eitaa logo
نشریه دانشجویی پرسمان+
202 دنبال‌کننده
997 عکس
102 ویدیو
112 فایل
نشریه فرهنگی، اجتماعی و دانشجویی پرسمان+ ◀️ دانلود نرم افزار موبایلی پرسمان+ porsemanplus.ir/porseman.apk ◀️ صفحه پرسمان+ در اینستاگرام https://www.instagram.com/invites/contact/?i=1rlfbgw65g7k1&utm_content=kenuuhk
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 چرا رهايم نمي كني؟ 1⃣ 🔸 فاطمه شهيدي قفسم را مي گذاري در بهشت،1 تا بوي عطر مبهم دوردستي مستم كند؛ تا تنم را به ديواره ها بكوبم؛ تا تن كبودم درد بگيرد و درد، نردباني است كه آن سويش تو ايستاده اي براي در آغوش كشيدنم؛ اما من آدم متوسطي هستم و بيش از آن چه بايد، خودم را درگير نمي كنم؛ با هيچ چيز. در بهشت هم حسرتم را فقط آه مي كشم. تن نمي كوبم به ديواره ها كه درد، مرا به تو برساند. ٭٭ قفسم را مي گذاري در بهشت تا تاب خوردن برگ ها، تا سايه هاي بي نقص درختان انبوه، ديوانه ام كند؛ تا دست از لاي ميله ها بيرون كنم؛ تا دستم لاي ميله ها زخم شود و زخم، دالاني است كه در پايانش تو ايستاده اي براي در آغوش كشيدنم؛ اما من آدم متوسطي هستم و خود را درگير نمي كنم؛ با هيچ چيز. در بهشت هم هوسم را فقط نگاه مي كنم و دستم را زخمي هيچ آرزويي نمي كنم. ٭٭ با من چه بايد بكني كه به ميله هايم، به فضاي تنگم، به ديواره ها، آن چنان مأنوسم كه اگر در بگشايي پر نخواهم زد؟2 بال هايم چيده نيست؛ پايم به چيزي بسته نيست كه نيازي به اين همه نيست. در من خاطره درخت مرده است. آبي، رنگ امسال نيست و واژه آسمان، مرا ياد هيچ چيز نمي اندازد. من صحنه را سال هاست ترك كرده ام. ٭٭ صحنه آماده بود. گفتي تماشاگران بنشينند. رديف رديف؛ صف به صف؛ تماشاگران نشستند. رقباي من كه پيش از من براي نقش اول، انتخابشان كرده بودي و نتوانسته بودند و نكشيده بودند، نشستند. چشم دوختند به صحنه و من پشت پرده چه حالي داشتم. ٭٭ كوه ها سر در هم، پچ پچ كنان؛ درياها دامن در دامن، غرّش كنان؛ فرشته ها بال در بال و آسمان آن بالا... نخوت از چشم هايشان مي باريد و هيچ كدام باور نداشتند كه كسي بتواند؛ كه كسي نقش اول باشد. وقتي كه آنها باخته اند؛ وقتي كه آنها كنار رفته اند. گفتي: «وقتش نزديك است؛ آماده باش»! گفتم: «نه تنها من؛ نه فقط آنها كه آن سويند؛ تو حتي خودت هم مي داني كه مي افتم؛ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً».3 گفتي: «مي دانم آن چه نمي دانند؛4 آماده باش»! يادم هست گريه مي كردم. شايد براي اولين بار. گفتي: «پرده بالا رفته است» و من هنوز گريه مي كردم... پي نوشت: 1. خطبه پيامبر پيش از ماه رمضان: اي مردم! همانا درهاي بهشت در اين ماه باز است. 2. مفاتيح الجنان، مناجات التائبين: فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبَابِ بَعْدَ فَتْحِهِ. 3. طه، آيه 115: وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلي آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً. 4. بقره، آيه 30: إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ. https://eitaa.com/porsemanmag
