#من_ماسک_میزنم
رهبر انقلاب: من وقتی میبینم بعضیها همین ماسک را نمیزنند، من از آن پزشک و پرستار واقعاً خجالت میکشم که آنها آن جور دارند فداکاری میکنند، آن وقت این آدم، جوان یا غیر جوان، حاضر نیست یک ماسک بزند. ۹۹/۴/۲۲
🔰 «دحو» به معنای گستردن و پهن کردن است. برخی آن را به معنای پرتاب کردن و تکان دادن چیزی از محل خودش نیز گفتهاند. بنابراین «دحوالارض» یعنی گستردن و تکان دادن زمین از حال قبلیاش. از آنجا که در آغاز تمام سطح زمین را آب حاصل از بارانهای سیلابی نخستین گرفته بود، از روز دحوالارض این بارانها در گودالها جمع کردید و سطح خشکیها پدید آمد و روز به روز گستردهتر شد. بنابراین دحوالارض را میتوان زادروزی برای شروع دورهای جدید برای خلقت زمین دانست.
🔰 خدواند در سوره آل عمران، آیه 96 می فرماید: «إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکةَ مُبارَکاً وَ هُدی لِلْعالَمینَ؛ نخستین خانه ای که برای مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شده، همان است که در سرزمین مکه است که پربرکت و مایة هدایت جهان است».
در تفسیر این آیه از امام باقر(ع) روایت شده است: «هنگامی که خدا خواست زمین را خلق کند، بادها را فرمان داد که بر روی آب بزنند، تا اینکه آب به موج آمد و کف کرد و همه کفها یک جا جمع شد، بعد آن را در محل خانة کعبه قرار داد و به صورت کوهی از کف درآورد، سپس زمین را از دامنة آن کوه بگسترانید».
علامه طباطبایی پس از نقل این روایت می گوید: پس اولین بقعه ای که از زمین آفریده شد، کعبه بود، پس از آن سایر نقاط زمین از آن گسترش یافت.
🔰 مصرف شما، نشانه شخصيت شماست 1️⃣
🔸 يحيي شعباني
پديده مصرف، گوياي بسياري از ويژگي هاي فردي و اجتماعي است؛ به طوري که با نگريستن به شکل و شيوه مصرف در يک جامعه، مي توان جنبه هاي مهمي از شخصيت فردي و اجتماعي افراد آن جامعه را دريافت. افراط و تفريط در مصرف، زيانهاي فراواني در پي دارد که به نوبه خود مي تواند سرآغاز بحران ها و شکاف هاي اجتماعي و رواني شود و برخي از اين مشکلات نيز ممکن است به هسته اوليه مشکلات کلان تري بدل شوند.
مصرف در گسترده ترين معناي آن، به کار بردن يک يا چند کالا، براي دست يابي به هدف يا اهدافي مشخص است. منظور ما از کالا در اين عبارت، نتيجه يا محصول کار فردي و اجتماعي عده اي از انسان ها، براي ايجاد ارزش اقتصادي است. بنابراين، مي توان کالا را انباشت ارزش اقتصادي، به واسطه کار عده اي از انسان ها دانست. از همين تعريف نسبتاً ساده، مي توان دريافت که مصرف نکردن در يک جامعه (يا تفريط در مصرف)، يک بحران است و مي تواند کار فردي و اجتماعي را بي معنا و بي هدف سازد و اگر در جامعه اي مصرف صورت نگيرد، چرخه عرضه و تقاضا، مختل خواهد شد. با نگاهي دقيق تر به همين تعريف، مي توان پي برد که مصرف به خودي خود، هدف نيست؛ بلکه هدف مصرف در بيرون آن قرار دارد.
پس مشکل ديگر در اين زمينه، اين است که خود مصرف به هدف تبديل شود و به عبارت ديگر، افراط و تفريط در مصرف، نشان دهنده خروج جامعه از حالت تعادل است و حفظ اين تعادل، تنها و تنها در سايه مصرف ناهنجار ممکن است؛ اما مصرف هنجار، مصرفي است که مهار آن در دست انسان باشد؛ يعني آگاهانه و فعالانه به سراغ مصرف برويم. رفتار آگاهانه و فعالانه تنها با مديريت مصرف، ممکن است و منظور از مديريت، داشتن راهبردي عقلاني، براي يک هدفِ عيني و مشخص در مصرف و اجراي صحيح اين راهبرد است.
