طول قوانین طبیعی است و قوانین طبیعی را هم خدا به وجود آورده؛ این خاصیت را هم خدا به ابر و باد و هوا و بال مرغ و بقیه چیزهای عالم بخشیده است. خدا آن آفریننده ای نیست که سازنده باشد و رفته باشد گوشه ای نشسته باشد؛ مثل ساعتی که شما کوک می کنید، می گذارید روی طاقچه؛ بعد دیگر شما رفتید کنار، خود ساعت دارد کار می کند. این طور نیست؛ بلکه در هر لحظه ای از لحظات، اراده الهی در خلق و تکوین و تربیت موجودات، اثر دارد و هر حادثه ای از کوچک و بزرگ که در عالم اتفاق می افتد، طبق قوانین طبیعی و به اراده خداست و خداست که این قانون را به وجود آورده.
◀️ بیانات در جلسه 11 تفسیر سوره بقره، 1370/8/15
⚫تخمینی دربارهی یک شان نزول ...
🔸محمد صادق حیدری
مفسرین گفته اند که شان نزول آیهی اول سورهی پنجاه و چهارم، معجزه پیامبر اکرم در شق القمر است
اما به گمان من
شاید این آیه، یکبار دیگر و در شب دیگری هم نازل شده باشد:
شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجری
اقتربت الساعه و انشق *القمر*
وقتش رسید و *ماه* دو پاره شد ...
▪▫▪▫▪▫▪
پینوشت: فرمود
و خداوند، محمد را به خورشید مثال زد و وصی او را به *ماه*
و این همان قول خداست که: جعل الشمس ضیاء و *القمر* نورا ...
⚫️ ام کلثوم به فدايت پدر! کاش برگردي
◀️ بخش دوم
🔸 محبوبه ابراهيمي
لقمه هايش آن قدر اندک بود که توانستم بشمارم؛ تنها سه لقمه کوچک
دستان پدر به آسمان بلند شد و شکر نعمت کرد؛ نعمت روزه داري و نعمت نان و نمک.
ضيافت، طولاني تر از هميشه شد و دل من شادمان تر و بي قرارتر. پدر تا صبح در خانه ام ماند؛ بيدار و بي قرار.
مناجات پدر، دلم را مي لرزاند. از اتاق بيرون مي رفت و با خدا سخن مي گفت؛ خدايا مرگ را بر علي مبارک کن.
نجوايش آتشم مي زد. گاهي به اتاق برمي گشت و «يس» مي خواند و نماز شب و بلند مي گريست و باز لحظه ها تکرار مي شدند. چراغ گريه اش تا سحر پرفروغ بود.
دلواپسي، امانم را بريد. پيش پايش زانو زدم و گفتم:
پدر! جانم فدايت! شصت و سه رمضان بر شما گذشته و شب هاي قدر بسيار؛ اما هيچ شب قدري، شما را اين گونه نديدم؛ چه سري در امشب نهفته؟
پدر دوباره نگاهش را به آسمان هديه داد و اشک در چشمانش حلقه زد و گفت:
دخترم! روزي پدر بزرگت از فضيلت هاي رمضان برايم مي گفت و مي گريست. وقتي دليل گريه اش را پرسيدم، از سرنوشت من در اين ماه و اين شب گفت و فرمود: تو را در حال نماز مي بينم و شقي ترين مردم را که شمشير زهرآلود بر فرق تو فرود مي آورد.
دخترم! امشب همان شب موعود است؛ شب قصه پدربزرگ.
رمق از جانم رفت. هق هق گريه هايم، لرزه بر شانه هايم افکند. گويي آسمان هم پا به پايم مي گريست و اين پدر بود که مرا آرام مي کرد و شايد شب را.
نفرين بر تو اي کوفه که باز آستين فتنه بالا زدي براي خانواده ما؛ براي باباي من و براي باباي دنيا!
آرامم مي کرد؛ اما خود مي گريست. خسته شده بود از اين استخوان در گلو و از خاري که سال ها بود چشمانش را مي آزرد.
نبض زمان در خلوت سحر، به تندي مي تپيد. ريسمان شب به انتها رسيده بود و گلبانگ اذان، قبله ايمان را به ضيافت محراب مي خواند. کلامم، بي اثر بود در نگاه داشتن پدر؛ حتي التماس هاي ميخ در و مرغابي ها هم بي فايده ماند.
پدر با دلي به وسعت بي کران آرامش، قدم بر مي داشت؛ اما رد گام هاي صبورش، سينه سرد و تب دار زمين را مي لرزاند.
در را که بست،دلم تنگ شد براي چروک هاي پيشاني اش؛ براي زخم دستانش و براي مظلوميتش.
رفت و من پشت در زانو بر زمين ساييدم و پلک بر هم نزدم؛ تا برگردد!
دلم قسم مي خورد که تقدير رقم خورده و تقدير شوم جهان هم؛
اما محتاج سايه پدر بودم و در پي اش زمزمه مي کردم:
ام کلثوم به فدايت پدر! کاش برگردي!
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
16 - طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن - رستاخیز اجتماعی نبوت.mp3
22.36M
💢صوت کتاب #طرح_کلی_اندیشه_اسلامی در قرآن را با صدای استاد بشنویم...
♦️انتشار روزانه #صوت_کامل سلسله جلسات #استاد_سید_علی_خامنه_ای در ایام ماه مبارک رمضان 1353
💠 جلسۀ شانزدهم: رستاخیز اجتماعی نبوت