🔴 چرا رهايم نمي كني؟ 2⃣ 🔸 فاطمه شهيدي گفتي: «وقتش نزديك است؛ آماده باش»! گفتم: «نه تنها من؛ نه فقط آنها كه آن سويند؛ تو حتي خودت هم مي داني كه مي افتم؛ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً».3 گفتي: «مي دانم آن چه نمي دانند؛4 آماده باش»! يادم هست گريه مي كردم. شايد براي اولين بار. گفتي: «پرده بالا رفته است» و من هنوز گريه مي كردم. كوه گفت: «اين كوچك»؟ آسمان گفت: «اين فرودست»؟ فرشته ها گفتند: «خون مي ريزد»!5 و تو حتي خودت گفتي: «اين ستمكار نادان»!6 و رقباي من همه خنديدند. من ايستاده بودم آن وسط. روبه روي همه ذراتي كه براي من آفريده شده بودند و كنجكاوانه سرك مي كشيدند تا بدانند چرا برترم. ايستاده بودم آن وسط و خيلي ترسيده بودم. خودم حتي نمي دانستم ظالم و خونريزم؛ فراموشكار و عجول يا آن چيز ديگري كه فقط او مي داند. ايستاده بودم تا روح دميده در من را تماشا كنند و شرم، روي پيشاني ام عرق مي كرد. شرم نقشي كه مي دانستم توانش در من نيست؛ نمايشي كه مي دانستم كار من نيست. لم نجد له عزماً در من تكرار مي شد. هزاران بار! و نمي فهميدم چرا با من چنين مي كند اگر دوستم مي دارد. تماشاي حقارت من و فرو افتادنم آيا لذتي دارد؟ و نيشخندهاي تمسخر بود كه از لب هاي ذرات مي باريد. حتي فكر كردم اين يك بازي است.7 فكر كردم من مهره بازي شده ام، براي اين كه بخندند؛ براي اين كه... و نبود و صدايت آمد كه گفت: «بار را بگذاريد».8 ناگهان شانه هاي خردم سنگين شد. نفس در سينه هستي حبس بود. لب ها روي نيشخند، همان طور خشك شده بودند و من آن زير، آن پايين، رنجي سترگ را عرق مي ريختم. زانوانم آماده تاشدن بودند و فرو افتادن. گفتي: «حالا بيا»! نمايش، آغاز شده بود و نقش من - نقش اول - همين چند گام بود كه بايد بر مي داشتم. حتي ايستادن با آن فشار روي گرده ها ناممكن مي نمود؛ چه برسد به پيش رفتن. تو گفتي: «بيا» و عجيب بود كه گفتم: «لبيك»! راه افتادم كه بيايم و همان لحظه زانوانم شكست و خاك را لمس كرد و خاك را لمس كردم. ذرات، خيره خيره مرا مي پاييدند. نفس در سينه هستي حبس بود. افتاده بودم آيا؟ تمام بود؟ رد شده بودم يا هنوز نمايش دنباله داشت؟ زانوانم را آهسته از خاك جدا كردم. دوباره برخاستم و بار هنوز آن جا بود؛ روي شانه هاي ترد من! عجيب بود؛ تا ايستادم، نيشخندها محو شد؛ نفس ها آزاد شد و ذرات فرياد زدند: «تبارك الله احسن الخالقين»!9 فريادشان از صداي شكستن استخوان طاقت من زير ثقل بار بيشتر بود. من گيج بودم. كجاي اين منظره رقت آور، اين همه با شكوه بود كه بر چشم ها و لب ها، حيرت و تحسين نشسته بود؟ عجيب بود كه تو دوباره گفتي: «بيا»! عجيب بود كه دوباره گفتم: «لبيك»! و باز مثل مورچه اي زير سنگيني ناني بزرگ تر از دهان خودش، افتادم و برخاستم؛ باز همهمه شد؛ باز گفتند: «تبارك الله»! من لاي همهمه ها، صدايت را شنيدم كه به همه شان گفتي: «اين بود آنچه مي دانستم». و گيج تر شدم. افتادنم را مي دانستي يا برخاستنم را؟ نقش اول نمايشت همين بود؟ همين كه با اين كه مي دانم كه مي شكنم، بار را بر مي دارم؟ همين كه مي افتم و باز برمي خيزم؟ همين كه با تن نحيفي كه هيچ تناسبي با كوه ندارد، مي گويم لبيك؟ همين شكوه رنج سترگ من؟ ٭٭ تماشاچيان هنوز نشسته اند؛ درست همان جا؛ ولي من صحنه را سال هاست ترك كرده ام؛ گريخته ام. آخرين باري كه افتادم روي خاك، ديگر برنخاستم. تو مدام صدايم مي كني كه بيايم جلو؛ كه اين صحنه را تمام كنم؛ ولي من... رمضان كه مي شود، صدايت را بلند مي كني؛ بلند و بلندتر. من بيشتر و بيشتر پشت پرده پنهان مي شوم. تو هر رمضان، قفسم را مي گذاري در بهشت تا هوس كنم؛ ولي من... چرا رهايم نمي كني؟ مي خواهم بچرم؟... من هيچ مولاي كريمي را بربنده زشتكارش صبورتر از تو بر خودم نديده ام!10 پي نوشت: 5. بقره، آيه 30: قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ. 6. احزاب، آيه 72: انّه كان ظلوماً جهولا. 7. مؤمنون، آيه 115: أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً. 8. احزاب، آيه 72: حَمَلَهَا الْإِنْسانُ. 9. مؤمنون، آيه 14: فتبارك الله احسن الخالقين. 10. مفاتيح الجنان، دعاي افتتاح: فَلَمْ أَرَ مَوْلًي [مُؤَمَّلا] كَرِيما أَصْبَرَ عَلَي عَبْدٍ لَئِيمٍ مِنْكَ. https://eitaa.com/porsemanmag