مديريت مصرف مثل بسياري از پديده هاي انساني، هم جنبه فردي دارد و هم جنبه اجتماعي؛ يعني هم نيازمند توجه به جنبه هاي فردي است و هم نيازمند برنامهريزي و توجه به جنبه هاي کلان اجتماعي و سياسي. از اين رو، افراد و نهادها هم زمان بايد در اين مديريت، نقش خود را ايفا کنند. در يک تقسيم بندي کلي مقولاتي که بايد در اين زمينه به آنها توجه کرد، عبارتند از:
1️⃣ انتخاب آگاهانه کالا
تناسب نياز با کالا، اصل مهمي در مصرف است و مصرف کننده هر چه آگاهانه تر دست به انتخاب بزند، مصرف، صورت معقول تري به خودش مي گيرد؛ اما آن چه در اين زمينه اهميت شاياني دارد، نقش نهادها و به طور کلي دولت، در اين مقوله است. اين نهادها مي توانند به تنظيم و تعادل بازار مصرف، کمک کنند. روشن است که در يک مقطع زماني، هيچ جامعه اي همه کالاهاي مورد نياز خود را توليد نخواهد کرد؛ پس براي انتخاب و مصرف آگاهانه، بايد از طرفي به توليد داخلي کمک کرد و از طرف ديگر با واردات معقول، نيازهاي باقي مانده را برطرف ساخت. نهادهاي خصوصي و دولتي، نقشي کليدي در انتخاب آگاهانه ايفا مي کنند. توليد کنندگان نيز بايد آگاهي هاي لازم را در اختيار مردم قرار دهند؛ تا اين انتخاب هر چه آگاهانه تر صورت گيرد.
◀️ ادامه دارد...
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔰 پایی که جا ماند
🔸 یادداشت های روزانه سیدناصر حسینی پور از زندان های مخفی عراق
🔺قسمت بیست و دوم/ 2️⃣2️⃣
حدود ساعت چهار عصر بود، افسران بخش استخبارات نظامی وارد زندان شدند. ارشد آنها سرهنگ تمام بود. عراقیها به دنبال آرپیجیزنها، تیربارچیها و تکتیراندازهایی بودند که آن روز بیش از سی، چهل قایق عراقی را در جزایر مجنون منهدم کرده بودند.
وقتی با کابل و باتوم به جان بچهها افتادند، سید نادر سادات و محمد صادقیفرد بلند شدند و گفتند: «نزنید بچههارو، ما آرپیچیزن بودیم!»
سرهنگ گفت: «شما ایرانیها سعی میکنید برای همدیگه فداکاری کنید، قبلا اسرا را میآوردن اینجا، وقتی به دنبال شخص خاصی میگشتیم، یکی از اسرا خودشو به جای اون فرماندهای که ما دنبالش بودیم، معرفی میکرد، بعد که ما اون فرمانده رو پیدا میکردیم، معلوم میشد اون اسیر دروغ گفته و میخواسته فداکاری کنه»
به دستور سرهنگ تعدادی را از جمع بیرون کشیدند، بعد دستور داد اسرا دونفر، دونفر در مقابل یکدیگر قرار بگیرند. سرهنگ گفت : « به همدیگه سیلی بزنید!» بچهها حاضر به اینکار نبودند. فکر میکنم آنها قصد داشتند کاری کنند که بچهها نسبت به هم کینه به دل بگیرند.
سید محمد شفاعتمنش طبق معمول شوخیاش گرفته بود و گفت : « آبتان نبود، نانتان نبود، چرا آمدید جبهه، حالا کتک بخورید!»
شب بود. تعدادی از اسرا را از بصره آورده بودند. بعثیها در بصره اجازه نداده بودند، اسرا به دستشویی بروند. بوی تعفن گرفته بودند. وارد سلول که شدند بعضی از آنها دیگر نتوانستند تحمل کنند. تعدادیشان در همان راهروی سلولها رفع حاجت کردند. بوی آزار دهندهای در فضای داخل سلولها پیچیده بود. آن شب، فضای داخل زندان تحملناپذیر بود. از سر و وضع کبودشان پیدا بود چه کشیدهاند. بیشترشان حتی زیرپیراهن تنشان نبود.
یکی از آنها که منصور نام داشت و لر بختیاری بود، از بصره و آنچه بر آنان گذشته بود، صحبت میکرد و گفت: « اگه پدر و مادرتون نمازی خونده، روزهای گرفته و یا کار خیری انجام داده، به کمکتون اومده که شما رو نیاوردن بصره!»
- یعنی بصره بدتر از اینجا بود؟!
- بصره جهنم بود!
سرش را تکان داد و گفت: « بیشتر بچهها تو بصره شهید شدند. بعثیها روی جنازه شهدا راه میرفتند. جنازهها رو جمع کرده بودند تو گوشهای از حیاط پادگان.از ظهر تا شب جنازهها اونجا افتاده بودند. مرتب میاومدند پیش جنازهها و عکس میگرفتند..»
روز پنجم حضورمان، در زندن الرشید است. پایم هر روز بدتر میشد. خون لختهشده، چرک و عفونت زیرپوست پایم جمع شده بود. زیرپوستم عفونت زلالی شبیه مایع زردرنگی جمع شده بود.در شلوغیهای زندان، وقتی عراقیها خواسته و اسرای ایرانی ناخواسته پایم را لگد میکردند، تاولها میترکید، مثل بادکنک!
از تشنگی نا نداشتیم. یکی از بچهها چفیهای خیس کرد و به سمت مجروحین پرت کرد. بچهها چفیه را در دهان میگذاشتند و میمکیدند تا دهانشان خیس شود! دژبانها بچهها را به خط کردند. ابزار ضرب و شتمشان متفاوت بود. کابل، شلنگ،چوب خیزران و باتوم. خیزران بیشتر درد داشت. حالت فنر عمل میکرد. وقتی میزدند پرش داشت. دور تن میپیچید، گوشت و پوست را باهم میکند. کابلهای سیاه برق که روکش سیاه قسمتی از آن را کنده بودند هم زیاد درد داشت.
برای دژبانها مجروح و سالم فرقی نداشت. به جز احمد، همه اسرا وقتی کابل به سر و صورتشان میخورد، دستهایشان را سپر سر و صورتشان میکردند تا سرشان ضربه نبیند. در پد خندق ترکش شکم احمد را پاره کرده بود. بچهها رودههایش را درون شکمش برگردانده و با پارچه بیشتری آن را بسته بودند. در جابهجاییها رودههایش از پایین شکمش بیرون میریخت.
رودههای احمد با خاک و شن و ماسه مخلوط شده بود.در ضرب و شتم امروز، احمد رودههایش را گرفته بود تا روی زمین نریزد! از اینکه احمد مثل دیگر اسرا دستش را سپر سر و صورتش نمیکرد، دژبانها عصبی شدند و بیشتر کتکش زدند. یکی از دژبانها با او لج کرد و چندین بار با کابل به سرش کوبید. دژبان دست بردارش نبود.
◀️ ادامه دارد . . .