🔴 نشریه پرسمان شماره 160 منتشر شد نشریه پرسمان، شماره 160، با عنوان "روایت افول آمریکا در روزگار حماسه آفرینی محور مقاومت" منتشر شد. در این شماره که به دو موضوع "افول قدرت و هژمونی آمریکا" و "پیروزی های جبهه مقاومت، به ویژه در عراق" پرداخته شده است، مطالبی با عناوین زیر را می خوانیم: 🔸انقلابی با آرمان های جهانی 🔸آمریکا چگونه آمرکا شد؟ 🔸آمریکای چلاق! 🔸زوال و افول هژمونی آمریکا 🔸آمریکای جهان سومی 🔸 آغازي بر پايان کدخدا 🔸در جیب آمریکایی ها چه می گذرد؟ 🔸پشت پرده رفاه 🔸ایران جوان، آمریکای پیر 🔸منبع شناسی افول آمریکا 🔸ظهور دنیای جدید 🔸سپاه در قلب ملت های منطقه 🔸الفت ایران و عراق در سه پرده 🔸حشدالشعبی، نسخه عراقی بسیج ایران 🔸عروسک آمریکایی 🔸مرجعیت عراق، جلودار نهضت انقلابی 🔸انقلاب، معادلات آمریکا را در منطقه دگرگون کرد 🔸رستاخیزی که کابوس اسرائیل شد برای دریافت این شماره نشریه به تعداد، با شماره 02532934633 تماس حاصل فرمایید https://eitaa.com/porsemanmag
🔴 نكته هاي زيباي قرآني 1⃣ 🔸 دکتر مژده پورحسيني 1⃣ اين نكته را شنيده ايد كه «هر كس در دوران جواني قرآن را قرائت كند، در حالي كه به آن ايمان داشته باشد، قرآن با گوشت و خونش آميخته مي شود». فكر اين كه قرآن در رگ هاي انسان بگردد و در سينه او بتپد، آدمي را به وجد مي آورد. جالب آن جاست كه اين خصوصيت، فقط در مورد جوانان آمده است و اين فرمايش از امام صادق عليه السلام است. 2⃣ آيا مي دانيد اميد بخش ترين آيه قرآن كدام است؟ اين مطلب را امام علي عليه السلام به نقل از رسول خدا صلي الله عليه وآله چنين نقل فرمود: «اميد بخش ترين آيه قرآن، آيه 114 سوره هود است». اگر به اميد نياز داريد، به سراغ قرآن برويد و اين آيه را با اشتياق جست و جو كنيد. 3⃣ اگر قصد راهنمايي و تربيت كسي را داريد، در قدم اول، از گفتار نرم و با محبت بهره گيريد؛ حتي اگر مخاطب شما فرعون سركش يا سران لجوج كفار جاهلي باشند.1 4⃣ نسبت به انسان هاي اطرافت، احساس مسئوليت كن و آنها را از كارهاي بد، بازدار و به كارهاي خوب، تشويق كن. اين لازمه استحكام يك پيكر است و بني آدم اعضاي يكديگرند.2 5⃣ در رفتارهاي اجتماعي دقت كن! مبادا با غرور رويت را از ديگران برگرداني يا مثل متبكران راه بروي. مبادا تندرو و كندرو شوي.ميانه روي، بهترين روش است. مراقب باش صدايت را بر سر كسي بلند نكني و در يك كلام، آدم باش.3 6⃣ هميشه بزرگ‌ترها، بهترين حرف را نمي زنند و هميشه حرف گوش كني و اطاعت از بزرگان، انسان را به سعادت نمي رساند. اين، پيام تربيتي قرآن است كه حتي در اطاعت از بزرگان هم گوش و چشمت را باز كن كه فردا فقط و فقط خودت پاسخ گوي اعمالت خواهي بود؛ نه بزرگ ترهايت. 7⃣ امانت داري، يكي از ارزشمندترين ارزش هاي قرآني است. حضرت موسي عليه‌السلام را به خاطر امانت‌داري و قدرتش، در خانه حضرت شعيب پناه دادند.5 حضرت يوسف را به خاطر امانت‌داري و علمش، بر خزانه مصر نشاندند؛6 و حتي رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله كه از سوي خداوند برگزيده شد، مشهور به امانت‌داري و به محمد امين معروف بود. 8⃣ اگر مي خواهيد مخاطبان به سوي شما جذب شوند، ابتدا به خودتان بپردازيد! روح خشك و سنگين و بي لطافت، هيچ گاه در امر تربيت، موفق نمي شود. مهرباني، دل‌سوزي و رقت قلب را در خود بپروريد؛ تا مردم بي آن كه شما متوجه شويد، در اطراف شما جمع گردند.7 9⃣ آيا دوست داريد كه دشمن خود را به يك دوست تبديل كنيد؟ به هر بدي كه در حق شما كرد، با خوبي پاسخ گوييد. اين را قرآن تجويز مي كند. آيه 34 سوره فصلت را بخوانيد! 0⃣1⃣ بخوريد و بياشاميد ؛ امّا به اندازه كافي و لازم ؛ زيرا پرخوري و زياده روي، سلامت شما را به خطر مي اندازد.8 📚 پي‌نوشت‌ها: 1. طه، آيه 44 و شعرا، آيه 215. 2. لقمان، آيه 17. 3. لقمان، آيه 18. 4. احزاب، آيه 67. 5. قصص، آيه 26. 6. يوسف، آيه 55. 7. آل عمران، آيه 159. 8. اعراف، آيه 31. https://eitaa.com/porsemanmag