🔰 مصرف شما، نشانه شخصيت شماست 2️⃣
🔸 يحيي شعباني
2️⃣ استفاده از کالاهاي بومي
مصرف، مثل قله کوه يخي است که بخش عظيمي از آن در زير آب قرار دارد؛ يعني بخش عظيمي در لايه هاي زيرين اجتماعي، در خدمت چرخه توليد، توزيع و مصرف قرار دارد و طبيعي است که مصرف کالاي بومي، به ايجاد و تثبيت اين چرخه، کمک فراواني خواهد کرد. براي اين که ظرفيت هاي بالفعل جامعه پابرجا بمانند و ظرفيت هاي بالقوه نيز فعال شوند، مصرف کننده بايد بيشتر توجه به داخل داشته باشد. فراموش نکنيم که فعال شدن ظرفيت هاي جامعه، به نفع همه اعضاي جامعه است. بنابراين، اگر در انتخاب يک کالاي داخلي، از ايده آل کيفي خود نيز پايين بياييم، اما در تحليل نهايي، چيزهاي ديگري به دست مي آوريم که در ميان مدت و دراز مدت، به سود ماست. نهادهاي اجتماعي در سطح دولتي يا خصوصي، مي توانند با ايجاد زمينه و تسهيلاتي براي توليد، توزيع و تبليغ کالاهاي داخلي و نيز فرهنگ سازي براي آن، به چرخش چرخ هاي جامعه و سرانجام، آرامش و ثبات رواني، اجتماعي و سياسي آن، کمک کنند.
3️⃣ حفظ محيط زيست
مصرف انرژي در شکل فعلي آن و سرعت سرسام آور در هدر دادن حامل هاي انرژي، آينده ما را دچار ابهام مي کند. فاصله معنادار استانداردهاي داخلي مصرف با استانداردهاي بين المللي، تأسف انگيز است. بايد براي اصلاح مصرف و بهينه سازي آن، بايد تلاش کرد. اگر به اين مسئله بحران منابع آبي را نيز بيفزاييم، ابعاد وخيم اين موضوع، روشن تر خواهد شد. انسان، عضوي از زيست بوم طبيعي است و زيست بوم، شبکه و چرخه اي از امور انساني و پديده هاي غير انساني طبيعي است. بايد به جاي تصرف بر طبيعت که نتيجه برخورد عجولانه و غيراخلاقي با طبيعت است به تعلق به طبيعت انديشيد.
4️⃣ اضطراب مصرف
پديده اضطراب مصرف، عبارت است از سرعت، ابتذال و پراکنده گزيني مصرف و اين سه بيش از هر چيز ديگري، بر جنبه هاي اجتماعي مصرف ناظرند. اگر مصرف را صرفاً به جنبه هاي فردي تقليل دهيم، آن گاه بخش مهمي از اين پديده را نخواهيم ديد. اين وجه اجتماعي مصرف، نتيجه اين امر است که کالا، داراي يک هويت نشانه اي است؛ مثلاً مصرف، بيانگر جايگاه فرد مصرف کننده در سلسله مراتب اجتماعي است و در بسياري از موارد همين نقش و کارکرد اجتماعي مصرف کالا، بر ديگر جنبه هاي آن مي چربد؛ به عنوان مثال، اگر بر پديده چشم و هم چشمي در سطح خانواده ها نگاه کنيم، با همين امر مواجه مي شويم و اصلاح و جهت دهي در اين زمينه، سخت و پيچيده است و نياز به بررسي همه جانبه دارد.
اقتصاد از پديده هاي متعددي تأثير ميپذيرد و هر يک از اين مؤلفه ها، هم سبقه فردي دارند و هم اجتماعي؛ هم ويژگي خرد دارند و هم کلان و هم خصلتي ملي دارند و هم بين المللي. بنابراين، اقتصاد حوزه اي جدا از بقيه حوزه ها نيست. اگر قرار است اقتصاد نقطه قوت ما باشد، بايد به همه اين موارد انديشيد. اقتصاد، معادله اي چند متغيره است و برخورد نادرست با اين متغيرها، مي تواند بر مشکلات اقتصادي بيفزايد.
از تأثيرات حوزه سياسي بر اقتصاد، نبايد غافل بود. در شرايطي که در عرصه بين المللي با محدوديتهايي روبهرو هستيم، اين هنر ديپلماسي سياسي در سطح خارجي است که مي تواند گره گشاي برخي مشکلات اقتصادي باشد. در حوزه سياست داخلي نيز اين نکته حائز اهميت است که هر گونه تنشي مي تواند گره هاي اقتصادي را کورتر کند و امنيت رواني حوزه اقتصادي را بر هم زند. حوزه اقتصاد، حوزه عقلانيت است و رفتار عاقلانه عوامل و بازيگران اقتصادي، به شکل گيري هر چه بيشتر اين عقلانيت کمک خواهد کرد و هر گونه رفتار احساسي و غير معقول بر مشکلات اقتصادي ميافزايد. بنابراين، پرهيز از هر گونه تنش، بايد سرلوحه بازيگران سياست داخلي باشد.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔸 یک آیه، یک نکته 3️⃣3️⃣
✳️ حرکت از خودپرستی به خدا پرستی، وظیفه فردی هر انسان
در اسلام، نگاه به انسان، از دو زاویه است که این دو زاویه، مکمل همدیگر هستند... در نگاه اول که نگاه اسلام به فرد انسانی است، یک فرد، مورد خطاب اسلام قرار می گیرد. در اینجا انسان، رهروی است که در راهی حرکت می کند که اگر درست حرکت کند، این راه، او را به ساحت جمال و جلال الهی، وارد خواهد کرد؛ او را به خدا خواهد رساند؛ «یا ایّها الانسان انّک کادح الی ربّک کدحاً فملاقیه». این راه، عبارت است از مسیر خودپرستی تا خداپرستی. انسان، از خودپرستی به سمت خداپرستی حرکت کند. مسیر صحیح و صراط مستقیم، این است. مسئولیت فرد انسان در این نگاه، این است که این مسیر را طی کند. یکایک ما مخاطب به این خطاب هستیم؛ دیگران بروند، نروند، حرکت کنند، نکنند، دنیا را ظلمات کفر بگیرد یا نور ایمان بگیرد، از این جهت، تفاوت نمی کند. وظیفه هر فردی به عنوان یک فرد، این است که در این راه حرکت کند؛ «علیکم انفسکم لا یضرّکم من ضلّ اذا اهتدیتم». باید این حرکت را انجام بدهد؛ حرکت از ظلمت به نور؛ از ظلمت خودخواهی به نور توحید. جاده این راه چیست؟ بالاخره مسیری را می خواهیم حرکت کنیم و به جاده ای نیاز داریم؛ این جاده، همان واجبات و ترک محرمات است. ایمان قلبی، موتور حرکت در این راه است؛ ملکات اخلاقی و فضائل اخلاقی، آذوقه و توشه این راه است که راه و حرکت را برای انسان، آسان و تسهیل می کند؛ سرعت می بخشد. تقوا هم عبارت است از خویشتن پایی؛ مواظب خود باشد که از این راه، تخطی و تجاوز نکند.
◀️ بیانات در دانشگاه فردوسی، 1386/2/25
🔰 پایی که جا ماند
🔸 یادداشت های روزانه سیدناصر حسینی پور از زندان های مخفی عراق
🔺قسمت بیست و سوم/ 3⃣2⃣
✅شب بود. داخل سلولها بودیم. نگهبانها در حیاط زندان پایکوبی میکردند، نمیدانستیم چرا؟! آنها برای اینکه خوشحالی خود را به ما ابراز کنند، وارد راهروی سلولها شدند. دژبان عراقي كه نامش صباح بود با به حرکت درآوردن دستش به آسمان، گفت :«الطیاره الایرانیه فی الخلیج العربی،گبت!»
منظورش را نفهمیدم. صباح خوشحال بود. مترجم ایرانی را صدا زد و گفت: «امریکاییها هواپیمای شمارا با موشک زدند!»
وقتی این را گفت فکر میکردم شاید در جنگ، هواپیمای جنگی ایرانی را عراقیها یا امریکاییها زدهاند. برایم انهدام هواپیمای جنگی عادی بود!
با توضیحات بیشتر صباح، فهمیدم امریکاییها هواپیمای مسافربری ما را بر فراز آبهای خلیج فارس هدف قرار دادند (پرواز ٦٥٥). صباح با خوشحالی گفت: «سیصد ایرانی کشته شدند!»
با وجود دردها و سختیهایی که با آن دست و پنجه نرم میکردیم، اشکمان از وقوع این مصیبت درآمد. خدارضا سعیدی به صباح و دیگر نگهبانها گفت : «شما چه آدمهایی هستید که از کشته شدن سیصد آدم بیگناه، اونهم غیر نظامی خوشحال میشید!» صباح در جواب گفت: «البته مرگ ایرانیها خوشحالی داره».