🔴 فردوسی یک حکیم است ◀️ 25 اردیبهشت، روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی 🔸رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای حقیقت قضیه این است که فردوسی یک حکیم است؛ تعارف که نکردیم به فردوسی، حکیم گفتیم. الان چند صد سال است که دارند به فردوسی، حکیم می‌گویند. حکمت فردوسی چیست؟ حکمت الهیِ اسلامی.   شما خیال نکنید که در حکمت فردوسی، یک ذره حکمت زردشتی وجود دارد. فردوسی آن وقتی که از اسفندیار تعریف می‌کند، روی دینداری او تکیه می‌کند. می‌دانید که اسفندیار یک فرد متعصبِ مذهبیِ مبلّغ دین بوده که سعی کرده پاکدینی را در همه جای ایران گسترش بدهد. تیپ اسفندیار، تیپ حزب‌اللهی‌های امروز خودمان است؛ آدم خیلی شجاع و نترس و دینی بوده است؛ حاضر بوده است برای حفظ اصولی که به آن معتقد بوده و رعایت می‌کرده، خطر بکند و از هفت‌خان بگذرد و حتّی با رستم دست و پنجه نرم کند. وقتی شما شاهنامه را مطالعه می‌کنید، می‌بینید که فردوسی روی این جنبه‌ی دینداری و طهارت اخلاقی اسفندیار تکیه می‌کند. با این‌که فردوسی اصلاً بنا ندارد از هیچ یک از آن پادشاهان بدگویی کند، اما شما ببینید گشتاسب در شاهنامه چه چهره‌یی دارد، اسفندیار چه چهره‌یی دارد؛ اینها پدر و پسر هستند. فردوسی بر اساس معیارهای اسلامی، به فضیلتها توجه دارد؛ در حالی که بر طبق معیارهای سلطنتی و پادشاهی، در نزاع بین گشتاسب و اسفندیار، حق با شاه است. «به نیروی یزدان و فرمان شاه» یعنی چه؟ یعنی هرچه شاه گفت، همان درست است؛ یعنی حق با گشتاسب است؛ اما اگر شما به شاهنامه نگاه کنید، می‌بینید که در نزاع بین اسفندیار و گشتاسب، حق با اسفندیار است؛ یعنی اسفندیار یک حکیم الهی است.فردوسی از اول با نام خدا شروع می‌کند - «به نام خداوند جان و خرد / کزین برتر اندیشه بر نگذرد» - تا آخر هم همین‌طور است؛ فردوسی را با این چشم نگاه کنید. فردوسی، خدای سخن است؛ او زبان مستحکم و استواری دارد و واقعاً پدر زبان فارسی امروز است؛ او دلباخته و مجذوب مفاهیم حکمت اسلامی بود؛ شاهنامه را با این دید نگاه کنید. ⬅️ بیانات در دیدار اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران‌
🔴 مادر من کجاست؟ ⭕️ 10 رمضان، سالروز وفات حضرت سلام الله علیها 🔸 مغيثا اکبري سر به زانوي غم نهاده، هر چند اسوه صبر خداوندي است؛‌ پيغمبري که هرگز روي پدر را نديد و در خردسالي مادر خود را نيز از دست داد و سايه پدربزرگ را؛ اما اکنون در اندوه از دست دادن اولين يار خود، زانو به بغل گرفته، با خداي خويش درددل مي کند. ثروتمند ترين زن عرب که دست رد به سينه بزرگان شهر مي زند، در برابر رسول خدا صلي الله عليه وآله با معرفتي از جنس شهود مي گويد: به خدا قسم اي محمد! اگر مال تو کم است، مال من زياد است. کسي که خودش را در اختيار تو مي‌گذارد، چگونه مالش را در اختيارت نگذارد؟ من با تمام اموال و کنيزانم، در اختيار تو هستم. پيامبر صلي الله عليه وآله در تلخ ترين روز عام الحزن خويش، به مرور آن روزها نشسته است؛ وقتي که عموي خديجه، به سويش آمد و اموال آن بانو را به او تقديم کرد و پيغام آورد که خديجه فرموده اين اموال مرا بگير و نزد محمد ببر و به او بگو: من تمام اموال و بردگان و آن چه را در اختيار من است، به تو هديه مي‌کنم. يادش مي آيد که ورقه، اين خبر را بين زمزم و مقام ابراهيم با صداي بلند به گوش همه مردم رسانيد و آنها را شاهد گرفت. يادش مي آيد که او هيچ کجا تنهايش نگذاشت؛ نه فقط در شعب ابي طالب و هنگامه رنج و زحمت هاي مسلمانان؛ بلکه حتي در حريم خودش هم تنها محرمش باقي ماند. وقتي به امر خدا، خلوت خويش را در حراء آغاز کرده بود، عمار ياسر پيغام رسانش شد؛ تا از جانب پيامبر صلي الله عليه وآله به خديجه بگويد: اي خديجه! گمان مبر که کناره گيري من به خاطر توست؛ نه، خداوند به من چنين امر فرموده است. گماني جز خير مبر و بدان که خداوند هر روز چندين بار به خاطر تو، بر ملائکه اش اظهار مباهات و فخر مي‌کند. او نيز يادش مي آيد که او به خاطر او، چقدر تنها شد؛ به حدي که وقتي درد زادن او را فرا گرفت و در پي زنان قريش فرستاد، چنين سرزنش شنيد: ما تو را منع کرده بوديم که با محمد فقير، ازدواج کني؛ اما تو همه ثروتت را به پاي دين او ريختي و حالا به سراغ ما آمدي! اما کسي که رسول صلي الله عليه وآله را تنها نگذارد، چگونه ممکن است که خداي رسول صلي الله عليه وآله، تنهايش بگذارد. در اوج تنهايي و دل شکستگي خديجه، ناگهان چهار زن بلندقامت شبيه زن‌هاي بني هاشم، وارد اتاقش شدند و عرضه داشتند: محزون مباش اي خديجه. ما فرستادگان پروردگار توايم. ما خواهران تو هستيم؛ ساره، آسيه، مريم و صفرا؛ آمده ايم تا تو را کمک کنيم. آخرين سخن خديجه را مرور مي کند، تا قدري در سايه کلمات عاشقانه او آرام بگيرد؛ همين ساعتي پيش که در بستر مرگ رو به رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: اي رسول خدا! من در حق تو كوتاهي كردم و آن چه را شايسته تو بود، انجام ندادم. از من در گذر و اگر اكنون، دل در طلب چيزي داشته باشم, خشنودي توست. اين کدام فراز از معرفت است که بانوي بزرگ اسلام چنين بدان راه برده است؟ پيامبر صلي الله عليه وآله در کرانه هاي علم لدني به دنبال يافتن پاسخي براي اين سؤال است. دختر خردسال به پدر پناه آورده است؛ دختري که از اندوه عظيم پدر، قصه تلخ پرواز مادر را درک کرده است. او به دور پدر چون پرنده اي سرگردان، بال بال مي زند و مي پرسد: پدر جان! مادر من کجاست؟ ديگر مرور کافي است؛ بايد از کنار مزار خديجه برخيزد و ادامه اين راه دشوار را به تنهايي بر دوش بگيرد. پيامبر صلي الله عليه وآله برمي خيزد؛ اما پيش از آن بر روي زمين چهار خط مي کشد و مي گويد: بهترين زنان اهل بهشت، چهار تن هستند؛ خديجه دختر خويلد، فاطمه دختر محمد صلي الله عليه وآله، مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحم زن فرعون. پيامبر صلي الله عليه وآله برمي خيزد تا جهاني را به برخاستن وا دارد و برمي خيزد؛ اما بانو بر خاک هاي داغ مکه، آرميده است. https://eitaa.com/porsemanmag
🔴 نكته هاي زيباي قرآني 2⃣ 🔸 دکتر مژده پورحسيني 1⃣1⃣ همه دردها و ناراحتي هاي خود را مي توانيد با قرآن ريشه كن سازيد؛ قرآن بخوانيد و به آن عمل كنيد و با روح قرآن مرتبط و همنوا شويد؛ تا روح و جسم شما در تعادل مطلوب خود قرار گيرند.9 2⃣1⃣ در فرهنگ قرآني، اين خداوند است كه بيماري ها را شفا مي دهد و ديگران، وسيله و واسطه اند.10 3⃣1⃣ بهترين نحوه تغذيه براي سلامت انسان كه مورد سفارش قرآن كريم است، خوردن صبحانه و شام است؛ يعني غذاي روزانه در دو وعده اصلي در اول روز و آخر روز صرف شود. اين شيوه غذا خوردن بهشتيان است كه در سوره مريم، آيه 62 آمده است. 4⃣1⃣ خداوند در قرآن كريم، خواب را يكي از عوامل سلامت و آرامش روح انسان برمي شمارد و آن را نعمتي قابل ستايش و آيه اي از آيات اعجازآميز الهي معرفي مي كند.11 5⃣1⃣ آيا مي دانيد در فرهنگ قرآني، سخت ترين و ناگوارترين بيماري ها چيست؟ قرآن مستقيماً به اين بيماري اشاره نموده، آن را نام مي برد. اين بيماري، مرض قلب يا بيماري دل نام دارد؛ چون وقتي روح و دل فردي به اين بيماري گرفتار شد، از شنيدن و ديدن و درك حقايق، عاجز مي شود و اين، بدترين وضعي است كه يك انسان پيدا مي كند.12 6⃣1⃣ در قرآن كريم، در آيات فراواني از اندوه، علل ايجاد كننده آن و راه هاي برطرف ساختن آن سخن رفته است. گاهي اندوه فراق را با ديدار و گاهي اندوه فقر را با بشارت و گاهي اندوه رسول خدا صلي‌الله‌عليه‌وآله را به دلداري حضرت حق، درمان نموده است. 7⃣1⃣ از ديدگاه قرآن، ترس دو نوع است؛ ترس پسنديده و ترس ناپسند؛ ترس پسنديده، همان ترس از خداوند و عدالت اوست كه منجر به اصلاح رفتار مي شود؛13 و ترس ناپسند، اضطرابي شديد با علت مشخصي است كه تسلط بر نفس را از بين مي برد و بايد با آن مبارزه شود.14 8⃣1⃣ آلبرت انيشتين مي گويد: قرآن، كتاب جبر يا هندسه نيست؛ مجموعه اي از قوانين است كه بشر را به راه صحيح، راهي كه بزرگ ترين فلاسفه و دانشمندان دنيا از تعريف و تعيين آن عاجزند، هدايت مي كند. 9⃣1⃣ ويل دورانت، دانشمند شرق شناس آمريكايي، مي گويد: در قرآن، قانون و اخلاق يكي است. رفتار ديني در قرآن، شامل رفتار دنيوي هم مي شود و همه امور آن از جانب خداوند و به طريق وحي آمده است. قرآن در جان هاي ساده، عقايدي آسان و دور از ابهام پديد مي آورد كه از رسوم و تشريفات ناروا، آزاد است. 0⃣2⃣ پروفسور آرتور آربري كه يكي از مترجمان مشهور قرآن به زبان انگليسي است، مي گويد: زماني كه به پايان ترجمه قرآن نزديك مي شدم، سخت در پريشاني به سر مي بردم؛ اما قرآن آن چنان آرامش خاطري به من مي بخشيد كه براي هميشه به خاطر خواهم داشت. من در حالي كه مسلمان نيستم، قرآن را خواندم؛ تا آن را درك كنم و به تلاوت آن گوش دادم؛ تا مجذوب آهنگ هاي نافذ و مرتعش كننده اش شوم و تحت تأثير آهنگش قرار گيرم و به كيفيتي كه مسلمانان واقعي و نخستين داشتند، نزديك گردم؛ تا آن را بفهمم. 📚 پي‌نوشت‌ها: 1. طه، آيه 44 و شعرا، آيه 215. 2. لقمان، آيه 17. 3. لقمان، آيه 18. 4. احزاب، آيه 67. 5. قصص، آيه 26. 6. يوسف، آيه 55. 7. آل عمران، آيه 159. 8. اعراف، آيه 31. https://eitaa.com/porsemanmag
🔴 چشم انتظاري در قرارگاه فرشتگان 🔸محبوبه زارع ماه صوم و صيام که از راه مي رسد، خود را ميهماني محبوب در پيشگاه کبريا مي يابي؛ به دست هاي خالي خود نگاه مي کني و مي انديشي که بايد بضاعت هيچ خود را در کثرت حب علي عليه السلام عرضه کني؛ تا شايد مقبول بيفتد؛ زيرا ماهيت ذاتت را در چيزي جز شوق مولا نديده و نجسته اي و با همين محبت، رو به سوي شب هاي قدر مي آوري و کمال رمضان را در درک قدر علي عليه السلام مي جويي. نيمه رمضان که مي شود، خود را در ميان ترين مسير مي يابي؛ مسير قدر مجتبوي عليه السلام براي درک قدر نيمه رمضان، تو را مجالي زيباتر از بازگشت به سال سوم هجرت نيست. پس کوله بارت را بردار و به همراه ما در بالغ ترين کوچه هاي مدينه پس از هجرت، جاري باش! ماه هاست که چشم انتظار آمدن اوست. مادري که اسطوره نجابت و جلالت و پدري که بوتراب است و دروازه شهر علم و پيغمبري که خاتم النبيين است و تکميل کننده رسالت پيامبران الهي و ملائکه اي که از قرن ها پيش براي رويش چهارمين نفر از پنج تن آل عبا در لاهوت به تسبيح نشسته اند، همه انتظار آمدنش را مي کشند. در لحظه تولد او، همه خلقت، نداي «تبارک الله احسن الخالقين» را از پرورگار بي همتاي خود شنيده اند و به معرفتش رسيده اند. امشب خانه علي