✅ پوست بدنم مثل بادمجان سیاه شده. پایم به خاطر عفونت شدید گندیده و زخمهایم کرم زده. عفونت شدید موجب تکثیر کرمها شده. کرمها تمام بدنم را گرفته و کلافهام کردند. شبانه روز از سر و صورتم بالا میروند. شبها از دست کرمها خواب ندارم. برای اینکه داخل گوشهایم نروند توی هر دو گوشم پارچه میچپاندم. کمکم حس لامسه پایم را از دست میدادم. میدانستم کار پایم تمام است. نه میکشتنم، نه میبردنم بیمارستان. فک میکنم عراقیها میخواستند مجروحان را آنجا نگه دارند تا بمیرند. تا امروز، بیش از بیست اسیر مجروح جان داده بودند. در محوطه زندان سعی میکردم با دیگران فاصله داشته باشم. احساس میکردم برای همه تحملناپذیر شدهام. میخواستم در گوشهای دوراز چشم دیگران باشم تا از بوی آزاردهندهام کمتر اذیت شوند.
عراقیها با دیدنم، بینیشان را میگرفتند و از من روی برمیگرداندند.
✅ بعداز ظهر امروز، تعدادی فیلمبردار و خبرنگار وارد زندان شدند. خبرنگار جوان از همان سمت راست درِ ورودی زندان شروع به مصاحبه کرد. خوشحال بودم که بالاخره در کنار همهی این دردها و سختیها فرصتی برایم پیش آمده، تا خبر سلامتیام را به خانوادهام برسانم. نوبت به نصرالله غلامی بچهی بوشهر رسید. او که کتابی صحبت میکرد، ضمن معرفی خودش گفت: «به پدرم روحالله سلام میرسانم. دلم برایت تنگ شده. امیدوارم خداوند سایهی شما را از سر خانواده کم نکند.»
در طول اسارت، از بس اسرا عبارت روحالله را به کار برده بودند که بیشتر عراقیها میدانستند منظور اسرای ایرانی امام خمینی(ره) است. مترجم ایرانی که همراه خبرنگار بود، لبخند تلخی زد. فهمیده بود منظور نصرالله امام است. قضیه را به خبرنگار گفت. دژبانها با کابل به جان نصرالله افتادند. نوبت به من رسید. خواستم بگویم اگر اسارت بیست سال هم طول بکشد، ما ایستادهایم. اما افسر ارشد اجازه نداد با من و مجروحانی که وضعشان وخیمتر از بقیه بود، مصاحبه کند!
✅ امروز هوا خیلی گرم بود. از آسفالت بخار برمیخاست. زمین سیمانی زیر پایمان چنان داغ بود که کبابمان کرده بود.
نمیتوانستم بنشینم، پوست بدنم بر اثر گرمای زمین کنده شده بود.
دو سه نفر از بچهها به خاطر تشنگی بیهوش شدند. نیم ساعت بعد، صباح درحالی که، پارچ آب دستش بود، پارچ را پُر کرد. حین برگشتن به اتاق نگهبانها، محمد کاظم به طرفش دوید و پارچ را ازش قاپید. کاری به عواقبش نداشت، میخواست به هر قیمتی شده، برای مجروحان آب بیاورد.
صباح که میدانست حریف محمدکاظم نمیشود. دژبانها را صدا زد و به جان او افتادند. محمدصادقیفرد رفت به طرف محمدکاظم. صادقیفرد با صدای بلند به نگهبانها گفت: «قاتلان حضرت عباس علیهالسلام، فرزندان شمر لعنهاللهعلیه، آب رو خدا داده، چرا به بندگان خدا آب نمیدید!»
شلنگ آب رو دور گردن صادقی فرد انداختند و سه نفری کشیدند. چنان سه نفری شلنگ را کشیدند که گفتم الان خفه میشود. محمد دستش را بین شلنگ و گردنش قرارداده بود تا بتواند نفس بکشد.
◀️ ادامه دارد . . .
🔰 عموجان! از خدا بترس
⭕️ جرعه نوشي از سيره آسماني امام جواد عليه السلام 1️⃣
🔸 انسيه سادات هاشمي
🔺کودک بي تعارف
بزرگ و کوچک ندارد. اگر کسي بدون اينکه شايستگي داشته باشد، منصبي را اشغال کرده باشد و بدون اطلاعات کافي در آن منصب مشغول به کار شود، بايد با او بدون رو در بايستي برخورد کرد. حتي اگر کودکي نُه ساله باشي و او عمويت باشد:
امام رضا شهيد شده بود. امام جواد کودک بود. مردم دنبال جانشين امام رضا مي گشتند. ناگهان عده اي با عبدالله عموي امام وارد مسجد شدند و گفتند اين امام است. عبدالله روي منبر رفت. طبق معمول، بزرگان براي امتحان کردن او شروع کردند به سؤال کردن. چند حکم شرعي پرسيدند و او قاطعانه پاسخ هاي غلط مي داد. ناگهان جوادِ نُه ساله گفت: «عمو جان! از خدا بترس! نمي ترسي روز قيامت به خاطر فتواي اشتباه در مورد چيزهايي که نمي داني از تو بازخواست کنند؟!» سپس خود امام يکي يکي پاسخ درست سؤال ها را فرمود.
🔺مهريه: يک کتاب دعا
مأمون پيشنهاد ازدواج دخترش را به امام جواد عليه السلام داد. چون امام مال و اموالي نداشت در مورد مهريه به مأمون نوشت: «خدا براي هر زني از اموال شوهرش، مهريه اي قرار داده. خدا اموال ما را در آخرت ذخيره نموده، همان طور که اموال شما را در همين دنيا به شما داده و گنج هايش بر روي همين زمين است. من مهرية دختر تو را اين دعاها قرار مي دهم که نامش «الوسائل الي المسائل» (راه رسيدن به حاجات) است. اين کتاب يک مجموعه مناجات است که از پيامبر صلي الله عليه وآله دست به دست گشته تا به من رسيده است. جبرئيل هنگام نزول اين دعاها به پيامبر صلي الله عليه وآله گفته: اي محمد! خداي بزرگ به تو سلام مي رساند و مي گويد اين مناجات کليد گنج هاي دنيا و آخرت است. اينها را وسيله رسيدن به آرزوهايت قرار بده. ولي مبادا از آن براي هدف هاي دنيوي استفاده کني که از آرزوهاي اخروي مي ماني.»
🔺تکاندن سفره در صحرا
در سفر بودند. سفره پهن کردند. بعد از غذا غلام امام شروع کرد به جمع کردن ريزه نان ها و غذاهايي که روي زمين ريخته بود. امام فرمود: نه! بگذار باشد. جمع نکن. هر وقت در صحرا غذا خورديد، آنهايي که ريخته، جمع نکنيد، حتي اگر يک ران گوسفند باشد. اما اگر در خانه بوديد، هرچه افتاده را جمع کنيد.
امام باقيمانده غذايي را که در صحرا مي خوردند، سهم جانوران صحرا مي دانست.
🔺اين چيزها در شأن شما هست؟
يک نفر از امام پرسيد: نظر شما دربارة مشک چيست؟
امام فرمود: پدرم امام رضا (عليه السلام) دستور داد برايش مُشک داني بسازند. فضل بن سهل گفت مردم اين کار را نمي پسندند! پدرم در جوابش گفت: مگر نمي داني، يوسف لباس زيبا و آراسته مي پوشيد و روي تخت طلا مي نشست. اين کار چيزي از مقام نبوت او کم نمي کند. سليمان هم دستور داد برايش عطرداني به قيمت چهار هزار درهم درست کنند.