عليه السلام و زهرا عليهاالسلام قرارگاه فرشتگاني است که براي بهره جويي از نور اولين ميراث دار امامت، رو به سوي نوزاد دارند. فاطمه عليهاالسلام که خود ام ابيهايي بي تکرار است و مقام مادري را به تماشا نشسته، فرزند را در ٱغوش گرفته، در ميان انبساط و شور کروبيان، رو به همسر خويش مي گويد: براي نوزادمان نامي انتخاب کن! و علي عليه السلام سرشار از شعفي که تنها مفسر شوق پدرانه اوست، رو به سوي معرفتي بي نهايت دوخته، به پدر مهرباني که او را در آغوش محبت خويش بزرگ کرده و اسلام را در قالب ارمغاني بي بديل به او عرضه داشته، فکر مي کند؛ من چنان نيستم كه در مورد نام گذاري فرزندم از رسول خدا صلي الله عليه وآله پيشي بگيرم. خبر ميلاد اولين فرزند فاطمه عليهاالسلام به پدر رسيده، اينک او مشتاقانه به سوي هديه خداوندي آمده است. دست هاي مبارک رسول الله صلي الله عليه وآله كودك را در آغوش گرفته و به قنداقه زرد او، خيره مانده است و بعد رو به اهل خانه و خدمت کاران مي فرمايد: مگر من به شما نگفته بودم كه او را در پارچه زرد نپيچيد؟ بعد برخاسته، کودک را در ميان قنداقه سفيدي پيچيده و در ميان بازوان خود، همچون گنجي گرانبها، به نظاره ايستاده است. آن گاه رو به علي عليه السلام مي فرمايد: آيا او را نام گذاري كرده اي؟ مولا در نهايت ادب پاسخ مي دهد: من در نام گذاري وي از شما پيشي نمي گيرم. رسول خدا صلي الله عليه وآله هم مي فرمايد: من هم در نام گذاري وي بر خدا سبقت نمي جويم! صاحب نام ها، جبرييلش را به سوي خانه وحي فرستاد و پيغام داد: يا رسول صلي الله عليه وآله! به راستي كه علي عليه السلام نزد تو، به منزله هارون است نسبت به موسي، پس او را به نام پسر هارون، نام بگذار! رسول خدا صلي الله عليه وآله پرسيد: نام پسر هارون چيست؟ گفته شد: شبّر رسول خدا صلي الله عليه وآله نيز او را حسن ناميد که معادل نام شبر در زبان عربي است: پيامبر صلي الله عليه وآله در گوش چپ حسن عليه السلام اقامه گفت و براي او گوسفندي قرباني کرد. سرش را تراشيده و هم وزن موي سرش به مستمندان نقره هديه کرد. اين اولين باري بود که دستور داده شد سر نوزاد را عطرآگين کنند و به اين ترتيب، آيين عقيقه و صدقه دادن برابر وزن موي سر نوزاد، سنت شد. بيش از چهارده قرن است که هرساله ماه رمضان مي آيد و به نيمه مي رسد و به سوي قدر، اوج مي گيرد؛ زيرا اگر ماه رمضان به نيمه نرسد و برات تکامل از محبت مجتبوي نگيرد، چگونه مي تواند ظرفيت نزول قرآن را در خود بيابد؟ رمضان ها مي آيند و مي روند و هر ساله در نيمه رمضان، شوق تجلي اولين وارث امامت علي عليه السلام در جان شيعيان به اوج مي رسد. آن چه اين روزها بيش از هميشه هنگام يادآوري نام امام حسن عليه السلام در خاطره ها زنده مي شود، پاسخي است که به معاويه داده است؛ روزي که او به امام عليه السلام گفت: من از تو بهتر و برتر هستم و امام عليه السلام در پاسخ افرادي كه اطراف تو قرار گرفته اند، دو دسته اند؛ يك دسته فرمان بر و مطيع و دسته اي ناچار و مضطرّ؛ پس آنهايي كه از روي ميل و رغبت پيرو تو مي باشند، همانا مخالف خدا و رسول صلي الله عليه وآله و معصيت كار هستند؛ و آنهايي كه از روي ناچاري با تو مي باشند، در پيشگاه خدا، معذور خواهند بود؛ اما من نمي گويم از تو بهترم؛ زيرا فضايل پسنديده اي در تو وجود ندارد که من از تو بهتر باشم! تاريخ، نام او را نبض حيات خود قرار داده است؛ تا رايحه حُسن حسن در جان عالم، تداوم داشته باشد. ميلاد خوب ترين خوب، مبارک باد! https://eitaa.com/porsemanmag