***
بعضي از مردم پاکيزگي و آراستگي را با تجملات اشتباه مي گرفتند و داشتن عطردان را در شأن ائمه نمي دانستند. اما عطر چيزي است که پيامبر صلي الله عليه وآله هميشه سفارشش را مي کرده است و اولادش هميشه به آن عمل مي کردند. امام رضا عليه السلام چون در قصر مأمون بود بيشتر در مظان تهمت قرار داشت و با مثال يوسف و سليمان که پادشاه بودند، ثابت کرد که اين جايگاه ها چيزي از مقام نبوت و امامت آنها کم نمي کند. مهم اين است که ثروت دنيا آنها را از ياد خدا غافل نکند و ايمان آنها با ثروت و بي ثروت يک اندازه باشد.
◀️ ادامه دارد...
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824
🔰 عموجان! از خدا بترس
⭕️ جرعه نوشي از سيره آسماني امام جواد عليه السلام 2️⃣
🔸 انسيه سادات هاشمي
🔺 راه چارة زلزله
علي بن مهزيار نماينده امام در اهواز بود. به امام نامه نوشت و گفت: «اينجا زياد زلزله مي آيد. اجازه مي دهيد از اين شهر خارج شوم؟» امام جواب داد: «از اهواز خارج نشو. در عوض اين کار را کن. چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را روزه بگيريد. روز جمعه غسل کنيد و لباس تميز بپوشيد و دسته جمعي به در خانه خدا برويد و از او بخواهيد اين بلا را دفع کند.»
اين کار را کردند و زلزله پايان يافت.
***
چيزي که باعث دفع بلا از مردم اهواز شد، روزه و دعاي دسته جمعي بود. وقتي تمام مردم يک شهر براي رفع مشکلاتشان دست به دست هم دهند و همه با هم توبه کنند، خداوند بي شک بلا را از آنها دور مي کند. اما اگر عده اي به گناه مشغول باشند و عده اي ديگر به عبادت خود سرگرم باشند و نهي از منکر نکنند، بلايي که تر و خشک را با هم مي سوزاند، گريبان گيرشان خواهد شد.
🔺بهترين برخورد ممکن
براي امام پارچه هاي کتاني گران قيمت مي آوردند. در بين راه دزد پارچه ها را دزديد. حامل پارچه ها جريان دزدي را براي امام نوشت. امام در نهايت خونسردي پاسخ داد: «اموال و جان ما هديه و امانت خداست. هرچه از آنها را که بتوانيم استفاده کنيم، باعث شادي ماست و هرچه را بدزدند خدا در عوض آن پاداش مي دهد. کسي که ناراحتي و جزع و فزعش از صبرش بيشتر باشد، اجر و پاداش خود را ضايع مي کند. به خدا پناه مي بريم از چنين صفتي.»
***
شايد حامل پارچه ها وقتي پيغام ربوده شدن پارچه ها را مي داد، اضطراب داشت از اين که به او بگويند چرا مراقب نبودي؟ چرا سهل انگاري کردي؟ يا او را از کار بيکار کنند و ديگري را به جاي او منصوب کنند. ولي پاسخي که امام عليه السلام به او داد و او را به صبر به جاي جزع و فزع دعوت کرد، آرامش بخش ترين پاسخ ممکن به يک کارگزار بود.
🔺 مال حرام خوردي حلالت!
وکيل امام سراغ امام آمد و گفت: آقا مرا به خاطر آن ده هزار درهم حلال کن. امام فرمود: حلالت باشد!
وقتي از در بيرون رفت امام فرمود: حق آل محمد صلي الله عليه وآله را تصرف مي کنند و به فقرا هم نمي دهند و خودشان مصرف مي کنند، بعد مي آيند مي گويند ما را حلال کن! او فکر مي کند من مي گويم حلال نمي کنم! به خدا روز قيامت خدا از همه اين اموالي که خورده اند سؤال مي کند.
***
مسئولاني که در اموال بيت المال دست مي برند و از آنها استفاده شخصي مي کنند، اگر در اين دنيا هم حلاليت بطلبند تا وقتي آن اموال را باز نگردانده اند، از عذاب آن دنيا محفوظ نيستند.
#به_کانال_نشریه_دانشجویی_پرسمان_بپیوندید
https://eitaa.com/porsemanmag/824