🔴 صف بندی حق و باطل همیشگی است 🔸حجت الاسلام والمسلمین محمدباقر پورامینی معاویه مغرور از صلح، نامه‌ای به والی‌اش در مدینه فرستاد و از مروان خواست تا دختر عبدالله جعفر را برای یزید خواستگاری کند. او مست بود و نابخرد و بر این خیال بود حال که بر مسند نشسته و با تکیه بر زر و زور و تزویر حکم می‌راند، مرزهای مردی و نامردی نیز شکسته و حق و باطل به هم آمیخته است و می توان لبخند مکر بر لب داشت و گستاخانه دم از دوستی با رهبران حق مدار زد و از نمد صلح، کلاهی دوخت و بر سر این و آن گذاشت. پاسخ امام مجتبی علیه‌السلام کوتاه بود و گویا؛ امام فرصت سوء استفاده از صلح نامه را از بت حیله ستاند و به معاویه مکار فهماند که او همچنان دشمنی زبون است. سخن با چنین دشمن نابکاری نیز ادبیات خاص خود را داشت؛ «َإِنَّا عَادَیْنَاکُمْ لِلَّهِ وَ فِی اللَّهِ فَلَا نُصَالِحُکُمْ لِلدُّنْیَا؛ ما برای خدا و در راه او، با شما دشمنی کردیم؛ پس هرگز برای دنیا با شما بساط دوستی پهن نمی‌کنیم. انعطاف هنرمندانه امام مجتبی(ع) برای دست یافتن به مقصود، با حفظ صف‌بندی جبهه حق و باطل استوار بود و امام تا اخرین لحظه حیات گهربار خود ، همواره بر حفظ موضع معترضانه با دشمن و توجه به آرمان‌ها تاکید داشتند؛ نمونه ذیل گواه جایگاه شکوه‌مند و قوی امام نسبت دشمن و جبهه همراه او است. روزی معاویه در حضور  امام حسن(ع) خود را بهتر از امام دانست و حضرت در جوابش فرمود: چگونه؟ اى پسر هند! معاویه گفت: براى اینکه مردم در اطراف من اجتماع نمودهاند، ولى کسى در اطراف تو نیست. امام حسن علیه‌السّلام فرمود: هیهات! اى پسر هند جگر خوار! این بدترین مقامى است که تو بدست آوردهاى، زیرا آن افرادى که در اطراف تو جمع شدهاند، دو دسته‌اند: یکى مطیع و دیگرى مجبور. آنان که مطیع باشند معصیت خدا را می کنند، و اشخاصى که بطور اجبار از تو فرمانبردارى می نمایند طبق قرآن خدا عذر و موجه دارند. وَ حَاشَ لِلَّهِ أَنْ أَقُولَ أَنَا خَیْرٌ مِنْکَ فَلَا خَیْرَ فِیکَ- وَ لَکِنَّ اللَّهَ بَرَّأَنِی مِنَ الرَّذَائِلِ کَمَا بَرَّأَکَ مِنَ الْفَضَائِل؛ حاشا که من بگویم: از تو بهترم، زیرا اصلا در وجود تو خیرى نیست، بلکه می‌گویم: خداى رؤف مرا از صفات پست و رذیله تبرئه کرده، همچنان که تو را از صفات نیکو و پسندیده محروم نموده است. دشمنی حق و باطل، تاریخی به پهنای حیات بشر دارد و تاکید بر صف بندی مستمر جبهه ای با ولایت خدا در برابر جبهه ای با ولایت طاغوت، رمز سعادت و عزت دین باوران تاریخ بوده است . دشمن ، به برق دنیایی که بر هوا و هوس استوار کرده، غره است و بدان می‌نازد و به دیگران می‌تازد ؛ او با تکیه بر شرارت خود، بر تحکیم و تثبیت آن اصرار دارد و ما را به همراهی با خود می‌خواند. در این مصاف، قبض و بسط‌ها، برای تفوق بر دشمن ،اجتناب ناپذیر است؛ اما اصرار به جلب رضایت دشمن، بی معناست. او به کم راضی نیست، جز محو راه و هدف باور ندارد و غیر از زندگی ذلت بار ما، به چیزی نمی‌اندیشد؛ «لَنْ تَرْضى عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لَا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم؛ هرگز یهود و نصاری از تو راضی و خشنود نخواهند شد؛ مگر این که از آنها پیروی کنی». حفظ موضع قوی معترضانه و تهاجمی، همچنین فراموش نکردن دشمن و مبارزه، راهبرد ترسیمی سکاندار حکیم انقلاب است که با تکیه بر سیرۀ سبط اکبر امام مجتبی علیه‌السلام طراحی شده است. توجه به این روش همراه با یک اراده جدی می تواند بر عزت و اقتدار جاری نظام بیفزاید. «قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیر؛ بگو: راه خدا، راه راست است و اگر پس از دانشى که به تو رسیده، از هواهاى ایشان پیروى کنى، در برابر خدا، یاورى نخواهى داشت.